بازگشت

اخباري از آن حضرت


1- علامه مجلسي به سند معتبر از موسي بن جعفر عليهماالسلام روايت كرده است كه مردي يهودي خدمت حضرت امير عليه السلام آمد و از معجزات پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در برابر معجزات پيغمبران ديگر سوال نمود و گفت حق تعالي در مورد آدم به فرشتگان دستور داده كه او را سجده كنند آيا نسبت به محمد صلي الله عليه و آله و سلم نيز چنين كرده است؟

علي عليه السلام فرمود: اولاً سجود فرشتگان به آدم سجود طاعت نبود كه آنان به غير خدا پرستش كرده و سجده نموده باشند بلكه سجود ملائكه فرمان برداري خدا و اعتراف به فضيلت آدم و رحمتي بود كه از جانب خداي تعالي به آدم داده شده بود و ثانياً به محمد صلي الله عليه و آله و سلم برتر از آن را داده است زيرا حق تعالي در جبروت خود و تمام فرشتگان بر آن حضرت درود مي فرستند و خدا مؤمنين را نيز دستور داده است كه بر او درود بفرستند:

(ان الله و ملائكته يصلون علي النبي يا ايها الذين امنوا صلوا عليه و سلموا تسليماً.

سوره ي احزاب آيه ي 59)

و اين فضيلت زيادتر از آن چيزي است كه به آدم عطاء كرده است. [1] .

2- علي بن سويد گويد: از موسي بن جعفر عليهماالسلام در مورد گفتار خداوند



[ صفحه 158]



عزوجل: و من يتوكل علي الله فهو حسبه پرسيدم فرمود توكل بر خدا درجاتي دارد و يكي از آنها اين است كه در تمام كارهايت بر خدا توكل كني و هر چه خداوند درباره ي تو بكند راضي باشي و بداني كه او از هيچ خير و فضلي درباره ي تو (اگر شايسته آن باشي) كوتاهي نكند و بداني كه در اين مورد حكم و فرمان با اوست بنابراين با واگذاري كارهايت به خدا بر او توكل كن و در مورد امور خود و ديگران (خانواده و نزديكانت) به او اعتماد داشته باشي. [2] .

3- امام موسي كاظم عليه السلام فرمود چون روز قيامت شود نداكننده اي صدا زند حواريون محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم كه عهد خود را نشكستند و بر پيمان خود باقي ماندند كجايند؟ پس سلمان و ابوذر و مقداد برخيزند.

آنگاه ندا مي كند كه حواريون علي بن ابيطالب وصي محمد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كجايند؟ عمرو بن الحمق و محمد بن ابي بكر و ميثم تمار و اويس قرني برخيزند.

سپس ندا مي كند حواريون حسن بن فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كجايند؟ سفيان بن ليلي الهمداني و حذيفة بن اسد الغفاري برخيزند.

سپس ندا مي كند حواريون حسين بن علي عليهماالسلام كجايند؟ كساني كه در حضور آن حضرت با او به شهادت رسيدند (شهداي كربلا) برخيزند.

آنگاه ندا مي كند حواريون علي بن الحسين عليهماالسلام كجايند؟ پس جبير بن مطعم و يحيي بن ام الطويل و ابوخالد و سعيد بن مسيب برخيزند. و باز ندا مي كند كه حواريون محمد بن علي و جعفر بن محمد عليهم السلام كجايند؟ عبدالله بن شريك العامري و زرارة بن اعين و بريد بن معاوية العجلي و محمد بن مسلم و ابوبصير و ليث بختري و عبدالله بن ابي يعفور و عامر بن عبدالله و حجر بن زائده و حمران بن اعين برخيزند و همچنين اصحاب و شيعيان ساير ائمه در روز



[ صفحه 159]



قيامت از نظر سبقت و تقرب بر همگان برتري دارند. [3] .

4- به سند معتبر از موسي بن جعفر عليهماالسلام منقول است كه چون حضرت ابراهيم عليه السلام اسمعيل و هاجر را در مكه گذاشته و با آنها وداع كرد كه به موطن خود برگردد، هاجر و اسمعيل گريه كردند، ابراهيم فرمود چرا گريه مي كنيد در صورتي كه شما را در زميني گذاشته ام كه حرم خدا است و در نزد او از همه ي سرزمين ها محبوب تر است، هاجر گفت گمان ندارم آنچه تو كردي هيچ پيغمبري چنين عملي كند! ابراهيم فرمود من چه كردم؟ هاجر گفت زني و طفلي را كه هر دو ضعيف و بيچاره اند در اين بيابان رها مي كني كه نه بشري وجود دارد و نه آبي پيدا مي شود و نه زراعتي و نه شير پستاني!

چون ابراهيم اين را شنيد اشك از ديدگانش جاري شد و به درخانه ي كعبه آمد و دو طرف در را گرفت و گفت: پروردگارا من بعضي از ذريه ي خود را در يك وادي بي زراعت و در نزد خانه ي تو كه با حرمت است ساكن گردانيدم، پروردگارا براي اينكه نماز را بر پا دارند پس دل هاي چندي از مردم را بگردان كه به سوي آنها مايل باشند و آنها را از ميوه ها روزي بده كه شايد تو را سپاسگزار باشند.

(ربنا اني اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيمو الصلوة فاجعل افئدة من الناس تهوي اليهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون. سوره ي ابراهيم آيه ي 37

و خداوند به ابراهيم وحي فرمود كه بالاي كوه ابوقبيس برو و مردم را ندا كن كه اي گروه خلائق خداوند شما را به زيارت اين خانه كه در مكه بوده و صاحب حرمت است دستور مي دهد كه هر كس را راهي به سوي او تواند فريضه اي است كه از جانب خدا. پس آن حضرت به كوه ابوقيس رفت و با بلندترين آواز ندا كرد و خداوند صداي او را به تمام مردم مشرق و مغرب و هر كه ميان



[ صفحه 160]



آنها است از مردان و زنان تا روز قيامت رسانيد و از آن وقت حج خانه ي خدا بر همه واجب گرديد و حاجيان كه موقع احرام بستن تلبيه گويند پاسخ نداي ابراهيم است كه به دستور خدا مردم (واجد شرايط) را به حج دعوت كرده است. [4] .

5- ابراهيم گويد پدرم گفت: به امام موسي كاظم عليه السلام عرض كردم فدايت شوم به من بفرمائيد كه نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم وارث تمام پيغمبران است؟ فرمود بلي. عرض كردم از زمان آدم تا بخود آن حضرت؟ فرمود خدا هيچ پيغمبري را مبعوث نكرد جز اينكه محمد صلي الله عليه و آله و سلم از او اعلم بود، عرض كردم حضرت عيسي به اذن خدا مردگان را زنده مي كرد فرمود راست گفتي و سليمان هم منطق الطير مي دانست و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر تمام اين مراتب توانائي داشت.

سپس فرمود چون سليمان هدهد را حاضر نديد و در كار او مشكوك و خشمگين شد گفت: مالي لا اري الهدهد ام كان من الغائبين، لاعذبنه عذاباً شديداً او لاذبحنه او ليأتيني بسطان مبين. [5] .

يعني چرا هدهد را نمي بينم مگر او از غائبين است هر آينه او را عذابي سخت مي كنم و يا سرش را مي برم و يا براي عذر خود دليل روشني بايد بياورد. و سليمان براي اين به هدهد خشمگين بود كه هدهد او را به محل آب رهنمائي مي كرد پس خداوند به اين پرنده چيزي عطاء كرده بود كه آن را به سليمان عطاء نكرده بود در حالي كه باد و مورچه و انس و جن و شياطين و سركشان فرمانبر او بودند با اين همه او جاي آب را در زير هوا نمي دانست و پرنده مي دانست. و خداوند در كتابش فرمايد:

و لو ان قراناً سيرت به الجبال او قطعت به الارض او كلم به الموتي [6] .



[ صفحه 161]



يعني: و اگر قرآني هست كه به وسيله ي آن كوه ها حركت كنند يا پاره پاره مي شد زمين (از عظمت و هيبت آن) و يا مردگان بدان سخن مي گفتند، و مائيم وارث اين قرآن كه رانده شدن كوه ها و قطعه قطعه شدن زمين (يا رفتن به شهرها) و زنده شدن مردگان به وسيله ي آن صورت گيرد و ما محل آب را زير هوا مي شناسيم و در كتاب خدا آياتي است كه به وسيله ي آنها چيزي خواسته نشود مگر اينكه خدا به بركت آن استجابت فرمايد و علاوه بر آنچه خداوند به پيغمبران گذشته اجازه داده همه ي اينها را خداوند در قرآن براي ما فرموده است هم چنانكه فرمايد: و ما من غائبة في السماء و الارض الا في كتاب مبين [7] .

يعني: هيچ نهفته و پنهاني در آسمان و زمين نيست جز اينكه در كتاب ثبت است. سپس فرمود: ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا [8] آنگاه اين كتاب را به كساني كه از ميان بندگان خود برگزيديم ميراث داديم.

بنابراين مائيم آن كساني كه خداوند عزوجل از ميان بندگانش برگزيده و اين كتاب را كه بيان هر چيزي در آن است به ما ارث داده است. [9] .

6- در حديث معتبر از موسي بن جعفر عليهماالسلام منقول است كه لقمان به پسر خود گفت: اي فرزند چگونه مردم از عذاب هائي كه آنها را وعد داده اند نمي ترسند و حال آنكه احوال آنها هر روز رو به پستي است؟ و چگونه براي وعده هاي خدا آماده نمي شوند با اينكه عمرشان به زودي پايان مي يابد؟

اي فرزند علم را براي آنكه به وسيله ي آن به علماء و دانشمندان مباهات كني و يا با نادان و بي خردان مجادله نمائي و يا در مجالس فخر و مباهات كني مياموز و براي عدم رغبت به علم آن را ترك مكن.

اي فرزند به ديده ي عبرت و بصيرت در مجالس نظر كن اگر جمعي را بيني



[ صفحه 162]



كه ياد خدا كنند با آنها مجالست كن كه اگر عالمي علم تو، تو را سود دهد و مجالست آنها علم تو را مي افزايد و اگر ناداني از آنها كسب علم كني و شايد رحمتي از جانب خدا به آنها نازل شود و تو را نيز با آنها در برگيرد. [10] .

7- موسي بن جعفر عليهماالسلام از پدرانش از اميرالمؤمنين صلوات الله عليه نقل مي كند كه يك يهودي چند دينار از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي خواست و از او مطالبه مي كرد. نبي اكرم فرمود: اي يهودي چيزي ندارم به تو بدهم، يهودي گفت اي محمد صلي الله عليه و آله و سلم تا پول را نپردازي از تو جدا نشوم! حضرت فرمود در اين صورت من هم با تو مي نشينم و آنجا نشست بطوري كه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و نماز صبح را در همان محل با يارانش بجا آورد و اصحاب پيغمبر آن مرد را تهديد مي كردند و نهيب مي دادند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به آنان نگاهي كرد و فرمود به او چكار داريد؟ ياران حضرت عرض كردند يا رسول الله يك يهودي تو را بازداشت كرده و فرمود خدا مرا نفرستاده است كه به كافر هم پيماني و يا ديگري ستم كنم. چون روز برآمد يهودي گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً عبده و رسوله. و من نصف مال خود را در راه خدا دادم و به خدا اين كار با تو نكردم جز اينكه خواستم صفت تو را با تورات تطبيق كنم چون صفت تو را در تورات خوانده ام كه محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم مولدش مكه است و به مدينه مهاجرت كند كج خلق و سخت گير نيست و بد سخن و هرزه گو نباشد بنابراين من شهادت مي دهم كه معبود حقي جز خداي يگانه نيست و تو نيز رسول خدائي و اين مال من هم در اختيار تست و به دستور خدا در آن حكم كن و مال بسياري هم داشت [11] .

8- در حديث معتبر منقول است كه علي بن يقطين از امام موسي



[ صفحه 163]



كاظم عليه السلام پرسيد آيا جائز است كه پيغمبر خدا بخيل باشد (چيزي را جز به خودش به ديگري نخواهد) حضرت فرمود نه علي گفت پس سخن سليمان چه معني دارد كه به خدا عرض كرد پروردگار مرا بيامرز و ملكي به من از جانب خود عطاء كن كه پس از من مانند آن بر احدي سزاوار نباشد (قال رب اغفرلي وهب لي من لدنك ملكا لا ينبغي لاحد من بعدي.... [12] .

امام فرمود ملك بر دو قسم است يكي آن به جور و ستم و غلبه به دست آيد و ديگر آنكه از جانب خداوند اعطاء شود مانند حكومت آل ابراهيم و طالوت و ذوالقرنين و منظور سليمان اين بود كه ملكي به من ببخش كه پس از من بر كسي سزاوار نباشد كه به استيلا و غلبه و جور چنين ملكي را به دست آورد تا مردم بدانند كه حكومت سليمان امر خارق العاده است و براي نبوت او معجزه بود و دليل حقانيت او باشد و مقصودش آن نبود كه حق تعالي به انبياء و اوصياء ايشان از حكومت حقه مانند حكومت او را ندهد لذا خداي تعالي در اجابت دعاي سليمان باد را مسخر او گردانيد كه هر كجا خواست او را ببرد و شياطين را نيز تحت تسخير او قرار داد، و زبان پرندگان را تعليمش فرمود و مردم دانستند كه چنين حكومت و ملكي مانند حكومت ساير ملوك نيست بلكه از جانب خدا است.

آنگاه موسي كاظم عليه السلام فرمود به خدا سوگند خداوند آنچه به سليمان و غير سليمان داده بود همه را به ما داده است و حق تعالي در قصه ي سليمان فرمود: اين عطاي به حساب ما است به هر كه خواهي ببخش و از هر كه خواهي بازدار.

(هذا عطاءنا فامنن او امسك بغير حساب....) [13] و در قصه محمد صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: آنچه به شما داد بگيريد و آنچه شما را از آن نهي مي كند باز ايستيد (و ما



[ صفحه 164]



اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا) [14] و اختيار دين و دنياي همه را به آن حضرت گذاشت. [15] .

9- موسي بن جعفر عليهماالسلام فرمود كه يكي از آباء طاهرينش شنيد كه مردي سوره ي حمد مي خواند فرمود: شكرگزاري نمود و اجر برد، سپس شنيد كه سوره ي توحيد را مي خواند فرمود: ايمان آورد و امان يافت آنگاه شنيد كه سوره ي قدر را مي خواند فرمود راست گفت و آمرزيده شد، سپس شنيد كه آيةالكرسي مي خواند فرمود: به برايش بيزاري از دوزخ نازل گرديد. [16] .

10- به سند صحيح از امام موسي كاظم عليه السلام منقول است كه در بني اسرائيل مرد صالحي بود و زن صالحه اي داشت شبي در خواب ديد كه شخصي به او مي گويد حق تعالي فلان مدت عمر براي تو مقدر كرده كه نصف آن را در وسعت و فراخي بگذراني و نصف ديگر را در فقر و تنگدستي، و تو را مختار نموده است كه هر كدام را خواهي بر ديگري مقدم داري اكنون بگو كدام را اختيار مي كني؟ مرد صالح گفت من زن صالحه اي دارم كه شريك زندگي من است بايد با او مشورت كنم و آنگاه تو را پاسخ گويم.

صبح شد خوابش را به زوجه ي خود نقل كرد و از او مصلحت خواست زن گفت براي وسعت و فراخي نصف اول عمر را اختيار كن و در عافيت تعجيل نما شايد خدا بر ما ترحم كند و نعمتش را بر ما تمام گرداند.

شب دوم باز همان شخص به خواب او آمد و پرسيد كدام را اختيار كردي؟ مرد صالح گفت نصف اول را آن شخص گفت چنين باشد، پس دنيا از هر جهت به او رو آورد و زوجه اش گفت از آنچه خدا به تو داده است به خويشان خود و مردم مستمند و همسايگان و فلان برادر نيازمند خود بده و همواره او را



[ صفحه 165]



وادار مي كرد كه نعمت خدا را در راه هاي خير مصرف نمايد.

چون نصف عمر او سپري شد و موقع فقر و تنگدستي رسيد همان شخص به خواب او آمد و گفت خداوند به پاداش احسان هائي كه كردي و اداي شكري كه در برابر نعمت او نمودي بقيه ي عمر تو را نيز مقدر فرمود كه در وسعت و فراخي و فراواني نعمت بگذرد. [17] .



[ صفحه 166]




پاورقي

[1] حيوة القلوب جلد 1 ص 89 نقل به معني.

[2] اصول كافي كتاب الايمان و الكفر باب التفويض الي الله حديث 5.

[3] روضة الواعظين جلد 2 ص 12.

[4] حيوة القلوب جلد 1 ص 205 نقل به معني.

[5] سوره ي نمل آيه ي 20 - 21.

[6] سوره ي رعد آيه ي 29.

[7] سوره ي نمل آيه ي 75.

[8] سوره ي فاطر آيه ي 32.

[9] اصول كافي كتاب الحجه باب ان الائمه عليهم السلام ورثه العلم حديث 7.

[10] حيوة القلوب جلد 1 ص 453 با تغيير عبارات.

[11] امالي صدوق مجلس 71 حديث 6.

[12] سوره ي ص آيه ي 35.

[13] سوره ي ص آيه ي 39.

[14] سوره ي حشر آيه ي 7.

[15] حيوة القلوب جلد 1 ص 500 با تغيير عبارات.

[16] امالي صدوق مجلس 88 حديث 10.

[17] حيوة القلوب ج 1 ص 683 با تلخيص عبارات.