بازگشت

از كلمات قصار


1- ينبغي لمن عقل عن الله ان لا يستبطئه في رزقه و لا يهتمه في قضائه [1] .

بر كسي كه از جانب خدا عقل يافته سزاوار است كه خدا را در روزي دادنش كند كار نداند و او را در قضايش متهم نشمارد.

2- سئل عن اليقين فقال يتوكل علي الله، و يسلم لله، و يرضي بقضاء الله و يفوض الي الله [2] .

از يقين پرسيدند فرمود: (آنكه يقين دارد) بر خداوند توكل مي كند، و تسليم امر خدا مي شود، و به قضاي الهي راضي مي شود، و كار خود را به خدا واگذار مي كند.

3- و سأله رجل عن الجواد فقال: ان لكلامك وجهين، فان كنت تسأل عن المخلوقين فان الجواد، الذي يؤدي ما افترض الله عليه و البخيل من بخل بما افترض الله. و ان كنت تعني الخالق فهو الجواد ان اعطي و هو الجواد ان منع لانه ان اعطاك اعطاك ما ليس لك و ان منعك منعك ما ليس لك [3] .



[ صفحه 190]



مردي از حضرتش از معني جواد پرسيد فرمود: براي سخن تو دو وجه است، پس اگر از مخلوق سوال مي كني در اين صورت جواد آن كسي است كه هر چه را خدا بر او واجب نموده بجا آورد و (بر عكس) بخيل كسي است كه واجبات را انجام ندهد. و اگر مقصود تو از جواد درباره ي خالق است پس او اگر عطاء كند جواد است و اگر دريغ كند هم جواد است زيرا اگر عطاء كند، چيزي را به تو بخشيده كه از آن تو نيست و اگر دريغ نمايد، چيزي را به تو دريغ كرده كه از آن تو نيست.

4- خيانتك و تضييعك علي مالي سواء و الخيانة شر هما عليك [4] .

ترجمه: وكيل آن حضرت به وي عرض كرد به خدا سوگند به تو خيانت نكردم امام فرمود: خيانت تو و اينكه مال مرا ضايع گرداني براي من برابر است و خيانت بدترين آن دو است براي تو.

5- ثلاثة يجلون البصر: النظر الي الخضرة، و النظر الي الماء الجاري، و النظر الي الوجه الحسن [5] .

ترجمه: سه چيز ديده را پر نور كند: نگاه كردن به سبزه، و نگريستن به آب روان، و نگاه كردن به روي زيبا.

6- وجدت علم الناس في اربع: اولها ان تعرف ربك، و الثانية ان تعرف ما صنع بك، و الثالثة ان تعرف ما اراد منك، و الرابعة ان تعرف ما يخرجك عن دينك [6] .

ترجمه: تمام دانش مردم را در چهار چيز يافتم: اول اينكه پروردگارت را بشناسي، دوم اينكه آنچه براي تو كرده (از انواع نعمت ها داده) بشناسي، سوم اينكه



[ صفحه 191]



بداني از تو چه اراده فرموده، چهارم اينكه بشناسي آنچه را كه تو را از دينت خارج مي سازد.

7- صلة الارحام و حسن الخلق زيادة في الايمان [7] .

ترجمه: پيوند با خويشاوندان و خوش خلقي موجب زيادي ايمان مي گردند.

8- لن تكونوا مؤمنين حتي تعدوا البلاء نعمة و الرخاء مصيبة و ذلك ان الصبر عند البلاء اعظم من الغفلة عند الرخاء [8] .

ترجمه: هرگز مؤمن نباشيد تا اينكه بلاء را نعمت و آسايش را مصيبت شماريد و اين است كه صبر هنگام بلاء بزرگتر است از غفلت در موقع آسايش.

9- المؤمن مثل كفتي الميزان كلما زيد في ايمانه زيد في بلائه [9] .

ترجمه: مؤمن مانند دو كفه ي ترازو است هر آنچه در ايمانش افزوده شود در بلايش افزوده گردد.

10- اياك ان تمنع في طاعة لله فتنفق مثليه في معصية الله [10] .

ترجمه: مبادا در راه خدا (از صرف مال) دريغ كني و دو برابر آن را در معصيت خدا خرج كني.

11- لو ظهرت الاجال افتضحت الامال [11] .

ترجمه: اگر مرگ ها ظاهر و آشكار شوند آرزوها به رسوائي كشند.

12- و قال عند قبر حضره: ان شيئاً هذا اخره لحقيق ان يزهد في اوله،



[ صفحه 192]



و ان شيئاً هذا اوله لحقيق ان يخاف اخره [12] .

ترجمه: بر سر قبري كه حضور داشت فرمود: چيزي كه آخرش اين است شايسته است كه در اولش (نسبت به دنيا) بي رغبتي شود، و چيزي كه (نسبت به آخرت) اولش اين است سزاوار است كه از آخرش ترسيده شود.

13 - من تكلم في الله هلك، و من طلب الرياسة هلك، و من دخله العجب هلك [13] .

ترجمه: هر كه درباره ي ذات خدا سخن گويد هلاك گردد، و هر كه رياست طلبد هلاك شود و هر كه خودبين باشد هلاك گردد.

14 - اشتدت مؤونة الدنيا و الدين: فاما مؤونة الدنيا فانك لا تمد يدك الي شئي ء منها الا وجدت فاجراً قد سبقك اليه، و اما مؤونة الاخرة فانك لا تجد اعوانا يعينونك عليه [14] .

ترجمه: نيازمندي دنيا و آخرت سخت است: اما نيازمندي دنيا، تو دست خود را به سوي چيزي از آن دراز نمي كني جز اينكه مي بيني فاجري پيش از تو بدان سبقت گرفته است، و اما نيازمندي آخرت تو ياراني پيدا نمي كني كه تو را براي انجام آن كمك كنند (خودت بايد در فكر خود باشي و براي آخرتت عمل نيك انجام دهي).

15 - من استوي يوماه فهو مغبون، و من كان آخر يوميه شرهما فهو ملعون، و من لم يعرف الزيادة في نفسه فهو في النقصان و من كان الي النقصان فالموت خير له من الحياة [15] .



[ صفحه 193]



ترجمه: كسي كه دو روزش با هم برابر باشند مغبون است، و كسي كه روز دومش بدترين آن دو روز (روز اولش) باشد معلون است، و آنكه زيادتي را در وجود خود نمي يابد در نقصان است و هر كه روز بنقصان است براي او مرگ بهتر از زندگي است.

16 - المعروف غل لا يفكه الا مكافاة او شكر [16] .

ترجمه: نيكي و احسان (مانند) زنجيري است (بر گردن آنكه به او نيكي شده) آنرا باز نمي كند مگر پاداش و يا سپاسگزاري.

17 - من ولده الفقر ابطره الغني [17] .

ترجمه: كسي كه در فقر پرورش يافته است توانگري او را سرگشته و حيران نمايد.

18 - ما تساب اثنان الا انحط الاعلي الي مرتبة الاسفل [18] .

ترجمه: دو نفر همديگر را دشنام ندهند جز اينكه آن شأن و مقامش بالاتر است به مرتبه ي آن ديگري كه پست و خوارتر است تنزل خواهد نمود.

19 - تفقهوا في دين الله فان الفقه مفتاح البصيرة و تمام العبادة و السبب الي المنازل الرفيعة و الرتب الجليلة في الدين و الدنيا، و فضل الفقيه علي العابد كفضل الشمس علي الكواكب، و من لم يتفقه في دينه لم يرض الله له عملاً [19] .

ترجمه: در دين خدا فهم و بصيرت پيدا كنيد زيرا فهميدن دين كليد هر بصيرت بوده و كمال عبادت است و موجب رسيدن به منازل بلند و مراتب بزرگ در امور دين و دنيا است. و فضيلت فقيه (دين فهم) بر شخص عابد مانند



[ صفحه 194]



فضيلت و برتري خورشيد است نسبت به ستارگان، و هر كه در دينش تفقه پيدا نكند خداوند هيچ عملي را برايش نپسندد.

20 - كلما احدث الناس من الذنوب ما لم يكونوا يعملون احدث الله لهم من البلاء ما لم يكونوا يعدون [20] .

ترجمه: هر آنچه مردم گناهان تازه اي بكنند كه سابق نمي كردند خداوند بلاهاي تازه اي براي آنها به وجود آورد كه در گذشته آنها را به حساب نمي آوردند.

21 - تعجب الجاهل من العاقل اكثر من تعجب العاقل من الجاهل [21] .

ترجمه: تعجب نادان از خردمند بيشتر از تعجب عاقل از نادان است.

22- المصيبة للصابر واحدة و للجازع اثنتان [22] .

ترجمه: مصيبت بر شخص شكيبا يكي است و براي كسي كه بي تابي كند دو تا است.

23 - يعرف شدة الجور من حكم به عليه [23] .

ترجمه: سختي جور و ستم را كسي داند كه خود بدان محكوم شده است (درباره ي او ستم نموده اند).

24- ثلاثة يستظلون بظل عرش الله يوم لا ظل الا ظله: رجل زوج اخاه المسلم او اخدمه او كتم له سرا [24] .

ترجمه: سه كس در سايه ي عرش خدا باشند در آن روزي كه جز سايه ي او سايه اي نيست: كسي كه برادر ديني خود را زن بدهد و يا براي او خدمتكاري



[ صفحه 195]



بدهد يا از او رازي بپوشاند (راز او را به كسي نگويد)

25 - اداء الامانة و الصدق يجلبان الرزق، و الخيانة و الكذب يحلبان الفقر و النفاق [25] .

ترجمه: اداي امانت و راستي روزي را جلب مي كنند، و خيانت و دروغ تهيدستي و نفاق را جلب مي كنند.

26- من تكلف ما ليس من عمله ضاع عمله و خاب امله [26] .

ترجمه: هر كس چيزي را كه از عمل او نيست بر خود بندد عملش تباه شود و آرزويش به نااميدي كشد.

27- افضل العبادة بعد المعرفة انتظار الفرج [27] .

ترجمه: برترين عبادت پس از شناسائي (خدا و معارف ديني) انتظار فرج است.

28- السخي الحسن الخلق في كنف الله، لا يتخلي الله عنه

حتي يدخله الجنة، و ما بعث الله نبياً الا سخياً و ما زال ابي يوصيني بالسخاء و حسن الخلق حتي مضي [28] .

ترجمه: سخاوتمند خوش خلق در پناه خدا است، خداوند او را وانگذارد تا داخل بهشت گرداند، و خداوند پيغمبري را نفرستاده جز اينكه سخاوتمند بوده است، و هميشه پدرم مرا به سخاوت و خوش خلقي سفارش مي كرد تا در گذشت.

29 - ينادي مناد يوم القيامة: الا من كان له علي الله اجر فليقم، فلا



[ صفحه 196]



يقوم الا من عفي و اصلح فاجره علي الله [29] .

ترجمه: روز قيامت ندا كننده اي صدا مي زند: هر كه را بر خداوند اجري است برخيزد، كسي بر نمي خيزد مگر آنكه (در دنيا) گذشت نموده و سازش كرده است كه اجر و پاداشش بر عهده ي خداوند است.

30 - عونك للضعيف من افضل الصدقة [30] .

ترجمه: كمك كردن تو بر ناتوان از بهترين صدقه است.

31 - من اقتصد و قنع بقيت عليه النعمة و من بذر و اسرف زالت عنه النعمة [31] .

ترجمه: هر كس ميانه روي و قناعت كند نعمت برايش باقي ماند و هر كه تبذير و اسراف كند نعمت از دستش مي رود.

32- ما عال امرء اقتصد [32] .

ترجمه: كسي كه در امور معيشت ميانه روي كند نيازمند نگردد.

33- راي رجلان يتسابان فقال: البادي اظلم و وزره، و وزر صاحبه عليه ما لم يعتد المظلوم [33] .

ترجمه: آن حضرت دو مرد را ديد كه به هم دشنام مي دادند فرمود: آنكه به دشنام آغاز كرده ستمكارتر است و گناه خود و گناه رفيقش به گردن اوست تا موقعي كه ستمديده تجاوز نكند.

34- ليس القبلة علي الفم الا للزوجة و الولد الصغير [34] .



[ صفحه 197]



ترجمه: بوسه بر لب جز براي زوجه و فرزند خردسال نيست.

35- اذا كان الجور اغلب من الحق لم يحل لاحد ان يظن باحد خيراً حتي يعرف ذلك منه [35] .

ترجمه: چون جور و ستم از حق بيشتر باشد جائز نيست كه كسي به كسي گمان نيك برد تا اينكه بشناسد كه او (حتماً) اهل خير است.

36- لا تبذل لاخوانك من نفسك ما ضرره عليك اعظم من منفعته لهم [36] .

ترجمه: به برادران و دوستان خود چيزي را بخشش مكن كه زيانش بر تو بيشتر از سود آن بر آنها است.

37- صلوة النوافل قربان الي الله لكل مؤمن، و الحج جهاد كل ضعيف.

ترجمه: نمازهاي نافله براي هر مؤمني موجب تقرب به خداي تعالي است، و حج كردن جهاد هر ناتواني است.

38 - لكل شي ء زكوة و زكوة الجسد صيام النوافل.

ترجمه: براي هر چيزي زكاتي است و زكات بدن روزه گرفتن مستحبي است.

39 - من دعا قبل الثناء علي الله و الصلوة علي النبي صلي الله عليه و آله و سلم كان كمن رمي بسهم بلا وتر.

ترجمه: هر كس دعاي خود را پيش از مدح خدا و درود بر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم شروع كند مانند كسي كه بدون زه تيري بيندازد.

40 - و من ايقن بالخلف جاد بالعطية.

ترجمه: هر كه به عوض گرفتن يقين داشته باشد عطابخشي كند.



[ صفحه 198]



41- و التدبير نصف العيش و التودد الي الناس نصف العقل.

ترجمه: تدبير نيمي از زندگي است، و دوستي با مردم نيمي از خردمندي است.

42- كثرة الهم يورث الهرم.

ترجمه: اندوه زياد موجب پيري است.

43 - من ضرب بيده علي فخذه او ضرب بيد الواحدة علي الاخري عند المصيبة فقد حبط اجره.

ترجمه: هر كه در هنگام مصيبت دست بر ران خود زند يا يكدستش را بر ديگري كوبد اجرش تباه شود.

44- و المصيبة لا تكون مصيبة يستوجب صاحبها اجرها الا بالصبر.

ترجمه: مصيبتي كه صاحب آن به وسيله ي صبر و شكيبائي مستوجب اجر و پاداش مي شود مصيبت نباشد.

45 - و الصنيعة لا تكون صنيعة الا عند ذي دين او حسب [37] .

ترجمه: نيكي و احسان بجا نبود مگر در نزد شخص ديندار يا خانواده دار.

46- الله ينزل المعونة علي قدر المؤونة و ينزل الصبر علي قدر المصيبة.

ترجمه: خداوند كمك را به اندازه ي هزينه نازل مي كند و صبر را به مقدار مصيبت.

47- اذا اراد الله بالذرة شرا انبت لها جناحين فطارت فاكلها الطير.

ترجمه: چون خداوند به مورچه اراده ي بدي كند براي آن دو بال مي روياند



[ صفحه 199]



پس آن مورچه با آنها مي پرد در نتيجه طعمه ي پرنده مي شود.

48- الصنيعة لا تتم صنيعة عند المؤمن لصاحبها الا بثلاثة اشياء: تصغيرها، و سترها، و تعجيلها، فمن صغر الصنيعة عند المؤمن فقد عظم اخاه و من عظم الصنيعة عنده فقد صغر اخاه و من كتم ما اولاه من صنيعة فقد كرم فعاله و من عجل ما وعد فقد هنأ العطية [38] .

ترجمه: احسان و نيكي در نظر مؤمن براي صاحب آن تمام نيست مگر به سه شرط: كوچك شمردن آن، و پوشيده نگهداشتن آن، و انجام فوري آن. پس هر كه احسان خود را نسبت به مؤمن كوچك شمارد برادرش را بزرگ شمرده است و هر كه احسانش در نظرش بزرگ آيد برادرش را كوچك شمرده است و هر كه احساني كه نمود نهان دارد كردارش پسنديده است و هر كه در انجام آنچه وعده كرده شتاب نمايد عطايش را گوارا نموده است.

49- ليس حسن الجوار كف الاذي ولكن حسن الجوار الصبر علي الاذي

ترجمه: خوش همسايگي تنها خودداري از اذيت و آزار نيست بلكه خوش همسايگي صبر بر اذيت و آزار همسايه است.

50- لا تذهب الحشمة بينك و بين اخيك و ابق منها فان ذهابها ذهاب الحياء [39] .

ترجمه: ميان خود و برادرت حشمت و وقار را از بين مبر و از آن باقي گذار زيرا رفتن آن رفتن حياء است.

51- اني احب ان يتأذي الرجل بحر الشمس في طلب المعيشة.

ترجمه: من دوست دارم كه مرد در طلب معاش به وسيله ي حرارت آفتاب



[ صفحه 200]



اذيت شود.

52- ان الصمت باب من ابواب الحكمة، و ان الصمت يكسب المحبة انه دليل علي كل خير [40] .

ترجمه: سكوت و خاموشي دري از درهاي حكمت است، و سكوت محبت و دوستي را بدست آورد زيرا آن بر هر نيكي رهنما است.

53- ان لله عباداً في الارض يسعون في حوائج الناس، هم الامنون يوم القيامة و من ادخل علي مؤمن سروراً فرح الله قلبه يوم القيامة.

ترجمه: براي خداوند در روي زمين بندگاني است كه درباره ي رفع حوائج مردم كوشش مي كنند و آنها هستند كه (از هول و هراس) روز قيامت درامانند، و كسي كه مؤمني را مسرور نمايد خداوند در روز قيامت دلش را شاد گرداند.

54- و العجب كل العجب للمحتمين من الطعام و الشراب مخافة الداء ان نزل بهم كيف لا يحتمون من الذنوب مخافة النار اذا اشتعلت في ابدانهم؟ [41] .

ترجمه: كمال تعجب است از كساني كه از ترس بيماري اگر آنها را فرا گيرد از خوردني و آشاميدني پرهيز مي كنند چگونه از ترس آتش كه زماني در بدن هاي آنها شعله ور مي شود از گناهان دوري نمي كنند؟

55- المؤمن اعز من الجبل، الجبل يستفل بالمعاول و المؤمن لا يستفل دينه بشي ء

ترجمه: مؤمن از كوه نيرومند است، از كوه به وسيله ي ديلم و كلنگ چيزي گرفته مي شود ولي مؤمن دينش به چيزي گرفته نمي شود.

56- اما و الله لئن عز بالظلم في الدنيا ليذلن بالعدل في الاخرة.

ترجمه: در حضور آن جناب از يكي از ستمگران صحبتي به ميان آمد



[ صفحه 201]



فرمود: بدانيد به خدا سوگند اگر او در دنيا به وسيله ي ظلم و ستم بر ديگران عزيز شده در آخرت به وسيله ي عدل الهي يقيناً ذليل خواهد شد.

57- المغبون من غبن من عمره ساعة.

ترجمه: مغبون كسي است كه يك ساعت از عمرش را به فراموشي و تباهي بگذراند.

58- فقيه واحد ينقذ يتيماً من ايتامنا المنقطعين عن مشاهدتنا بتعليم ما هو محتاج اليه اشد علي ابليس من الف عابد، لان العابد همه ذات نفسه فقط و هذا همه مع ذات نفسه ذوات عباد الله و امائه لينقذهم من يد ابليس و مردته و لذلك هو افضل عند الله من الف عابد [42] .

ترجمه: يك فقيهي كه يتيمي از يتيمان ما را كه از مشاهده ي وجود ما دستشان كوتاه است به وسيله ي تعليمي كه مورد احتياج اوست نجاتش دهد سخت تر است بر ابليس از هزار عابد زيرا تمام همت عابد فقط براي خودش مي باشد ولي همت فقيه علاوه بر خود، نجات بندگان و كنيزان خدا نيز مي باشد كه آنها را از دست ابليس و مريدانش نجات دهد و بدين جهت او در نزد خداوند از هزار عابد برتر است.

59- لا خير في العيش الا لمستمع واع او عالم ناطق:

ترجمه: در زندگاني خيري نيست مگر براي شنونده اي كه شنيده هايش را حفظ كند يا عالم گويا باشد.

60- قلة العيال احد اليسارين [43] .

ترجمه: كمي عائله يك نوع توانگري است.



[ صفحه 202]




پاورقي

[1] تحف العقول.

[2] (1 و 2) تحف العقول.

[3] (1 و 2) تحف العقول.

[4] تحف العقول.

[5] خصال صدوق باب الثلاثة حديث 31.

[6] اعيان الشيعه جلد 4 ق 2 ص 92.

[7] جامع الاخبار ص 125.

[8] جامع الاخبار ص 134.

[9] تحف العقول.

[10] تحف العقول.

[11] بحارالانوار جلد 78 ص 333.

[12] تحف العقول.

[13] تحف العقول.

[14] تحف العقول.

[15] كشف الغمه ص 253.

[16] بحارالانوار جلد 78 ص 333.

[17] بحارالانوار جلد 78 ص 333.

[18] بحارالانوار جلد 78 ص 333.

[19] تحف العقول.

[20] تحف العقول.

[21] انوار البهيه ص 91.

[22] انوار البهيه ص 91.

[23] انوار البهيه ص 91.

[24] خصال صدوق باب الثلاثه حديث 137.

[25] حياة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 276.

[26] حياة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 276.

[27] حياة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 276.

[28] تحف العقول.

[29] اعيان الشيعه جلد 4 ق 2 ص 94.

[30] اعيان الشيعه جلد 4 ق 2 ص 94.

[31] حياة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 243.

[32] حياة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 243.

[33] تحف العقول.

[34] حياة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 243.

[35] حياة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 243.

[36] حياة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 277.

[37] احاديث از شماره 38 تا 45: از بحارالانوار جلد 78 ص 326.

[38] تحف العقول.

[39] اعيان الشيعه جلد 4 ق 2 ص 93.

[40] حياة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 245.

[41] حياة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 246.

[42] حياة الامام موسي بن جعفر عليه السلام جلد 1.

[43] تحف العقول.