بازگشت

احاديث متفرقه


1- من حج اربعين حجة قيل له اشفع فيمن احببت و يفتح له باب من ابواب الجنة يدخل منه هو و من يشفع له [1] .

ترجمه: هر كه چهل بار حج كند به او گفته شود درباره ي هر كسي كه دوست داري شفاعت كن و دري از درهاي بهشت براي او باز شود كه خود و كساني كه درباره ي آنها شفاعت كرده از آن در وارد بهشت گردند.

2- اذا مات المؤمن بكت عليه الملائكة و بقاع الارض التي كان يعبد الله عليها و ابواب السماء التي كان يصعد فيها باعماله، و ثلم في الاسلام ثلمة لا يسدها شي ء لان المؤمنين الفقهاء حصون الاسلام كحصن سور المدينة له [2] .

ترجمه: هرگاه مؤمني بميرد فرشتگان و قطعات زميني كه خدا را در روي آنها عبادت مي كرد و درهاي آسماني كه اعمالش از آنها بالا مي رفت بر او گريه مي كنند و شكافي در اسلام به وجود آيد كه چيزي آن را مسدود نكند زيرا مؤمنين دانشمند قلعه هاي اسلام اند مانند قلعه اطراف شهر.

3- ان عيال الرجل اسرائه فمن انعم الله نعمة فليوسع علي اسرائه فان



[ صفحه 203]



لم يفعل او شك ان تزول عنه تلك النعمة [3] .

ترجمه: عيال مرد، اسيران اويند پس كسي كه خداوند به او نعمتي بخشيده است بايد بر اسيران خود (در تامين وسائل زندگي) وسعت دهد و اگر چنين نكند چه بسا آن نعمت از دستش خارج شود.

4- من توضأ للمغرب كان وضؤه ذلك كفارة لما مضي من ذنوبه في نهاره ما خلا الكبائر و من توضأ لصلوة الصبح كان وضؤه ذلك كفارة لما معني من ذنوبه في ليلته ما خلا الكبائر [4] .

ترجمه: هر كه (براي نماز) مغرب وضوء گيرد آن وضوي او كفاره ي گناهاني به استثناي گناهان كبيره كه در آن روز از وي سر زده مي باشد و هر كه براي نماز صبح وضو سازد آن وضوي او كفاره گناهاني به استثناي گناهان كبيره كه در شب گذشته از وي سر زده است مي باشد.

5- ان رجلا في بني اسرائيل عبدالله اربعين سنة ثم قرب قربانا فلم يقبل منه فقال لنفسه: ما اتيت الا منك و ما الذنب الا لك، قال: فاوحي الله تبارك و تعالي اليه ذمك لنفسك افضل من عبادتك اربعين سنة [5] .

ترجمه: مردي در بني اسرائيل چهل ساعت عبادت خدا نمود آنگاه قرباني كرد و از او پذيرفته نشد، با خود گفت نيامد به تو اين محروميت مگر از جانب خود و جز تو گناهكار نيست، حضرت فرمود: خداوند تبارك و تعال به سوي او وحي فرستاد كه نكوهشي كه از خود نمودي از عبادت چهل ساله ات برتر است.

6- اكثر من ان تقول: اللهم لا تجعلني من المعارين و لا تخرجني من



[ صفحه 204]



التقصير. قال، قلت: اما المعارون فقد عرفت ان الرجل يعار الدين ثم يخرج منه، فما معني لا يخرجني من التقصير؟ فقال كل عمل تريد الله عزوجل فكن فيه مقصرا عند نفسك فان الناس كلهم في اعمالهم فيما بينهم و بين الله مقصرون الا من عصمه الله عزوجل [6] .

ترجمه: زياد بگو: بار الها مرا از عاريه داران قرار مده و از تقصير خارج مكن. راوي گويد عرض كردم: عاريه داران را دانستم كه گاهي مرد دين را بطور عاريه مي گيرد (مانند اسلام آوردن ابوسفيان و معاويه و امثال آنها) و سپس از آن بيرون مي رود، معني مرا از تقصير خارج مكن چيست؟ فرمود هر عملي كه از انجام آن خداوند عزوجل را اراده مي كني (در آن قصد تقرب مي كني) خود را در آن كار مقصر بدان زيرا كه مردم همگي در كارهائي كه ميان خود و خدا انجام مي دهند مقصرند مگر كسي كه خداوند عزوجل او را نگهداري كند (كسي چنانكه بايد و شايد نمي تواند عملي را سزاوار مقام الاهيت انجام دهد و بايد خداوند به لطف و عنايت خود آن عمل را مورد قبول فرمايد).

7- سرعة المشي تذهب ببهاء المؤمن [7] .

ترجمه: در راه تند رفتن وقار مؤمن را مي برد.

8- من ذكر رجلا من خلفه بما هو فيه مما عرفه الناس لم يغتبه، و من ذكره من خلفه بما هو فيه مما لا يعرفه الناس اغتابه، و من ذكره بما ليس فيه فقد بهته [8] .

ترجمه: هر كه پشت سر كسي چيزي را گويد كه او داراي آن است و مردم هم آن را مي دانند غيبت او را نكرده، و هر كه پشت سر كسي چيزي را گويد كه او



[ صفحه 205]



داراي آن است ولي مردم آنرا نمي دانند غيبت او را كرده است، و هر كه در غياب كسي چيزي را گويد كه او داراي آن نيست به او بهتان زده است.

9- ليس منا من لم يحاسب نفسه في كل يوم فان عمل حسنا استزاد الله و ان عمل سيئا استغفر الله منه و تاب اليه [9] .

ترجمه: از ما نيست كسي كه در هر روز از خود حساب نكشد كه اگر كار نيكي كرده از خدا زيادي آن را خواهد و اگر كار بدي انجام داده از آن كار از خدا آمرزش خواهد و به سوي او توبه كند.

10- ان الدعاء يرد ما قدر و ما لم يقدر، قلت: و ما قد قدر عرفته فما لم يقدر؟ قال حتي لا يكون [10] .

ترجمه: يقيناً دعاء آنچه را كه مقدر شده و آنچه را كه مقدر نشده بر مي گرداند (راوي گويد) عرض كردم مقدر شده را دانستم پس آنچه مقدر نشده چيست؟ فرمود: تا اينكه مقدر نشود. (يعني دعاء مانع تقدير شود).

11- الخلق السؤ يفسد العمل كما يفسد الخل العسل [11] .

ترجمه: خلق بد، عمل را تباه مي كند همچنانكه سركه عسل را فاسد كند.

12- العجب درجات، منها ان يزين للعبد سؤ عمله فيراه حسنا فيعجبه و يحسب انه يحسن صنعا، و منها ان يؤمن العبد بربه فيمن علي الله عزوجل و لله عليه فيه المن [12] .

ترجمه: (علي بن سويد گويد از حضرت ابوالحسن از عجب و خودبيني



[ صفحه 206]



كه عمل را تباه مي كند پرسيدم. فرمود: عجب و خودبيني درجاتي دارد، بعضي از آنها اين است كه براي بنده عمل بد او زينت داده مي شود و او آن را نيك بيند در نتيجه از آن خوشش آيد و گمان مي كند كه كار خوبي انجام داده است، و بعضي از آنها هم اين است كه بنده به پروردگارش ايمان مي آورد و بر خداي عزوجل منت گذارد در صورتي كه بر خداوند است كه در اين كار بر او منت گذارد.

13 - من اغتسل ليلة القدر و احياها الي طلوع الفجر خرج من ذنوبه [13] .

ترجمه: هر كه در شب قدر غسل كند و آن شب را تا طلوع فجر زنده نگهدارد از گناهانش خارج شود.

14- اولي العلم بك ما لا يصلح لك العمل الا به، و اوجب العمل عليك ما انت مسئول عن العمل به، و الزم العلم لك ما دلك علي صلاح قلبك و اظهر لك فساده، و احمد العلم عاقبة ما زاد في علمك العاجل، فلا تشغلن بعلم ما لا يضرك جهله و لا تغفلن عن علم ما يزيد في جهلك تركه [14] .

ترجمه: شايسته ترين علم به تو آن چيزي است كه عمل و كردار به صلاح تو نباشد مگر به وسيله ي آن، و واجب ترين عمل بر تو آن چيزي است كه تو از انجام آن مسئول خواهي بود، و لازم ترين علم براي تو آن چيزي است كه تو را بر صلاح دلت رهنمون شود و فساد آن را براي تو آشكار سازد، و علمي عاقبتش پسنديده تر است كه در علم تو بيفزايد، پس به علمي كه ندانستن آن به تو زياني نرساند مشغول مباش و از علمي كه تركش به ناداني تو بيفزايد غفلت مكن.

15- عن احمد بن عمر الحلال، قال سألت اباالحسن عليه السلام عن قول الله



[ صفحه 207]



عزوجل: افمن كان علي بينة من ربه و يتلوه شاهد منه [15] .

فقال، اميرالمؤمنين صلوات الله عليه، الشاهد علي رسول الله و رسول الله علي بينة من ربه [16] .

ترجمه: احمد بن عمر حلال گويد از حضرت اباالحسن عليه السلام درباره ي گفتار خداي عزوجل كه فرمايد: آيا كسي كه (براي صحت گفتارش) از پروردگار خود دليل و بينه اي دارد و شاهدي از خود وي او را پيروي مي كند. پرسيدم، فرمودي: اميرالمومنين صلوات الله عليه (بنا به نقل ابوالفتوح در تفسيرش و به عقيده ي علماي عامه و خاصه) شاهدي است از خود پيغمبر بر آن حضرت و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هم از پروردگارش بينه اي (قرآن كريم) در دست دارد.

16- لعن رسول الله ثلاثة: الاكل زاده وحده، و الراكب في الفلاة وحده، و النائم في بيت وحده [17] .

ترجمه: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سه كس را لعن كرده است: مسافري كه توشه ي خود را تنها بخورد، و سواري كه تنها در بيابان مسافرت كند، و كسي كه تنها در خانه اي بخوابد.

17 - عن يونس بن عبدالرحمن: قال قلت لابي الحسن الاول عليه السلام بما اوحد الله؟ فقال: يا يونس لا تكونن مبتدعا، من نظر برايه هلك و من ترك اهل بيت نبيه ضل، و من ترك كتاب الله و قول نبيه كفر [18] .

ترجمه: يونس بن عبدالرحمن گويد: به موسي بن جعفر عليهماالسلام عرض كردم: به چه وسيله خدا را به يگانگي پرستم؟ فرمود: اي يونس بدعت گزار مباش، كسي كه به رأي خود نگاه كند هلاك شود، و هر كس خانواده ي پيغمبرش



[ صفحه 208]



را رها كند گمراه گردد و هر كه كتاب خدا و گفتار پيغمبرش را ترك كند كافر گردد.

18- المكارم عشر فان استطعت ان تكون فيك فلتكن فانها تكون في الرجل و لا تكون في ولده، و تكون في ولده و لا تكون في ابيه، و تكون في العبد و لا تكون في الحر: صدق اللسان، و اداء الامانة، و صلة الرحم، و اقراء الضيف، و اطعام السائل، و المكافاة علي الضنايع، و التذمم للجار، و التذمم للصاحب، و ذكر الله كثيرا و رأسهن الحياء [19] .

ترجمه: امام موسي كاظم عليه السلام به حسن بن عطيه فرمود كه مكارم اخلاقي ده چيز است پس اگر توانستي سعي كن كه اين اوصاف در تو باشند زيرا ممكن است اينها در خود شخص باشند و در فرزندش نباشند و گاهي در اولادش يافت شوند و در خود شخص نباشند، و گاهي اين اوصاف در غلام و بنده ديده شوند و در مردم آزاد نباشند و (اينها عبارتند از) راستگوئي، رد امانت، پيوند با خويشاوندان، و مهمان نوازي، و اطعام سائل، و نيكي ها را پاداش دادن، حرمت و وفاء به حقوق همسايه، حرمت و وفاء به حقوق دوستان، و زياد در ياد خدا بودن، و سرآمد آنها حياء است.

19- لا يكون المؤمن مؤمنا حتي يكون فيه ثلاث خصال: سنة من ربه و سنة من نبيه و سنة من وليه، فالسنة من ربه كتمان سره، قال الله عزوجل عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احداً الا من ارتضي من رسول [20] .

و اما السنة من نبيه فمداراة الناس فان الله عزوجل امر نبيه. بمداراة الناس فقال: خذ العفو و أمر بالعرف و اعرض عن الجاهلين [21] .



[ صفحه 209]



و اما السنة من وليه فالصبر في البأساء و الضراء فان الله عزوجل يقول: و الصابرين في البأساء و الضراء [22] .

ترجمه: مؤمن مؤمن نيست (ايمانش كامل نشود) تا اينكه در او سه خصلت باشد يك خصلت (روش) از پروردگارش و يك خصلت از پيغمبرش و يك روش از ولي امر و امامش، سنتي كه از پروردگارش داشته باشد كتمان سر و رازپوشي (عيوب مردم) است كه خداوند عزوجل فرمايد: خدا دانا به غيب است و كسي را بر غيب خويش آگاه نكند مگر كسي را از پيغمبران بپسندد.

و اما سنتي كه از پيغمبرش داشته باشد مدارا نمودن با مردم است زيرا كه خداوند عزوجل پيغمبرش را به مداراي مردم فرمان داده و فرموده است: عفو را پيشه كن و به نيكي امر كن و از نادان اعراض نما.

و اما سنتي كه از ولي امرش داشته باشد صبر در سختي و شدت است كه خداوند عزوجل فرمايد: شكيبايان در سختي و شدت.

20 - من قصده رجل من اخوانه مستجيرا به في بعض احواله فلم يجره بعد ان يقدر عليه فقد قطع ولاية الله عزوجل [23] .

ترجمه: كسي كه مردي از برادرانش به او توجه نموده و در بعضي احوالش بدو پناه برد و او پس از آنكه بر انجام آن توانائي داشته باشد وي را پناه ندهد رشته ي ولايت خداي عزوجل را گسيخته است.

21- ان اتاكم ات فاسمعكم الاذن اليمني مكروها ثم تحول الي الاذن اليسري فاعتذر و قال لم اقل شيئا فاقبلوا عذره [24] .

ترجمه: اگر آينده اي آمد و در گوش راست شما سخن زشتي را به شما



[ صفحه 210]



شنوانيد سپس بطرف گوش چپ شما برگشت و عذرخواست و گفت من چيزي نگفتم عذرش را بپذيريد.

22- ثلاثة لا تضر: العنب الرازقي، و قصب السكر، و التفاح اللبناني [25] .

ترجمه: (خوردن) سه چيز زيان نرساند: انگور رازقي، نيشكر، سيب لبناني.

23- دخل موسي بن جعفر عليهماالسلام علي رجل قد غرق في سكرات الموت و هو لا يجيب داعياً، فقالوا له يابن رسول الله و ددنا لو عرفنا كيف الموت و كيف حال صاحبنا؟ فقال: الموت و هو المصفاة يصفي المؤمنين من ذنؤبهم اخر الم يصيبهم كفارة اخر وزر بقي عليهم، و يصفي الكافرين من حسناتهم فيكون اخر لذة او نعمة او راحة تلحقهم هو اخر ثواب حسنة تكون لهم، و اما صاحبكم هذا فقد نحل من الذنوب نخلا و صفي من الاثام تصفية و خلص حتي نقي كما ينقي الثوب من الوسخ و صلح لمعاشرتنا اهل البيت في دارنا دار الابد [26] .

ترجمه: موسي بن جعفر عليهماالسلام بر مردي كه در سكرات مرگ غرب (و در حال احتضار) بود و به سخن دعوت كننده اي پاسخ نمي داد (كسي را نمي شناخت و قادر به تكلم نبود) وارد گرديد، (اطرافيان محتضر) گفتند اي پسر پيغمبر خدا دوست داشتيم اگر مي دانستيم كه مرگ چيست و حال رفيقمان چگونه است؟

فرمود: مرگ آلت و وسيله ي تصفيه است كه مؤمنين را از گناهان تصفيه مي كند و آخرين درد و رنجي كه به آنها مي رسد كفاره ي آخرين گناهي مي شود كه براي آنها باقي مانده است، و كافران را از حسناتشان تصفيه مي كند و آخرين



[ صفحه 211]



لذتي يا نعمتي يا راحتي كه به آنها مي رسد آخرين پاداش حسنه اي براي آنها محسوب شود، و اما اين رفيق شما از گناهان پاك شد پاك شدني و از معاصي تصفيه شد صاف شدني و خالص گرديد تا پاك شد همچنانكه جامه از چرك (به وسيله ي شسته شدن) پاك شود و شايستگي معاشرت ما خانواده ي رسالت را در سراي ما كه سزاي جاوداني است پيدا كرد.

24- من صدق لسانه زكي عمله و من حسنت نيته في رزقه و من حسن بره باخوانه و اهله مد في عمره [27] .

ترجمه: هر كه زبانش راست گويد عملش پاك است و هر كه نيتش خوب باشد روزيش افزون شود و هر كه به برادران و خانواده اش خوشرفتاري كند عمرش دراز شود.

25- و كان اميرالمؤمنين عليه السلام يوصي اصحابه يقول: اوصيكم بالخشية من الله في السر و العلانية، و العدل في الرضا و الغضب، و الاكتساب في الفقر و الغني، و ان تصلوا من قطعكم، و تعفوا عمن ظلمكم، و تعطوا علي من حرمكم، و ليكن نظركم عبرا و صمتكم فكرا و قولكم ذكرا و طبيعتكم السخاء فانه لا يدخل الجنة بخيل و لا يدخل النار سخي [28] .

ترجمه: اميرالمؤمنين عليه السلام به يارانش سفارش مي كرد و مي فرمود: شما را به ترس و تقوا از خدا در پنهان و آشكار سفارش مي كنم، و به عدل و داد در حال خشنودي و خشم، و به كسب كردن در فقر و توانگري، و به اينكه پيوند كنيد با آنكه از شما ببرد، و در گذريد از كسي كه به شما ستم نمايد، و عطاء كنيد به كسي كه از شما دريغ كند، و بايد نظر شما عبرت باشد، و سكوتتان فكرت و گفتارتان ذكر و سرشتتان جود و سخاء زيرا بخيل به بهشت وارد نشود و



[ صفحه 212]



سخاوتمند به دوزخ نرود.

26- ان علياً عليه السلام باب من ابواب الهدي، فمن دخل من باب علي مؤمناً و من خرج منه كان كافراً و من لم يدخل فيه و لم يخرج منه كان في الطبقة الذين لله فيهم المشيئة [29] .

ترجمه: يقيناً علي عليه السلام دري از درهاي هدايت است، پس هر كه از در علي عليه السلام درآيد مؤمن باشد و هر كه از آن بيرون رود كافر گردد و كسي كه نه درآيد و نه بيرون رود (نسبت به آن حضرت بي طرف باشد) در طبقه ي كساني باشد كه سرنوشت آنها بسته به اراده ي خدا است.

27- من استكفي باية من القران من الشرق الي الغرب كفي (اذا كان يبقين) [30] .

ترجمه: هر كه (براي حفظ خود) از شرق تا غرب به يك آيه از قرآن اكتفاء كند او را بس باشد (زماني كه به آن يقين داشته باشد.)

28- اذا كان ثلاثة في بيت فلا يتناجي اثنان دون صاحبهما فان ذلك مما يغمه [31] .

ترجمه: چون سه نفر در خانه اي با هم باشند پس دو نفر از آنان بدون رفيقشان با يكديگر سر بگوشي صحبت نكنند كه آن موجب غم و اندوه او باشد.

29- احسن من الصدق قائله و خير من الخير فاعله [32] .

ترجمه: نيكوتر از راستي گوينده ي آن است و بهتر از نيكي، كننده ي آن.

30- دخل عمرو بن عبيد علي ابي عبدالله عليه السلام فلما سلم و جلس



[ صفحه 213]



تلاهذه الاية: و الذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش [33] ثم امسك فقال له ابوعبدالله عليه السلام ما اسكتك؟ قال احب ان اعرف الكبائر من كتاب الله عزوجل.

ترجمه امام كاظم عليه السلام فرمود: عمرو بن عبيد بر پدرم حضرت صادق عليه السلام وارد شد و چون سلام كرد و نشست اين آيه را تلاوت نمود: كساني كه از گناهان كبيره و زشتكاري ها اجتناب مي كنند. آنگاه از سخن خودداري كرد امام صادق به او فرمود چرا سكوت كردي؟ عرض كرد دوست دارم گناهان كبيره را از كتاب خداي عزوجل بشناسم (يعني شما برايم بفرمائيد)

فقال: نعم يا عمرو اكبر الكبائر الاشراك بالله، يقول الله: من يشرك بالله فقد حرم الله عليه الجنة و مأواه النار [34] .

و بعده اليأس من روح الله، لان الله عزوجل يقول: و لا تأيسوا من روح الله انه لا ييأس من روح الله الا القوم الكافرون [35] ثم الامن لمكر الله، لان الله عزوجل يقول: فلا يأمن مكر الله الا القوم الخاسرون [36] .

ترجمه: فرمود بلي اي عمرو بزرگترين گناهان كبيره (در كتاب خدا) به خدا شريك قرار دادن است: خداوند فرمايد: و كسي كه به خداوند شريك قرار دهد خداوند بهشت را بر او حرام گرداند و جايگاهش آتش دوزخ است. و پس از شرك نااميدي از رحمت خدا است زيرا خداوند عزوجل فرمايد: از رحمت خدا نااميد مشويد كه از رحمت خدا نااميد نشوند مگر گروه كافران و پس از آن ايمني از مكر (آزمايش و مجازات) خدا است كه خداوند عزوجل فرمايد: از مكر خدا ايمن نمي گردند مگر گروه زيانكاران.

و منها عقون الوالدين لان الله سبحانه جعل العاق جباراً شقياً. و قتل



[ صفحه 214]



النفس التي حرم الله الا بالحق، لان الله عزوجل يقول: فجزائه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و اعد له عذاباً عظيماً [37] .

ترجمه: و از جمله ي گناهان كبيره عقوق والدين است كه خداوند سبحان عاق را جبار شقي قرار داده است [38] .

و قتل نفسي كه خدا آن را محترم شمرده مگر به حق (به حكم شرعي در مورد قصاص) زيرا خداوند عزوجل درباره ي قاتل فرمايد: كيفر او جنهم است كه در آن هميشه معذب خواهد بود و خدا بر او غضب نموده و لعن كرده و برايش عذابي بزرگ آماده فرموده است.

و قذف المحصنة، لان الله عزوجل يقول: لعنوا في الدنيا و الاخرة و لهم عذاب عظيم [39] و اكل مال اليتيم، لان الله عزوجل يقول: ان الذين يأكلون اموال اليتامي ظلماً انما يأكلون في بطونهم ناراً و سيصلون سعيراً [40] .

ترجمه: و تهمت و نسبت دادن زن پاكدامني را به زنا كه خداوند عزوجل فرمايد: چنين كساني در دنيا و آخرت ملعون بوده و براي آنها عذاب بزرگي است. و خوردن مال يتيم كه خداوند عزوجل فرمايد: كساني كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مي خورند در حقيقت آتش دوزخ را در شكم خود فرو مي ريزند و به زودي در آتشي افروخته خواهند افتاد.

و الفرار من الزحف لان الله عزوجل يقول: و من يولهم يومئذ دبره الا متحرفاً لقتال او متحيزاً الي فئة باء بغضب من الله و مأويه جهنم و بئس المصير [41] .



[ صفحه 215]



و اكل الربا لان الله عزوجل يقول: الذين ياكلؤن الربا لا يقومون الا كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس [42] .

ترجمه: و گريختن از جنگ (جهاد) است كه خداوند عزوجل فرمايد: و هر كس از آنها در آن روز پشت كند مگر اينكه براي جنگيدن منحرف شود يا به سوي گروهي ديگر جاي گيرد به سوي غضب خدا برگشته و جايگاهش دوزخ است و بد بازگشتي است. و ديگر خوردن ربا است كه خداوند عزوجل فرمايد: كساني كه ربا مي خورند (در قيامت از گورشان) بر نمي خيزند مگر مانند كسي كه شيطان با مس كردن او را به جنون دچارش كند.

و السحر، لان الله عزوجل يقول: و لقد علموا لمن اشتريه ماله في الاخرة من خلاق [43] .

و الزنا، لان الله عزوجل يقول: و من يفعل ذلك يلق اثاما، يضاعف له العذاب يوم القيامة و يخلد فيه مهانا [44] .

ترجمه: و سحر و جادوگري (اشتغال به آن چه براي ياد گرفتن و چه براي ياد دادن و به هر منظوري) زيرا خداوند عزوجل فرمايد: يقيناً دانستند كه هر كه آن را خريدار شود در آخرت بهره اي (از بهشت) نخواهد داشت.

و ديگر زناكاري است كه خداوند عزوجل فرمايد: و هر كس چنين كند كيفر آنرا بيند و عذابش در قيامت مضاعف شود و با ذلت و خواري در دوزخ جاودان بماند.

و اليمين الغموس الفاجرة، لان الله عزوجل يقول: الذين يشترون بعهد الله و ايمانهم ثمناً قليلاً اولئك لاخلاق لهم في الاخرة [45] .



[ صفحه 216]



و الغلول، لان الله عزوجل يقول: و من يغلل يأت بما غل يوم القيامة [46] .

و منع الزكوة المفروضة، لان الله عزوجل يقول: يوم يحمي عليها في نار جنهم فتكوي بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم [47] و شهادة الزور و كتمان الشهادة، لان الله عزوجل يقول: و لا تكتمو الشهادة و من يكتمها فانه اثم قلبه [48] .

ترجمه: و سوگند دروغ عمدي براي تبهكاري زيرا خداوند عزوجل فرمايد: كساني كه پيمان هاي خود را با خدا و سوگندهاي خويش را به قيمت ناچيزي مي فروشند آنان در آخرت بهره اي ندارند.

و خيانت (در غنائم و اموال ديگران و در ساير چيزها) زيرا خداوند عزوجل فرمايد: هر كه خيانت ورزد روز قيامت با آنچه خيانت كرده بيابد.

ندادن زكوة واجب كه خداوند عزوجل فرمايد: روزي كه (آن طلا و نقره) در آتش دوزخ گداخته شود و پيشاني ها و پهلوها و پشت شان بدان داغ گردد.

و ديگر شهادت دروغ و نهان داشتن شهادت است كه خداوند عزوجل فرمايد: شهادت را مخفي نكنيد و هر كه آنرا نهان دارد قلبش گناهكار است.

و شرب الخمر، لان الله عزوجل نهي عنها كما نهي عن عبادة الاوثان.

و ترك الصلوة متعمداً او شيئاً مما فرض الله، لان رسول الله قال من ترك الصلوة متعمداً فقد برئ من ذمة الله و ذمة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و نقض العهد و قطيعة الرحم، لان الله عزوجل يقول: اولئك لهم اللعنة و لهم سؤ الدار [49] .



[ صفحه 217]



قال: فخرج عمرو و له صراخ من بكائه و هو يقول، هلك من قال برأيه و نازعكم في الفضل و العلم [50] .

ترجمه: و ديگر باده نوشي است زيرا خداوند از آن نهي كرده همچنانكه از پرستش بت ها نهي فرموده است (اشاره به آيه ي 90 سوره ي مائده است كه فرمايد: انما الخمر و الميسر و الانصاب.... خمر را در رديف بت پرستي آورده و پليد شمرده است همچنين نبي اكرم شرابخوار را مانند بت پرستي دانسته و فرموده است: شارب الخمر كعابد الوثن.

ديگر از گناهان كبيره ترك عمدي نماز يا چيزهاي ديگر است كه خدا واجب نموده است زيرا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كه عمداً نماز را ترك كند از عهد و پيمان خدا و رسولش بيزاري جسته است.

و نقض عهد و قطع رحم است كه خداي عزوجل درباره ي پيمان شكنان و قطع كنندگان رحم فرمايد: براي آنها است لعنت خدا و خانه ي بد (دوزخ) نصيب آنان خواهد بود.

راوي گويد عمرو در حالي كه فرياد گريه اش بلند بود از خدمت امام بيرون رفت و مي گفت هلاك شد آنكه به رأي خود فتوي داد و در فضل و علم با شما با منازعه برخاست.

توضيح: در مورد گناهان كبيره و شرح و تعريف آنها ميان علماء اختلاف نظر وجود دارد: بعضي گويند گناهان كبيره آنهائي است كه مرتكبين آنها در قرآن به عذاب و عقاب تهديد شده اند و بعضي گويند گناهاني است كه براي مرتكبين آنها حد شرعي معين شده است و به عقيده برخي گناهان بطور كلي همگي كبيره اند، زيرا گناه مخالفت و نافرماني خدا است و آن في حد نفسه مذموم و ناشايست است و كبيره و صغيره بودن گناهان نسبت به همديگر نه



[ صفحه 218]



نسبت به خدا كه نافرماني او شده است، مثلاً قتل نفس از نگاه كردن به نا محرم مهم تر و نسبت به آن كبيره است در حالي كه هر دو عمل گناه به حساب آيند.

و بعضي گويند: گناهاني كه مربوط به حقوق ديگران است كبيره محسوب مي شود ولي گناهاني كه ميان بنده و خدا است صغيره است.

و در شماره ي گناهان كبيره هم اختلاف است، در اين حديث تعداد آنها 20 و در بعضي روايات شماره ي آنها 5 و 7 و كمتر و بيشتر قيد شده است.

و بطور كلي نظر مشهور كه تقريباً مورد قبول اكثر علماء است اين است كه گناهان كبيره گناهاني است كه خداوند به مرتكبين آنها در قرآن وعده ي عذاب فرموده است.

بارالها - نگارنده ي روسياه و گنهكار عمل نيكش را هم (اگر داشته باشد) در پيشگاه تو قصور و سيئه مي داند چه رسد به گناهان صغيره و كبيره اش كه حساب آنها را فقط تو مي داني و تنها اميد و انتظارش به كرم و غفران تست كه وجود او را از آلودگي هاي معاصي در اقيانوس رحمت بي منتهايت تطهير فرموده و از عذاب و آتش دوزخ رهائي بخشي، لذا به دو بيت از اشعار سرور موحدين علي عليه السلام تمثل جسته و به درگاهت چنين عرضه مي دارد.



ايا من ليس لي منك المجير

بعفوك من عذابك استجير



فان عذبتني فالذنب مني

و ان تغفر فانت به جدير





[ صفحه 221]




پاورقي

[1] خصال صدوق جلد 2 ابواب الاربعين حديث 16.

[2] اصول كافي جلد 1 باب فقد العلما حديث 3.

[3] امالي صدوق مجلس 68 حديث 3.

[4] جامع الاخبار ص 76.

[5] اصول كافي كتاب الايمان و الكفر باب الاعتراف بالتقصير حديث 3 و 4.

[6] اصول كافي كتاب الايمان و الكفر باب الاعتراف بالتقصير حديث 3 و 4.

[7] خصال صدوق باب الواحد حديث 25.

[8] اصول كافي باب الغيبه و البهت حديث 6.

[9] اصول كافي باب محاسبه العمل حديث 2.

[10] اصول كافي كتاب الدعا حديث 3066.

[11] جامع الاخبار ص 126.

[12] قاموس الصحيفه ص 277، اين كتاب نفيس به وسيله جناب حجت الاسلام حاج سيد ابوالفضل حسيني در شرح لغات صحيفه ي سجاديه به نحو مطلوبي تنظيم و نگارش يافته و داراي شروح و تعليقاتي است كه مطالعه آن براي اهل تحقيق مورد استفاده مي باشد.

[13] روضة الواعظين جلد 2 ص 348.

[14] انوار البهيه ص 91.

[15] سوره ي هود آيه ي 17.

[16] اصول كافي كتاب الحجة باب في ان الائمة شهداء الله عزوجل علي خلقه حديث 3.

[17] خصال صدوق باب الثلاثه حديث 34.

[18] اصول كافي جلد 1 باب البدع حديث 10.

[19] ارشاد القلوب ديلمي جلد 2 باب 42.

[20] سوره ي جن آيه ي 26 - 27.

[21] سوره ي اعراف آيه ي 199.

[22] سوره ي بقره آيه ي 177 - خصال صدوق باب الثلاثه حديث 6.

[23] حيوه الامام موسي بن جعفر عليه السلام جلد 1 ص 247.

[24] اعيان الشيعه جلد 4 ق 2 ص 91.

[25] خصال صدوق باب الثلاثه حديث 143.

[26] جامع الاخبار ص 195.

[27] تحف العقول.

[28] اعيان الشيعه جلد 4 ق 2 ص 91.

[29] اصول كافي كتاب الايمان و الكفر باب الكفر حديث 18.

[30] اصول كافي كتاب فضل القرآن باب فضل القرآن حديث 18.

[31] اصول كافي كتاب العشرة باب في المناجات حديث 2.

[32] حيوه الامام موسي بن جعفر عليه السلام جلد 1 ص 281.

[33] سوره ي شوري آيه ي 37.

[34] سوره ي مائده آيه ي 72.

[35] سوره ي يوسف آيه ي 87.

[36] سوره ي اعراف آيه ي 99.

[37] سوره ي نساء آيه ي 93.

[38] اشاره است به آيه ي 3 سوره ي مريم كه حضرت عيسي عليه السلام مي فرمايد: وبر ابوالدتي ولم اك جباراً شقيا.

[39] سوره ي نور آيه ي 23.

[40] سوره ي نساء آيه ي 10.

[41] سوره ي انفال آيه ي 16.

[42] سوره ي بقره آيه ي 275.

[43] سوره ي بقره آيه ي 102.

[44] سوره ي فرقان آيه ي 68 و 69.

[45] سوره ي آل عمران آيه ي 77.

[46] سوره ي آل عمران آيه ي 161.

[47] سوره ي توبه آيه ي 35.

[48] سوره ي بقره آيه ي 183.

[49] سوره ي رعد آيه ي 25.

[50] ارشاد القلوب ديلمي.