بازگشت

دوران كودكي و نوجواني


شخصيت انسان تحت تأثير عواملي چند تشكيل و قوام مي پذيرد كه مهمترين آنها وراثت و نسبت نژادي از طرف والدين و طرز تربيت اوليه در خانواده و نحوه ي پرورش در محيط اجتماعي است.

با توجه بدين اصل، امام هفتم تمام كمالات انساني و فضائل نفساني را از آباء و اجداد خود ارث برده و در خاندان ولايت و مهد نبوت پرورش يافته است چنانكه دانشمند گرامي باقر شريف القرشي در كتاب نفيس و تحليلي خود مي نويسد:

و علي هذا الراي فالامام كان وحيداً في خصائصه و مقوماته لانه نشاء في اسرة هي معدن التقوي و خزنة الحكمة و العلم و مختلف الملائكة و مهبط الوحي و التنزيل و اليها تنتهي كل مكرمة و فضيلة في الاسلام. [1] .

و بنابراين امام عليه السلام در خصوصيات ذاتي يگانه بود زيرا كه او در خانداني نشو و نما كرده بود كه معدن تقوي و گنجينه ي علم و حكمت و محل آمد و شد فرشتگان و فرودگاه وحي و تنزيل بود و هر فضيلت و مكرمتي در اسلام به او منتهي مي شود.

آن حضرت علاوه بر تربيت ربوبي كه از خصوصيات هر امامي است



[ صفحه 15]



تحت نظر مستقيم پدرش امام صادق عليه السلام پرورش يافته و درك حضور پدر و استفاضه از محضر آن حضرت كه منبع علوم و معارف بود او را آماده و شايسته ي نيل به مقام شامخ امامت كه منصب الهي و آسماني است نموده و اين شايستگي از همان دوران طفوليت برخلاف اطفال ديگر كه به اقتضاي سن مشغول لهو و بازي مي شوند در وجود آن حضرت آشكار بوده است. چنانكه ابن شهر آشوب و شيخ مفيد و ديگران از صفوان جمال نقل مي كنند كه گفت از حضرت صادق عليه السلام درباره ي حجت بعد از خودش سئوال كردم فرمود: صاحب اين امر مشغول لهو و لعب نمي شود و در اين اثنا فرزندش موسي بن جعفر عليهماالسلام كه كودك نورسي بود با بزغاله اي كه همراه داشت وارد شد و بزغاله را مخاطب قرار داده و مي فرمود: اسجدي لربك (براي پروردگارت سجده كن) در اين موقع امام صادق عليه السلام او را به سينه اش چسبانيد و فرمود:

بابي انت و امي من لا يلهو و لا يلعب (پدر و مادرم فداي آنكه مشغول لهو و لعب نمي شود). [2] .

اگرچه هر امامي پيش از رسيدن به مقام امامت مانند ساير مردم تابع امام قبلي است ولي ذكاء و نبوغ و استعداد و شايستگي امامت از همان دوران كودكي در وجود وي نمايان مي باشد، چنانكه از خود موسي كاظم عليه السلام نقل شده است كه روزي خدمت پدر رسيدم و در دست من لوحي بود پدرم مرا پيش خود نشانيد و فرمود؛ پسر جانم بنويس؛ تنح عن القبيح و لا ترده (از امور زشت دوري كن و وارد آن مشو) آنگاه فرمود؛ مصرع دوم را تو بگو، گفتم؛ و من اوليته حسنا فزده (و بهر كس كه پاداش نيكي را باز گرداني زياد كن) سپس فرمود:

ستلقي من عدوك كل كيدا (بزودي از دشمنت هر گونه مكر و خدعه را



[ صفحه 16]



مي بيني) و من گفتم:

اذا كاد العدو فلا تكده (چون دشمن مكر و خدعه كند تو با او خدعه مكن) آنگاه امام صادق عليه السلام فرمود ذرية بعضها من بعض [3] .

معتقدين به مذهب جبر هر گونه عملي را كه از انسان سر بزند صادر از اراده ي خداوند دانسته و براي انسان در ارتكاب آن هيچگونه اختياري قائل نيستند. از جمله ي طرفداري اين عقيده ابوحنيفه بود كه براي احتجاج با حضرت صادق عليه السلام درباره ي اين مسئله عازم مدينه شد و پس از رسيدن بدان شهر به خانه ي امام رفت و در دهليز خانه به انتظار اجازه ي ورود نشست در همين اثنا كودكي را در آنجا ديد و پس از سوال و جوابي پرسيد اسمت چيست؟

كودك گفت: موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب (عليهم السلام)

ابوحنيفه چون او را شناخت دانست كه او شاخه اي از شجره ي نبوت و امامت است و سوالي را كه به منظور احتجاج با حضرت صادق عليه السلام آماده كرده بود از آن كودك نمود و پرسيد: اي غلام گناه از جانب كيست آيا از ناحيه ي خداوند است يا از جانب بنده؟

موسي كاظم عليه السلام در همان خردسالي فرمود: اي شيخ مسئله از سه حال خارج نيست گناه يا از جانب خداوند است و بنده را اختيار و مسوليتي نيست در اين صورت خداوند عادل تر از آن است كه بنده اش را به كاري كه انجام نداده است مواخذه كند و يا گناه هم از جانب خداوند است و هم از جانب بنده با اين فرض هم خداوند قوي ترين دو شريك است و جائز نيست كه شريك قوي شريك ضعيف را به كاري كه هر دو بطور مساوي در آن شركت دارند مواخذه كند و يا گناه فقط از جانب بنده است و خداوند از چنين تهمت ها و نسبت ها بري



[ صفحه 17]



است در اين حال هم اگر خدا بخواهد عفو مي كند و اگر بخواهد عقاب نمايد.

ابوحنيفه از شنيدن اين استدلال علمي و عقلي (درباره ي مسئله ي جبر) مبهوت و دهشت زده شد و در حالي كه مي گفت: آنچه شنيدم مرا مستغني كرد، با عجز و خواري از دهليزخانه امام خارج شد و به خدمت امام صادق عليه السلام هم نرسيد و اين ملاقات ابوحنيفه و محكوم شدن او در برابر منطق كوبنده ي امام موسي كاظم عليه السلام كه در آن موقع كودك خردسالي بود در محافل علمي آن روز شايع گرديد. [4] .

باري امام موسي كاظم عليه السلام در دوران كودكي و جواني تحت تربيت مستقيم پدرش قرار گرفته و در پاره ي موارد در حضور او به سوالات و ايرادات مخالفين پاسخ مقتضي فرموده است كه در فصول آينده نيز به برخي از آنها اشاره خواهد شد.



[ صفحه 18]




پاورقي

[1] حيوة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 59.

[2] مناقب جلد 1 ص 379، ارشاد مفيد جلد 2 باب 15 فصل 1 حديث 10، اعلام الوري.

[3] بحارالانوار جلد 48 ص 109، مناقب جلد 2 ص 380.

[4] حيوة الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام جلد 1 ص 64.