بازگشت

معجزه ي امام در ميان دجله


كشف الغمة: ج 3 ص 32.

دو كشتي در ميان آب ها حركت مي كردند كه يكي حامل امام كاظم عليه السلام بود و ديگري حامل عروس و دامادي بود و اهل آن كشتي جشن گرفته پايكوبي مي كردند. حضرت از اطرافيان پرسيد: اين سر و صدا از كجا مي آيد؟ گفتند: در آن كشتي عروسي است و جمعيت شادماني مي كنند.

همچنان كه پيش مي رفتند در نزديكي شهر مدائن آب هاي آرام دجله تبديل به امواج خروشان شد و لحظاتي بعد فريادي از كشتي حامل عروس و داماد برخاست. حضرت از مأموران سؤال كرد: اين فرياد چه بود؟ پاسخ دادند:

عروس به عرشه ي كشتي رفته تا از آب دريا بردارد و در اين حال دستبند طلايش ميان آبها افتاده است.

امام عليه السلام فرمود: «كشتي را متوقف كنيد و به ناخداي آنان نيز بگوييد كشتي را متوقف كند». هر دو كشتي به دستور حضرت ايستاد. سپس امام كاظم عليه السلام به عرشه آمد و بر آن تكيه داد و كلماتي آهسته بر زبان جاري ساخت و سپس فرمود: به ناخداي آن كشتي بگوييد داخل آب برود و دستبند را بردارد!

همه با ناباوري به آبهاي دجله مي نگريستند كه موج هاي بلند از هر سوي آن برمي خاست، اما با تعجب ديدند در ميان امواج متلاطم دستبندي افتاده كه آب كمي روي آن را گرفته و به راحتي در دسترس است.

ناخدا داخل آب شد و دستبند را برداشت و دوباره به كشتي بازگشت. امام كاظم عليه السلام به او فرمود: «دستبند را به عروس بده و بگو كه حمد و سپاس پروردگار را بجا آورد». سپس كشتي ها به حركت درآمدند و مسير خود را ادامه دادند تا به بغداد رسيدند.



[ صفحه 17]