بازگشت

بوسه بر پاي امام


بحارالانوار: ج 48 ص 109.

در نخستين روزهايي كه حضرت در بغداد سكونت يافته بود و هارون هنوز دسيسه هاي خود را آغاز نكرده بود، «هشام بن ابراهيم عباسي» نزد امام كاظم عليه السلام آمد و عرض كرد: آقاي من، براي فضل بن يونس [1] نامه اي بنويسيد و از او بخواهيد مشكل مراحل نمايد.

حضرت بدون آنكه نامه بنويسد برخاست و سوار بر مركب شد و به خانه ي فضل بن يونس رفت. با حضور حضرت بر در خانه ي فضل، غلام او اين خبر را برايش برد و گفت: موسي بن جعفر عليه السلام بر در خانه ات آمده است!

فضل كه هرگز گمان نمي كرد چنين حرفي حقيقت داشته باشد با حيرت گفت: «اگر راست بگويي در راه خدا آزاد هستي و اگر دروغ گفته باشي بلايي سخت بر سرت مي آورم»! سپس دوان دوان از خانه بيرون آمد و ديد امام عليه السلام منتظر ايستاده است.

او كه انتظار اين صحنه را نداشت طاقت نياورد و خود را بر پاي حضرت انداخته مي بوسيد. سپس درخواست كرد امام عليه السلام وارد خانه شود. هنگامي كه حضرت وارد شد به فضل فرمود: درخواست هشام بن ابراهيم را انجام بده.

فضل درخواست هشام را انجام داد و سپس عرضه داشت: «آقاي من، غذا آماده است. اگر افتخار دهيد نزد من طعامي ميل كنيد». حضرت قبول كرد و فضل دستور آوردن سفره را داد.



[ صفحه 20]




پاورقي

[1] فضل بن يونس از شيعيان بود و در حكومت عباسيان در بغداد منصب داشت. جامع الرواة: ج 2 ص 8.