بازگشت

عبادت در زندان


بحارالانوار: ج 48 ص 107، 210. مناقب آل ابي طالب: ج 3 ص 432.

نمازهاي حضرت موسي بن جعفر عليه السلام در زندان همگان را به حيرت واداشته بود. روزي عبدالله قروي نزد فضل بن ربيع رفت و او را در حالي يافت كه از بام زندان داخل آن را مي نگريست.

فضل گفت: داخل اين اتاق را نگاه كن و بگو چه مي بيني؟ عبدالله نگاه كرد و گفت: لباسي بر زمين افتاده است. گفت: دقيق تر نگاه كن. او با دقت نگريست و پاسخ داد: مردي در سجده است. فضل پرسيد: او را مي شناسي؟ گفت: نمي شناسم!



[ صفحه 24]



فضل گفت: مولاي توست. قروي از ترس جان خود و براي آنكه او را به اشتباه اندازد گفت: چه كسي مولاي من است؟! گفت: مرا نادان خيال كرده اي؟ جواب داد: هرگز! اما من مولايي ندارم!! سپس فضل عبادت شبانه روز حضرت را چنين شرح داد:

او موسي بن جعفر است. هر شب و روز براي ديدنش مي آيم و در همه ي حالات او را در سجده مي بينم. او نماز صبح را مي خواند و پس از آن تا طلوع آفتاب تعقيبات را به جا مي آورد.

او شخصي را موكل كرده كه اوقات نماز را به اطلاعش برساند. هنگامي كه خبر از رسيدن وقت نماز مي دهد بدون نياز به تجديد وضو براي نماز برمي خيزد.

پس از طلوع آفتاب به سجده مي رود تا هنگام نماز ظهر و عصر كه بدون تجديد وضو براي نماز برمي خيزد و معلوم مي شود در سجده نخوابيده است. پس از نماز عصر نيز تا غروب آفتاب به سجده مي رود.

آري، اين برنامه ي هميشگي اوست. هنگامي كه نماز مغرب و عشا را مي خواند با طعامي كه برايش آورده مي شود افطار مي كند. سپس تجديد وضو كرده به سجده مي رود. پس از آن خواب سبكي مي كند و سپس بيدار مي شود و تا طلوع فجر به نماز مي ايستد.

عبدالله براي آنكه فضل را متوجه عظمت امام كاظم عليه السلام كند گفت: «تقوا پيشه كن و درباره ي او عملي انجام مده كه نعمت از تو زايل شود. مي داني كه هيچ كسي نسبت به اين خانواده حركت سوئي انجام نداده مگر آنكه نعمت از او گرفته شده است». فضل در تأييد او گفت:



[ صفحه 25]



چندين مرتبه از سوي هارون به من دستور قتل حضرت داده شده اما اطاعت نكرده ام. همچنين به آنان فهمانده ام كه هرگز اين كار را نخواهم كرد حتي اگر مرا به قتل برسانند.