بازگشت

آزادي در نيمه شب


بحارالانوار: ج 48 ص 213. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج 1 ص 73.

از وقايعي كه در ايام حبس امام عليه السلام نزد فضل بن ربيع به وقوع پيوست دستور آزادي حضرت بود كه از سوي هارون صادر شد! آن شب فضل در خانه اش خوابيده بود كه صداي باز شدن در خانه را شنيد و نگران شد، اما كنيزش گفت: شايد باد در خانه را تكان داده است.

لحظاتي نگذشته بود كه در اتاق خواب بدون اجازه باز شد و «مسرور» خادم هارون وارد شد و بدون سلام گفت: امير تو را فرا خوانده است! فضل كه از چنين دستوري در نيمه شب هراسيده بود با خود گفت:



[ صفحه 28]



اكنون كه مسرور بدون اجازه و بدون سلام داخل اتاق من شد و مرا به سوي هارون خواند، بدون شك مرا براي قتل صدا زده است.

فضل لباس بر تن كرد و همراه مسرور به خانه ي هارون رفتند. هنگامي كه وارد اتاق شدند كنار تخت رفت و سلام داد و نشست. هارون بدون هيچ مقدمه اي گفت:

به زندان نزد موسي بن جعفر برو و او را آزاد كن و سي هزار درهم و پنج خلعت و مركبي به او هديه بده. آنگاه موسي را مخير كن بين اينكه نزد ما بماند يا به هر شهري كه مي خواهد و دوست دارد برود!

فضل كه هر لحظه بر حيرتش افزوده مي شد با تعجب سه مرتبه پرسيد: آيا دستور به آزادي موسي بن جعفر مي دهي؟! هارون گفت: «آري! واي بر تو! آيا مي خواهي عهدم را بشكنم»!؟ فضل پرسيد: كدام عهد!؟ پاسخ داد:

در رختخواب بودم كه ناگهان شخص سياه پوستي را ديدم كه تا كنون به عظمت او نديده بودم. او روي سينه ام نشست و حلقوم مرا گرفت و گفت: چرا موسي بن جعفر را به ظلم و ستم در زندان قرار داده اي؟ گفتم: قول مي دهم او را آزاد كنم و هدايايي به او بدهم.

آن مرد سياه درباره ي گفته هايم از من عهد و پيمان گرفت و از سينه ام برخاست در حالي كه نزديك بود روح از كالبدم خارج شود.

فضل براي اجراي دستور هارون برخاست و به زندان رفت. وقتي وارد شد امام عليه السلام را ديد كه به نماز ايستاده است. دقايقي منتظر ماند تا نماز حضرت به پايان رسيد.



[ صفحه 29]



آنگاه سلام داد و دستوري را كه هارون لحظاتي پيش گفته بود به حضرت عرض كرد و براي انجام آن اعلام آمادگي كرد. امام كاظم عليه السلام فرمود: «من احتياجي به خلعت و مركب و اموال ندارم چرا كه حق مردم در آن شريك است». او با نگراني گفت: تو را به خدا قسم مي دهم كه هداياي هارون را رد نكني.

حضرت از قسم فضل ناراحت شد و فرمود: «هر كاري دوست داري انجام بده». سپس برخاست و همراه او از زندان خارج شدند. در بين راه فضل بن ربيع پرسيد: يابن رسول الله، چگونه توانسته ايد هارون را به اين عمل واداريد؟ امام عليه السلام فرمود:

شب چهارشنبه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را در خواب ديدم كه به من فرمود: اي موسي، آيا محبوس و مظلوم هستي؟ عرض كردم: آري يا رسول الله.

حضرت سه بار سؤال خود را تكرار نمود و سپس اين آيه را قرائت فرمود: «من نمي دانم، شايد اين هشدار من آزموني براي شما و مهلت برخورداري از نعمت ها تا مدتي معين است» . [1] .

آنگاه فرمود: فردا و پنجشنبه و جمعه را روزه بگير و هنگام افطار دوازده ركعت نماز بخوان و در هر ركعت يك حمد و دوازده بار توحيد بخوان.

هنگامي كه چهار ركعت آن را خواندي به سجده برو. سپس دعايي به من آموخت كه در سجده بخوانم. من نيز به دستور جدم پيامبر صلي الله عليه و آله عمل كردم و اينچنين نتيجه گرفتم.



[ صفحه 30]




پاورقي

[1] سوره ي انبياء: ص 111.