بحارالانوار: ج 48 ص 233. الغيبة (طوسي): ص 22. الهداية الكبري: ص 265. مشارق انواراليقين: ص 145.

سپس يحيي نامه اي از هارون گرفت و به بغداد رفت. با آمدن يحيي خبرهايي بين مردم پيچيد و مردم احتمالات مختلفي شايع كردند، ولي او چنان اظهار كرد كه براي تعديل ماليات و توجه به امور كارمندان دولت آمده و در ظاهر به همين امور مشغول شد.

اما از سوي ديگر سندي بن شاهك را صدا زد و با استناد به نامه اي كه از هارون گرفته بود دستور قتل امام كاظم عليه السلام را به وي داد و سندي نيز قبول كرد. اولين كار اين بود كه سندي در خانه ي خود زنداني مهيا كرد و حضرت را به آنجا منتقل نمود.

سپس با دستور مستقيم هارون، امام عليه السلام را با زنجير آهني كه هشتاد كيلو وزن داشت در بند كشيد و در زندان را قفل كرد، و غير از وقت نماز و غذا آن را نمي گشود.