بازگشت

شهادت بزرگان شهر


بحارالانوار: ج 48 ص 212، 247. امالي صدوق: ص 146 - 149.

اكنون كه سم به امام كاظم عليه السلام داده شده بود سندي سعي داشت با طبيعي جلوه دادن ماجرا سرپوشي بر كارهايش بگذارد. از اين رو هشتاد نفر از بزرگان قشرهاي مختلف مردم و قاضيان و معتمدان را دعوت كرد.

از سوي ديگر محل حبس حضرت را از زندان به خانه انتقال داد و هنگامي كه همه آمدند سندي گفت:

به اين مرد بنگريد كه آيا حادثه اي برايش رخ داده است؟ مردم گمان دارند ما به او ظلم مي كنيم و شايعات بسياري در اين مورد مي گويند. اكنون به او بنگريد كه سالم است و هيچ ناراحتي و بيماري ندارد و در خانه ي وسيعي زندگي مي كند و در هر كاري راحت است. هارون نيز



[ صفحه 75]



نظر سوئي راجع به او نداشته و او اكنون منتظر هارون است كه از سفر بازگردد و با او گفتگويي داشته باشد. نزد مردم بگوييد كه شايعات صحت ندارد.

آنان ايستاده بودند و محو هيبت و عظمت مقام والاي امامت شده بودند و سخني نمي گفتند. حضرت رو به آنها كرد و فرمود:

شاهد باشيد كه به من خرماي زهرآلود داده شده است و با اينكه ظاهرم سالم است اما مسموم شده ام. در آخرين ساعات امروز رنگ بدنم سرخ مي شود و به تيرگي مي گرايد.

فردا بدنم به شدت زرد خواهد شد و پس از آن به سفيدي مي گرايد. سپس به سوي رحمت و رضوان خدا خواهم رفت.

ناگهان نگاه هاي پرسشگرانه ي حاضران به سوي سندي بن شاهك دوخته شد. او كه انتظار چنين افشاگري را از سوي امام كاظم عليه السلام نداشت از شدت خشم مي لرزيد و مضطرب بود.