بازگشت

وصيت به مسيب


عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج 1 ص 100. بحارالانوار: ج 48 ص 224. تقويم الشيعة: ص 269. الهداية الكبري: ص 266 - 267.

آخرين ساعت ها فرا رسيد و هنگام خداحافظي و وصيت نزديك شد. امام عليه السلام در آخرين شب به مسيب فرمود:

زمان رحلت من به سوي پروردگار فرا رسيده است. برايم ظرفي آب مي آورند و پس از نوشيدن مشاهده مي كني بدنم اندكي متورم مي شود. پس از آن رنگم زرد مي شود و سرخ مي شوم و سبز مي شوم و به اين طغيانگر (هارون) خبر شهادتم را مي دهند.

با سخنان حضرت، مسيب بيش از پيش مراقب بود و دائم به اخباري كه امام عليه السلام فرموده بود مي انديشيد. او پروانه وار گرد حضرت مي گرديد تا آنكه ظرف آبي آوردند و امام عليه السلام نوشيد. سپس او را صدا زد و فرمود:



[ صفحه 77]



اي مسيب، اين ناپاك «سندي بن شاهك» مي پندارد كه عهده دار غسل و كفن من خواهد بود. هيهات هيهات! هرگز اينگونه نخواهد شد. پس از شهادت مرا به قبرستان قريش مي برند و به خاك مي سپارند.

سپس همان علامتي كه درباره ي نوشيدن آب فرموده بود اتفاق افتاد و مسيب مردي را كنار حضرت ديد كه شبيه ترين مردم به امام عليه السلام بود. چون قبلاً در جواني امام رضا عليه السلام را ديده بود خواست از حضرت بپرسد كه اين شخص فرزند اوست يا نه؟

هنگامي كه تصميم بر سؤال گرفت حضرت فرمود: اي مسيب، آيا تو را از سؤال نهي نكرده بودم؟ لذا هيچ نگفت و صبر كرد تا آن شخص غايب شد.

لحظاتي بعد حضرت موسي بن جعفر عليه السلام پس از تحمل سال ها زندان و شكنجه و جسارت از سوي هارون در سن پنجاه و چهار سالگي چشم از جهان فرو بست. آن روز 25 رجب سال 183 هجري بود.