بازگشت

جنازه در دست شيعيان


مناقب آل ابي طالب: ج 3 ص 441. الانوار البهية: ص 200، 202. كمال الدين: ج 1 ص 118. الغيبة (طوسي): ص 22. بحارالانوار: ج 48 ص 227، 234. عيون اخبارالرضا عليه السلام ج 1 ص 99. اعيان الشيعة: ج 1 ص 29.

سپس جنازه ي حضرت را به محلي كه مأموران پليس بودند آوردند و براي دومين بار چهار نفر برخاستند و ندا كردند: اي كساني كه مي خواهيد موسي بن جعفر را ببينيد بيرون بياييد و نظاره گر باشيد.

پس از آن جنازه را برداشته به سوي بازار [1] آمدند و در آنجا بر زمين گذاشتند و صدا زدند: «اين موسي بن جعفر است كه از دنيا رفته است. بياييد و ببينيد». مردم دوباره جمع شدند و نگريستند و اثر حنا بر پاي حضرت ديدند.

هنگامي كه اين مراسم توسط مأموران و به دستور سندي بن شاهك انجام مي شد، سليمان بن جعفر عموي هارون كه از قصرش خارج شده بود و به سوي ساحل مي رفت صداها را شنيد و پرسيد: اين صداها براي چيست؟

در پاسخ گفتند: سندي بن شاهك دستور داده است بر سر جنازه ي امام كاظم عليه السلام اينگونه ندا كنند و آن حضرت را به اين صورت تشييع كنند. او گفت:

اينگونه دفن مي كنند؟! اگر درباره ي دنيا از او مي ترسيدند آيا نمي خواهند حق آخرت وي را ادا كنند؟ ممكن است در قسمت غربي بغداد نيز اين بي احترامي را درباره ي جنازه ي او انجام دهند.

لذا هنگامي كه قصد عبور از اينجا را داشتند مقابل آنها برويد و جنازه را از آنان بگيريد. حتي اگر مانع شما شدند بجنگيد.



[ صفحه 82]



عده اي كه همراه جنازه بودند به نزديكي قصر سليمان رسيده بودند كه غلامان او مقابل آنها ايستادند و درگير شدند و توانستند جنازه ي امام كاظم عليه السلام را از آنان بگيرند.

پس از آنكه جنازه را از مأموران گرفتند دوباره با بهترين حنوط حضرت را غسل دادند و كفني كه تمام قرآن بر آن نوشته شده بود بر اندام امام عليه السلام پوشانيدند. سپس جنازه را بر سر چهار راهي آوردند در حالي كه شخصي ندا مي كرد:

اي كساني كه مي خواهيد طيب پسر طيب يعني حضرت موسي بن جعفر عليه السلام را ببينيد بياييد و نظاره گر باشيد.

با اين سخنان، مردم بسياري جمع شدند و هنگامي كه به سوي قبرستان قريش به راه افتادند سليمان بن جعفر با سر و پاي برهنه و گريبان چاك زده در پي جنازه بود.


پاورقي

[1] بازاري كه جنازه ي شريف حضرت را در آنجا بر زمين گذاشته شد «سوق الرياحين» يعني «بازار گل ها» نام گرفت و بر آن محل بنايي ساخته شد و دري برايش گذاشته شد كه مردم بر آن محل قدم نگذارند و براي تبرك و زيارت به آنجا بروند. الانوارالبهية: ص 201. الذريعة: ج 3 ص 285. اعيان الشيعة: ج 3 ص 510.