بازگشت

زندان بصره


روضة الواعظين: ص 218، 220. عيون اخبارالرضا عليه السلام: ج 1 ص 85. الغيبة (طوسي): ص 22. بحارالانوار: ج 48 ص 221، 232.

مسير مدينه تا بصره طي شد و محمل امام عليه السلام روز هفتم ذي الحجة سال 179 قمري به بصره رسيد و به قصر عيسي بن جعفر برده شد. با ورود محمل به شهر همه فهميدند چه كسي در آن است، زيرا مقابل ديدگان مردم حضرت را وارد قصر كردند و ديگر ابايي از اعلان عمومي دستگيري امام عليه السلام نداشتند.

زنداني در قصر عيسي جايگاه امام عليه السلام شد و درب زندان به روي حضرت قفل گرديد و فقط براي وضو و آوردن غذا باز مي شد. پس از چند ماه هارون نامه اي به عيسي نوشت و رسماً دستور قتل امام عليه السلام را به او داد.

او كه انتظار چنين دستوري را نداشت، مشاوران و معتمدين خويش را فراخواند تا درباره ي نامه ي هارون مشورت كنند. آنها پيشنهاد كردند عيسي از انجام اين فرمان دست نگه دارد، و در اين باره نامه اي به هارون بنويسد.



[ صفحه 12]



اين بود كه عيسي نامه اي براي هارون فرستاد و با آوردن بهانه هايي اعلام كرد حاضر به انجام چنين دستوري نيست. متن نامه چنين بود:

مدت حبس موسي بن جعفر نزد من بسيار شده است. در اين يك سال مراقب او بودم و جاسوس گذاشتم اما شنيده نشد كه بر عليه تو يا من نفرين كند و ما را به بدي ياد كند.

اكنون موسي بن جعفر را از من تحويل بگير و به هر كسي مي خواهي بده تا در حبس او باشد و يا او را آزاد كن. من بسيار تلاش كردم بر عليه او دليلي پيدا كنم اما موفق نشدم.

هميشه از او چنين مي شنوم كه براي خويش طلب رحمت و مغفرت مي كند. اينك او را به هر كس كه مي خواهي تسليم نما كه من نزد خداوند از حبس وي احساس گناه مي كنم.