بازگشت

باز شدن كند و زنجير و درهاي زندان


مرحوم بحراني از كتاب «مشارق أنواراليقين» از احمد بزار نقل مي نمايد: وقتي كه هارون حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام را به بغداد آورد او را به سندي بن شاهك لعنة الله عليه سپرد و دستور داد حضرت را در سه كند و زنجير از آهن كه وزن آنها سي رطل بود به بند بكشد و در فكر به شهادت رساندن آن بزرگوار بود. نگهبان زندان حضرت مسيب بود. دو روز پيش از شهادت حضرت مسيب را در نيمه شب طلبيد و به وي فرمود: امشب من به مدينه مي روم تا پيمان امامت را به امام بعد از خود بسپارم! مسيب كه از دوستان آن جناب بود عرض كرد: اي آقاي من! دربانان و پاسبانان مقابل در هستند چگونه من در زندان را به روي شما بگشايم؟ حضرت فرمود: ضرري متوجه تو نمي گردد. سپس به آن كاخ هاي استوار و



[ صفحه 157]



ساختمان هاي مرتفع اشاره فرمود همه هموار و به زمين تبديل گرديد و به مسيب فرمود: تو در وضع كنوني خودت باش پس از ساعتي من نزد تو برمي گردم!

مسيب گويد: به حضرت عرض كردم: غل و زنجير را ببرم؟ حضرت غل و زنجير را تكان داد ديدم همه بر روي زمين افتاد و حضرت چند قدم برداشت و از چشم من غايت گرديد، من سر جاي خود ايستادم بعد از كمي وقت ديدم ساختمان ها و ديوارها به سجده افتادند ناگاه ديدم حضرت وارد زندان گرديد و زنجيرها به حال اول برگشت [1] .


پاورقي

[1] مدينةالمعاجز، ج 6، ص 383 و 384.