بازگشت

نقشه قتل حضرت به وسيله برده ها


مرحوم بحراني از كتاب «مشارق أنواراليقين» از مسيب نقل مي نمايد



[ صفحه 179]



كه وقتي هارون مي خواست حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام را به قتل برساند به كارگزاران خود در اطراف مملكت نوشت:

براي من گروهي را پيدا كنيد كه خدا را نشناسند، كار مهمي دارم!

پنجاه نفر را با همان خصوصيت كه سفارش كرده بود يافتند كه به آنان «عبده» (بردگان) گفته مي شد و آنان را نزد هارون فرستادند هارون دستور داد آنها را در منزلي كنار آشپزخانه جاي دادند سپس امر كرد اموال فراوان و پوشاك و جواهرات و انواع غذاها و نوشيدني ها و پيش خدمتان در اختيار آنان قرار دادند! پس از آن ايشان را احضار كرد و پرسيد: خداي شما كيست؟ گفتند: ما خدايي را نمي شناسيم و تاكنون اين كلمه را نشنيده ايم. دستور داد به آنها خلعت دادند سپس به مترجم گفت: من در اين اطاق دشمني دارم بر او حمله و او را پاره پاره كنيد. خود هارون از جايي بر آنان نظارت داشت! شمشيرها را به دست گرفته و بر حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام وارد شدند وقتي كه حضرت را ديدند شمشيرها را انداختند و در برابر حضرت به سجده افتادند حضرت آنان را نوازش نمود و دست مرحمت بر سر ايشان كشيد و با زبان خودشان با آنان به گفت و گو پرداخت. هارون از ديدن اين جريان غش كرد وقتي به هوش آمد به مترجم گفت: آنان را بيرون كن مترجم آنها را بيرون كرد. در وقت بيرون رفتن براي احترام به حضرت پشت نمي نمودند و به صورت قهقرا بيرون آمدند و اموالي كه به آنان داده بود برداشتند و بر مركب ها سوار شده و رفتند [1] .

مانند همين جريان را در جايي ديگر مفصل تر از كتاب «الهدايةالكبري» نقل نموده است [2] .



[ صفحه 180]




پاورقي

[1] مدينةالمعاجز، ج 6، ص 382.

[2] همان، ص 461 - 458.