بازگشت

تشييع جنازه و جسارت به حضرت


مرحوم علامه مجلسي از كتاب «كمال الدين» و كتاب «عيون اخبارالرضا عليه السلام» از عبدالله صيرفي نقل نموده كه حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام به دست سندي بن شاهك وفات نمود و بدن شريف آن حضرت را روي تابوتي حمل كردند و صدا مي زدند اين امام رافضه است پس او را بشناسيد. وقتي كه جنازه را به محل شهرباني آوردند چهار نفر برخاستند و ندا دادند:



[ صفحه 195]



«ألا من أراد أن يري الخبيث ابن الخبيث موسي بن جعفر فليخرج».

سليمان بن ابي جعفر عموي هارون از كاخ خويش بيرون آمد، به طرف شط فرات روانه شد صداي داد و فرياد شنيد به فرزندان و غلامانش گفت: چه خبر است؟ گفتند: اين سندي بن شاهك است كه جنازه موسي بن جعفر عليهماالسلام را روي تابوتي حمل مي كند و آن گونه او را معرفي مي كند.

سليمان گفت: ممكن است بدن او را در قسمت غربي بغداد ببرند برويد و جنازه را از دست آنان بگيريد و اگر ممانعت كردند با آنها بجنگيد و لباس هاي سياه (كه شعار بني عباس بود) ايشان را پاره كنيد. وقتي كه جنازه را بر قصر سليمان عبور دادند فرزندان و غلامان سياه رفتند و با درگيري جنازه را گرفتند و آن را در چهارراه عمومي گذاشتند و دستور داد ندا كنند كه: «ألا من أراد أن يري الطيب ابن الطيب موسي بن جعفر فليخرج؛ هر كس مي خواهد پاكيزه پسر پاكيزه را ببيند پس بيرون آيد».

مردم جمع شدند و حضرت غسل داده شد و با حنوطي فاخر او را حنوط نمودند و در پارچه اي كه دو هزار و پانصد دينار هزينه آن شده بود و تمام قرآن بر روي آن نوشته بود، حضرت را كفن نمودند و سليمان خود را با پاي برهنه و گريبان چاك زده تا قبرستان قريش (همين جايي كه اكنون حرم حضرت مي باشد) جنازه را تشييع نمود و همانجا دفن كرد پس از آن جريان را به هارون گزارش داد.

هارون لعنة الله عليه (از روي سياست و مكر) به سليمان نوشت: اي عمو! صله رحم نمودي، خدا پاداش نيكو به تو عنايت نمايد! به خدا سوگند آنچه سندي بن شاهك با موسي بن جعفر انجام داد به دستور من نبوده [1] .



[ صفحه 196]




پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 48، ص 227.