بازگشت

دوري رضا




من جوان بودم زنجير گران پيرم كرد

گشته كاهيده تن و مانده به جا تصويرم



يا به زندان برسان مرگ مرا يا الله

يا خلاصم بكن از زير غل و زنجيرم



ليك دوري رضا مي كشدم در غربت

گر نيايد به تسلاي دل شب گيرم





[ صفحه 270]