بازگشت

فريب كاري هارون


هارون مي خواست امام كاظم عليه السلام فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و جانشين وي را دستگير نمايد ولي درصدد بود كه كار خود را مشروع و مطابق با موازين شرع جلوه دهد از اين جهت گاهي كنار قبر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از آن حضرت عذرخواهي مي كرد كه در روايت پيش ملاحظه فرموديد.

و در روايت ديگر كه مرحوم مجلسي آن را از كتاب غيبت شيخ الطائفه نقل نموده آمده است: هارون در سال 179 به قصد انجام حج از بغداد بيرون آمد ابتدا به مدينه رفت و كنار قبر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به حضرت خطاب كرد: اي رسول خدا! مي خواهم كاري انجام دهم از تو عذر مي خواهم تصميم دارم موسي بن جعفر عليهماالسلام را زنداني نمايم زيرا او



[ صفحه 76]



مي خواهد ميان امتت تفرقه اندازد و خون آنان را بريزد [1] .

و گاهي نسبت خود را با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اظهار مي كرد مرحوم مجلسي از كتاب «اعلام الوري» نقل مي نمايد: وقتي كه هارون وارد مدينه شد به زيارت قبر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رفت، مردم با او بودند هارون رو به قبر كرد و گفت: سلام بر تو اي رسول خدا! بر تو اي پسر عمويم! با گفتن اين كلمه افتخار خود را به رخ ديگران مي كشيد در اين هنگام موسي بن جعفر عليهماالسلام رو به قبر نمود و عرض كرد: سلام بر تو اي رسول خدا! سلام بر تو اي پدر بزرگوارم! رنگ از صورت هارون پريد و غضب وي زبانه كشيد [2] .

و عين همين الفاظ را مرحوم طبرسي در كتاب «الاحتجاج» [3] نقل نموده است و همچنين مرحوم شيخ مفيد در كتاب «الارشاد» [4] آورده است.


پاورقي

[1] همان، ص 232.

[2] همان، ص 103.

[3] احتجاج، ج 2، ص 167.

[4] ارشاد، ص 297 و 298.