بازگشت

پيام دلسوزانه به حضرت داد


مرحوم محدث قمي مطلبي را از كتاب «درالنظيم» نقل نموده كه با تصرف در عبارات آن را مي آورم: فضل بن ربيع از پدرش نقل كرده در آن روزگاري كه موسي بن جعفر در زندان سندي بن شاهك ملعون بود، هارون مرا مأمور رساندن پيام به آن حضرت كرد وقتي كه وارد زندان شدم ديدم حضرت مشغول نماز است هيبت آن حضرت مرا گرفت كه نتوانستم بنشينم ناچار بر شمشير خود تكيه دادم و ايستادم. ديدم حضرت پيوسته نماز مي گزارد و به من اعتنايي نمي نمايد در آخر هر دو ركعت كه سلام مي دهد بلافاصله براي نماز ديگر تكبير مي گويد و وارد نماز مي شود. وقتي كه ايستادن من طولاني شد ترسيدم هارون مرا مؤاخذه كند، همين كه حضرت خواست سلام نماز بدهد من شروع به سخن گفتن نمودم! در اين هنگام حضرت وارد نماز ديگر نگرديد و به سخن من گوش فرا داد من پيام هارون را ابلاغ كردم.

آن پيغام اين بود، هارون به من گفته بود: پيام را به عنوان اميرالمؤمنين از جانب من ابلاغ نكن بلكه بگو برادرت مرا نزد تو فرستاده و به تو سلام مي رساند و مي گويد: به من خبرهايي رسيده بود كه از آن وحشت و اضطراب داشتم از اين جهت تو را از مدينه به بغداد آوردم كه زير نظرم باشي ولي بعد از بررسي معلوم شد كه از آنچه به تو نسبت داده اند منزه و



[ صفحه 107]



دوري و به تو تهمت زده اند، فكر كردم تو را به منزلت برگردانم بهتر است يا نزد خود نگه دارم؟ به اين نتيجه رسيدم كه بودنت نزد من بهتر است زيرا بودنت نزد من سينه ي مرا از دشمني تو بهتر خالي مي نمايد و دروغ بدگويان را بيشتر آشكار مي سازد! اكنون صلاح در اين است كه در اينجا باشي و ليكن هر شخصي را غذايي موافق ميل و طبع است كه با آن الفت گرفته شايد شما در مدينه غذاهايي ميل مي فرموديد و به آن عادت داشته ايد كه در اينجا به آن دسترسي نداري! من به فضل دستور دادم هر غذايي كه ميل داري براي شما مهيا سازد پس راحت باش و هر چه خواستي به او دستور ده.

حضرت در جواب دو جمله بيش نفرمود: «لا حاضر لي مالي فينفعني و لم أخلق سؤلا الله أكبر».

يعني: «مالم نزد من نيست كه از آن بهره ببرم و خدا مرا گدا خلق نفرموده» اين را گفت و وارد نماز گرديد!

ربيع گويد: نزد هارون برگشتم و جريان را گزارش كردم هارون گفت: درباره ي او چه مصلحت مي داني؟ گفتم: اگر خطي روي زمين بكشي و موسي بن جعفر در آن خط داخل شود و بگويد از آن بيرون نمي آيم راست مي گويد و بيرون نخواهد آمد! هارون گفت: واقعيت همين است كه مي گويي ولي بودنش نزد من محبوب تر است براي من [1] .


پاورقي

[1] منتهي الآمال، فصل پنجم از حالات حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام.