بازگشت

باز هم پيام و برخورد ملايم


و از شيخ طوسي از محمد بن غياث نقل نموده كه هارون به يحيي بن خالد گفت: نزد موسي بن جعفر برو و آهن را از او بردار و سلام مرا به او



[ صفحه 108]



برسان و بگو: پسر عمويت مي گويد: پيش از اين قسم خورده ام تو را آزاد نكنم تا زماني كه اقرار كني بد كرده اي و از من خواهش نمايي كه تو را ببخشم از بدي كه از تو سر زده و در اين اقرار براي تو عار و ننگي نيست و اين تمنا برايت نقصاني ندارد. اكنون يحيي بن خالد كه ثقه و مورد اطمينان و وزير و اختيار دار من است نزد تو مي آيد. از او تمنا و خواهش نما به مقداري كه سوگند من به عمل آمده باشد و خلاف سوگند رفتار نكرده باشم پس از آن هر كجا خواستي برو به سلامت. حضرت به يحيي فرمود: مردنم نزديك است و از عمرم يك هفته باقي است [1] .

دقت بفرماييد: اين عنصر پليد چگونه با حضرت رفتار مي كرد گاهي با ملايمت برخورد مي كرد اما در طول پانزده سال كه امامت حضرت همزمان با پادشاهي وي بود پيوسته آن حضرت را در فشار و تنگنا قرار مي داد براي استحكام سلطنت خود به هر كاري دست مي زد، هدف وي حكومت بر مردم بود و ديگر به هيچ چيزي نمي انديشيد.


پاورقي

[1] همان.