بازگشت

مبارزه غير مسلحانه رودررو


بعضي اوقات كه هارون مي خواست مردم را فريب دهد امام كاظم عليه السلام با وي به مبارزه برمي خاست و او را رسوا مي نمود. از باب نمونه يكي از راه هايي كه هارون براي استحقاق خود به خلافت به رخ مردم مي كشيد انتساب او به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود كه حضرت به وي گوشزد مي فرمود: اگر قرابت با پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم موجب استحقاق خلافت است، من فرزند پيامبرم و تو عموزاده ي آن حضرت مي باشي. در گذشته جرياني را در اين راستا ذكر نمودم رجوع شود.

و در مناظره اي هارون به حضرت گفت: چرا به مردم عام و خاص اجازه مي دهيد كه شما را به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نسبت دهند و به شما بگويند پسران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در صورتي كه شما پسران علي عليه السلام مي باشيد و



[ صفحه 119]



شخص را به پدرش نسبت مي دهند و فاطمه عليهاالسلام ظرفي براي شما بوده و پيامبر عليهاالسلام جد مادري شماست؟

حضرت فرمود: اگر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به اين عالم برگردد و دختر تو را خواستگاري نمايد به وي جواب مثبت مي دهي؟ گفت: سبحان الله! چرا به او جواب مثبت ندهم بلكه بر عرب و عجم و قريش افتخار مي كنم! حضرت فرمود: ولي نه آن حضرت دختر مرا خواستگاري مي نمايد و نه من دخترم را به ازدواج او در مي آورم! هارون گفت: چرا؟ فرمود: زيرا من از او متولد شده ام و تو از او متولد نشده اي. هارون گفت: احسنت اي موسي! [1] .

و ابن قولويه با ذكر سند نقل مي كند كه امام موسي كاظم عليه السلام و هارون و عيسي بن جعفر و جعفر بن يحيي در مدينه براي زيارت قبر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آمدند، هارون به موسي بن جعفر عليهماالسلام گفت: مقدم شو. حضرت از ورود پيش از هارون امتناع ورزيد هارون وارد روضه ي منوره شد و سلام كرد و گوشه اي ايستاد. پس از آن عيسي بن جعفر به حضرت گفت: مقدم شو، باز حضرت نپذيرفت عيسي بن جعفر وارد شد، سلام كرد و كنار هارون ايستاد. بعد از آن جعفر بن يحيي به حضرت گفت: مقدم شو، حضرت قبول ننمود پس جعفر بن يحيي وارد شد و سلام داد و با هارون ايستاد. آن گاه امام موسي بن جعفر عليهماالسلام شرفياب گرديد و گفت: «السلام عليك يا أبة أسأل الله الذي اصطفاك و اجتباك و هداك و هدي بك أن يصلي عليك».

«سلام بر تو اي پدرم! از خدايي كه تو را اختيار نمود و برگزيد و تو را هدايت نمود و مردم را به وسيله تو هدايت فرمود، درخواست مي نمايم كه بر تو درود فرستد».



[ صفحه 120]



هارون به عيسي گفت: آنچه را گفت شنيدي؟ عيسي گفت: آري! هارون گفت: گواهي مي دهم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به راستي پدر اوست [2] .


پاورقي

[1] الاحتجاج، ج 2، ص 163 و 164.

[2] كامل الزيارات، باب 3، ح 1، ص 18 و 19.