بازگشت

ترساندن از راه معجزه و كرامت


گاهي حضرت از طريق اعجاز و كرامت هارون را به ترس و وحشت مي انداخت.

طبري امامي با ذكر سند از اعمش نقل كرده كه ديدم هارون مقابل حضرت امام كاظم عليه السلام فروتني كرد. عيسي بن أبان به هارون گفت: چرا در برابر او خضوع مي كني؟ گفت: پشت سر خود اژدهايي ديدم كه نيش خود را باز نموده و مي گويد: از او اطاعت كن و گرنه تو را مي بلعم، از او ترسيدم و از حضرت اجابت كردم [1] .

و از رشيق غلام هارون نقل نموده: هارون مرا براي كشتن موسي بن جعفر عليهماالسلام فرستاد. رفتم تا حضرت را به قتل برسانم! عصايي در دست داشت آن را حركت داد ديدم ماري است و هارون تب كرد و آن مار نيز بر گردن او پيچيد هارون به من پيغام داد حضرت را آزاد كن، او را آزاد نمودم [2] .

و از ابراهيم بن اسود نقل كرده: ديدم موسي بن جعفر عليهماالسلام به آسمان رفت و فرود آمد در حالي كه اسلحه اي از نور در دست آن حضرت بود و فرمود: آيا مرا از هارون مي ترسانيد اگر بخواهم مي توانم با اين اسلحه او را بزنم اين جريان به هارون گزارش شد، سه روز بيهوش شد و حضرت را آزاد كرد [3] .

جريانات ديگري را سابقا ذكر نمودم به آنجا رجوع شود.

در اينجا بحث در اين بخش را به پايان مي برم و به بخش بعد مي پردازم.



[ صفحه 122]




پاورقي

[1] دلائل الامامة، ص 320 و 321.

[2] همان، ص 321.

[3] همان، ص 322.