بازگشت

لقب ها


براي حضرت چند لقب ذكر نموده اند:

1- «كاظم» كه مشهورترين القاب آن حضرت است [1] .



[ صفحه 28]



مرحوم علامه مجلسي در اشتهار آن حضرت به اين لقب از مناقب ابن شهر آشوب چنين نقل نموده است:

«و سمي الكاظم لما كظمه من الغيظ و غض بصره عما فعله الظالمون به حتي مضي قتيلا في حبسهم و الكاظم الممتلي خوفا و حزنا» [2] .

«كاظم ناميده شد بدين جهت كه خشم خود را فرو مي برد و از ستمي كه ستمگران به وي روا داشتند چشم پوشي نمود (و نفرين نكرد) تا حدي كه در حبس آنان به شهادت رسيد و كاظم به كسي گفته مي شود كه دل او پر از خشم و ترس است».

و مرحوم محدث قمي رحمه الله مي گويد: «و ابن اثير كه از متعصبان سني هاست گفته: آن حضرت را كاظم لقب داده اند به جهت آنكه احسان مي كرد با هر كس كه با او بدي مي كرد و اين عادت او بود هميشه» [3] .

و مرحوم ابن جرير طبري امامي رحمه الله نوشته است: «و كان يبلغه عن أنه رجل يؤذيه فيبعث اليه بصرة فيها ألف دينار» [4] .

«روش آن بزرگوار اين گونه بود كه به او خبر مي رسيد كسي وي را اذيت مي كند پس حضرت براي او كيسه اي مي فرستاد كه در آن هزار دينار بود».

2- «العبد الصالح» [5] ، آن حضرت به اين لقب ملقب گرديد بدين جهت كه در عبادت و كارهاي شايسته سخت كوشا بود. مرحوم شيخ مفيد نوشته است: «و كان أبوالحسن موسي عليه السلام أعبد أهل زمانه...» [6] .



[ صفحه 29]



و طبري امامي گويد: عبد صالح خوانده مي شود به جهت كثرت عبادت و كوشش در آن.

گفته شده: وارد مسجد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم گرديد از اول شب به سجده رفت و شنيده شد كه در سجده مي گويد: «عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك يا أهل التقوي و يا أهل المغفرة» اين ذكر را در سجده تكرار كرد تا صبح دميد [7] .

در ارتباط با كثرت عبادت آن حضرت بيان مستقلي خواهد آمد.

3- «النفس الزكية» [8] ، نفس پاك و پاكيزه، ملقب شدن حضرت بدين لقب از اين جهت است كه از صفات رذيله و زشت دور بود و يكي از مصاديق آيه ي تطهير است.

4- «زين المجتهدين» [9] زينت عبادت كنندگان كه در لقب دوم اشاره اي به عبادت آن حضرت نمودم و مرحوم مفيد فرموده: «و كان الناس بالمدينة يسمونه زين المجتهدين» [10] مردم در مدينه آن حضرت را زينت عبادت كنندگان مي ناميدند.

5- «الوفي» [11] ، بسيار باوفا. وفا به عهد و پيمان از خصال پسنديده و صفات نيكوست و حضرت در اين صفت ممتاز بوده بدين جهت به اين لقب ملقب گرديد.

6- «الصابر»، [12] بردبار، صبر كننده. خصلت صبر از صفات پسنديده و نيكو است و حضرت به اين صفت به حدي آراسته بود كه ملقب به اين لقب شد. در ارتباط با اين لقب بياني در مكارم اخلاق حضرت خواهم داشت.



[ صفحه 30]



7- «الامين»، [13] امانت دار كه امانت داري نيز از اوصاف نيكو است و حضرت در اين صفت نيز ممتاز بوده تا به اين لقب ملقب گرديده است.

8- «الزاهر»، [14] درخشنده.

ابن شهر آشوب گويد: به اين لقب ملقب گرديد به اين خاطر كه آن حضرت با داشتن اخلاق شريفه و كرم كامل در ميان اجتماع مي درخشيد [15] .

9- «الفقيه»، [16] دانشمند. ملقب شدن حضرت به اين لقب از اين روست كه وي عالم به احكام بود و همه علوم را دارا بود كه علم را از پدران و اجداد گرامي اش به ارث برده بود و از سرچشمه وحي به او رسيده بود.

10- «العالم».

11- «الشيخ».

12- «الرجل» [17] .

عالم به اعتبار علم حضرت است و شيخ و رجل را اصحاب از روي تقيه مي گفته اند.

13- «ضارب»، اين لقب را در جنات الخلود جدول چهاردهم ص 30 ذكر نموده و در وجه آن فرموده: «به سبب آنكه هر كه با آن حضرت بدي كرد باطن آن حضرت او را زد و بهره اي از زندگي نبرد».

14- «باب الحوائج»، در نيازها. مرحوم محدث قمي از محمد بن طلحه



[ صفحه 31]



شافعي سني نقل نموده: معروف شده در عراق به «باب الحوائج الي الله» زيرا هر كس متوسل به آن جناب شده به حاجت خود رسيده «كراماته تحار منها العقول و تقضي بأن له عند الله تعالي قدم صدق لا تزال و لا تزول» [18] .

«از معجزات آن حضرت عقل ها حيران مي باشند و حكم مي كنند كه نزد خداي تعالي داراي مقامي والاست و پيوسته بوده و خواهد بود».

القاب ديگري براي حضرت ذكر شده كه از آوردن آن صرف نظر مي شود.


پاورقي

[1] ارشاد، ص 288؛ بحارالانوار، ج 48، ص 11.

[2] بحارالانوار، ج 48، ص 11.

[3] منتهي الآمال، فصل اول از حالات حضرت.

[4] دلائل الامامة، ص 310.

[5] بحارالانوار، ج 48، ص 11.

[6] ارشاد، ص 296.

[7] دلائل الامامة، ص 310.

[8] بحارالانوار، ج 48، ص 11.

[9] همان.

[10] ارشاد، ص 298.

[11] بحارالانوار، ج 48، ص 11.

[12] همان.

[13] همان.

[14] همان.

[15] همان.

[16] جامع الرواة، ج 2، ص 461.

[17] همان، ص 462.

[18] منتهي الآمال، فصل دوم از حالات حضرت.