بازگشت

محمد بن ابي عمير


در كتاب تهذيب در باب دين و قرض از ابراهيم بن هاشم روايت مي كند كه گفت: در آن موقعي كه همه ي اموال محمد ابن ابي عمير از دستش رفت و فقير شد مبلغ (10،000) هزار درهم از شخصي طلبكار بود، آن شخص مقروض رفت و خانه ي مسكوني خود را فروخت و پول آن را براي محمد بن ابي عمير آورد.

محمد گفت: اين چه پولي است؟ گفت: پولي كه تو از من طلبكاري محمد گفت: ارثي به تو رسيده كه اين قدر پول به دست آورده اي؟ گفت: نه، گفت: آب و ملكي فروخته اي؟ گفت: نه، گفت: پس اين پول را از كجا بدست آورده اي؟

گفت: خانه ي مسكوني خود را فروخته ام كه قرضم را ادا نمايم.

محمد گفت: من از ذريح محاربي شنيدم كه مي گفت: صادق آل محمد صلي الله عليه و آله فرموده: نبايد انسان خانه ي مسكوني خود را براي اداي قرض از دست بدهد. گرچه من فعلا محتاج به يك درهم هستم ولي در عين حال احتياجي به يك



[ صفحه 104]



چنين پولي ندارم و آن را تصرف نخواهم كرد.

فضل بن شاذان مي گويد: من وارد عراق شدم، شخصي را ديدم كه به رفيق خود عتاب مي كند و مي گويد: تو شخصي عيال وار هستي و براي معاش خود محتاج به كتاب هستي، من مطمئن نيستم از اينكه از اين سجده هاي طولاني كه به جا مي آوري چشم تو كور شود؟

او در جواب گفت: واي بر تو! اگر چشم كسي از سجده ي طولاني كور شود پس خوب بود چشم محمد بن ابي عمير هم كور شده باشد، زيرا محمد بعد از نماز صبح كه سر به سجده ي شكر مي نهاد تا زوال ظهر سر بلند نمي كرد!!

سندي بن شاهك به امر هارون يك صد و بيست چوب براي شيعه بودن محمد بن ابي عمير بر بدن محمد زد و او را زنداني كرد. محمد مبلغ (121،000) هزار درهم داد تا از زندان هارون آزاد شد.

محمد بن ابي عمير زمان حضرت موسي بن جعفر و امام رضا و امام محمد تقي عليهم السلام را درك كرد. تعداد (94) كتاب تصنيف نمود. از دست هارون الرشيد و فرزندش مأمون محنت هاي زيادي كشيد، زيرا كه او را سالها زنداني كردند، تازيانه ها زدند كه منصب قضاوت را قبول نمايد و نام شيعيان را براي خليفه بگويد.

محمد كاملا شيعيان عراق را مي شناخت، براي اينكه شيعيان را معرفي كند تعداد (100) تازيانه به او زدند، پس از خوردن صد تازيانه نزديك بود كه نام شيعيان را ببرد، در همين موقع بود كه صداي محمد بن يونس را شنيد كه مي گويد:اي محمد بن ابي عمير! به ياد آن موقعي بيا كه نزد خدا خواهي



[ صفحه 105]



ايستاد! لذا باز هم از معرفي كردن شيعيان خودداري كرد.

در موقعي كه محمد بن ابي عمير مدت چهار سال در زندان بود خواهرش كتابهاي او را جمع كرد و در غرفه اي نهاد، آب باران بر آن كتابها سرايت كرد و آنها را از بين برد، محمد از آن به بعد حديث را از حفظ نقل مي كرد، يا از آن نسخه هايي كه مردم قبلا از كتابهاي او نوشته بودند استفاده مي كرد و...

محمد بن ابي عمير در سنه ي (217) هجري وفات كرد.