بازگشت

جريان ولادت


ابوبصير مي گويد: در آن سالي كه حضرت موسي بن جعفر متولد شد من در حضور امام جعفر صادق به مسافرت حج رفتم، همين كه به منزل ابواء رسيديم حضرت صادق دستور داد تا براي ما غذاي بسيار نيكويي آوردند.



[ صفحه 8]



در آن حيني كه ما مشغول غذا خوردن بوديم قاصدي از جانب حميده (مادر موسي بن جعفر) نزد آن حضرت آمد و گفت: حميده مي گويد: اثر وضع حمل در وجود من ظاهر شده. چون شما فرموده بوديد: اين فرزند نظير فرزندان ديگر نيست، موقعي كه من اثر وضع حمل را احساس كنم به شما خبر دهم (لذا شما را از اين موضوع مستحضر نمودم).

امام صادق عليه السلام برخاست و متوجه خيمه ي حرم شد، بعد از اندك زماني در حالي برگشت كه خوشحال و خندان بود، ما گفتيم: خدا هميشه دهان شما را خندان و دل شما را شاد نمايد! حال حميده چگونه بود؟ فرمود: خداي توانا پسري به من عطا كرده كه بهترين خلق خدا است، حميده مرا از موضوعي خبر داد كه از آن مطلع بودم.

ابوبصير گفت: حميده به شما چه خبري داد؟

فرمود: حميده به من خبر داد: وقتي كه آن نوزاد مبارك به دنيا آمد دستهاي خود را به زمين نهاد و سر خود را به سوي آسمان بلند كرد و...

شيخ برقي از منهال قصاب روايت مي كند كه گفت: من از مكه ي معظمه به قصد مدينه ي طيبه حركت كردم، وقتي به ابواء (به فتح همزه و سكون باء) كه منزلي است بين مكه و مدينه رسيدم ديدم خداي رؤف مولودي به حضرت صادق عليه السلام عطا فرموده. من از آن حضرت زودتر وارد مدينه شدم و آن بزرگوار يك روز بعد از من به مدينه تشريف آورد.

مدت سه روز بود كه حضرت صادق عليه السلام مردم را وليمه مي داد، من هم در مدت اين سه روز مي آمدم و روزي يك مرتبه



[ صفحه 9]



از آن وليمه مي خوردم، در هر مرتبه اي كه از آن غذا مي خوردم تا روز بعد احتياجي به غذا پيدا نمي كردم.