بازگشت

نظارت بر عملكرد شيعيان


امام كاظم (ع) با دقت، عملكرد شيعيان و ياران خود را زير نظر داشت و اشتباهات و لغزش هاي آنان را متذكر مي شد. اينك چند نمونه:

- يكي از ياران امام (ع) به نام يعقوب خدمت آن حضرت رسيد امام خطاب به وي فرمود:

«اي يعقوب! تو روز گذشته آمدي و ميان تو و برادرت در فلان جا برخورد ناپسندي شد تا آنجا كه به يكديگر دشنام داديد؛ در صورتي كه اين طرز برخورد از آيين من و پدرانم نيست و ما احدي از مردم را بدان دستور نمي دهيم. پس از خداي يكتا بترس كه به زودي با مرگ از يكديگر جدا مي شويد. برادرت در سفري كه رفته است پيش از آن كه نزد خانواده اش باز گردد، خواهد مرد؛ تو نيز به زودي از آن برخورد بدي كه داشتي پشيمان مي شوي. زيرا شما قطع رحم كرديد، خدا نيز عمر شما را كوتاه كرد.»

يعقوب پرسيد: قربانت گردم! مرگ من چه وقت فرا خواهد رسيد؟ فرمود:

«مرگ تو هم فرا رسيده بود «ليكن به خاطر صله ي رحمي كه از عمه ات در فلان منزل انجام



[ صفحه 178]



دادي، بيست سال بر عمرت افزوده شد.» [1] .

- اصبغ بن موسي مي گويد: دينارهايي را كه برخي از خودم و برخي از برادرانم بود برداشتم تا براي امام كاظم (ع) ببرم. چون به مدينه رسيدم، دينارهاي متعلق به يارانم را شمردم، ديدم 99 دينار است. يك دينار از خودم بر آنها افزودم كه صد دينار تمام شود. آنگاه به محضر حضرت شرفياب شدم و دينارها را پيش روي آن حضرت ريختم. امام (ع) يك دينار از آنها را برداشته به من داد و فرمود: دينار خودت را بگير كه آن مرد، اين پول را به حساب وزن آن براي من فرستاده است. نه به حساب عددش. [2] .

- مرازم مي گويد: به مدينه رفتم و در خانه اي منزل گزيدم. در آن خانه كنيزكي بود كه نظر مرا به خود جلب كرد. به او پيشنهاد ازدواج دادم ولي وي امتناع ورزيد. پس از نماز عشا كه به خانه بازگشتم، كنيز ياد شده در را به روي من گشود. من دست روي سينه اش گذاردم.

روز بعد به نزد موسي بن جعفر (ع) رفتم. امام خطاب به من فرمود:

«يا مزارم ليس من شيعتنا من خلا ثم لم يرع قلبه»

اي مزارم! شيعه ما نيست كسي كه در خلوت، دلش بيمناك نباشد!


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 48، ص 36.

[2] همان، ص 67.