بازگشت

حل مشكلات و رفع گرفتاري هاي شيعيان


تلاش ها و كوشش هاي موسي بن جعفر (ع) در كمك به شيعيان و رفع گرفتاري هاي آنان به كمك هاي مالي آن حضرت محدود نمي شد؛ بلكه هر مشكلي براي آنان پيش مي آمد به آن گرامي متوسل مي شدند و او در رفع آن مي كوشيد. نمونه هاي ذيل، نشان دهنده گوشه هايي از اين محور كاري امام (ع) است.

- پيشواي هفتم (ع) كه از گرفتاري صالح بن واقد طبري به دست هارون در آينده نزديك خبر داشت به وي فرمود: به زودي اين طاغوت تو را نمي طلبد و به زندان مي افكند و درباره ي من از تو سؤال مي كند. تو در پاسخ بگو من او را نمي شناسم.

همانگونه كه امام (ع) پيش بيني كرده بود هارون پس از چند روز صالح را از مازندران احضار كرد و به وي گفت: موسي بن جعفر كجاست؟ به من خبر رسيده كه نزد توست.

او گفت: من او را نمي شناسم و تو خود، او را و جايش را بهتر مي شناسي!

هارون، صالح را به زندان افكند. در زندان موسي بن جعفر (ع) به ديدار او رفت و به قدرت امامت بدون آن كه زندانبان متوجه شوند وي را از زندان بيرون برد، سپس به او فرمود: اي صالح! سلطنت واقعي از آن ماست كه خداوند به ما كرامت فرموده است. آنگاه او را راهنمايي كرد كه به منطقه و شهر خودش برود كه دشمنان به وي دسترسي پيدا نخواهند كرد.

صالح مي گويد: من به مازندران بازگشتم و هارون هيچگاه در تعقيب و جستجوي من بر نيامد و متوجه نشد كه من در زندانم يا نه. [1] .

- يكي از ارادتمندان امام كاظم (ع) روزي به زني زيبا دل بست و تقاضاي ازدواج با وي را كرد. زن پذيرفت و وارد خانه ي او شد. هنوز زن كفش هاي خود را بيرون نياورده بود كه موفق (خدمتكار امام كاظم (ع)) در زد و از سوي امام (ع) اين پيام را به وي ابلاغ كرد: «زني را كه در خانه ات هست بيرون كن و دست به او مزن!»

وي به دستور امام (ع) عمل كرد و بدون درنگ زن را بيرون نمود. وي مي گويد: «هنوز



[ صفحه 181]



آن زن از دم در چندان دور نشده بود و من از پشت در مي شنيدم و از روزنه نگاه مي كردم كه مردي فتنه جو نزد آن زن آمد و به وي گفت: چرا به اين زودي بيرون آمدي؟ مگر من به تو نگفتم بيرون نيا؟ گفت: چرا، ولي پيك مرد ساحر به نزد او آمد و به او دستور داد مرا بيرون كند و او چنين كرد. بعدها معلوم شد كه آنها توطئه كرده و در مال من طمع نموده بودند. شب هنگام خدمت امام (ع) رسيدم. فرمود: سراغ آن زن مرو! چو او زني از بني اميه و از خاندان ملعون است. و آنان او را فرستاده بودند تا وارد خانه تو شود سپس به خانه ات بريزند و او را از آنجا بيرون آورند (و اموالت را غارت كنند)؛ پس خداي را سپاس گوي كه اين بلا را از سرت دور ساخت. [2] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 48، ص 66.

[2] بحارالانوار، ج 48، ص 61 - 62.