بازگشت

رهنمود به ياران


از جمله موارد نظارت امام كاظم (ع) بر عملكرد ياران خود موضوع چگونگي ارتباط و همكاري آنان با دستگاه خلافت بود. امام (ع) مي كوشيد شيعيان را همچون خود، از دستگاه دور نگه داشته موضع منفي ايشان را تقويت كند، و زماني كه مي ديد عملكرد يكي از آنان در جهت همسويي و تقويت نظام عباسي است با رهنمودها و هشدارهاي به موقع خود، ايشان را از اين عمل باز مي داشت. اين كه دو نمونه:

- صفوان بن مهران از چهره هاي برجسته شيعه و از افراد مورد اعتماد بود. وي از طريق



[ صفحه 201]



كرايه دادن شتران خود براي حمل و نقل برون شهري نيازهاي زندگي اش را تأمين مي كرد.

صفوان، روزي به خدمت امام كاظم (ع) رسيد. امام (ع) خطاب به وي فرمود:

- اي صفوان همه ي كارهاي تو خوب است جز يك كار!

- فدايت گردم! آن يك كار كدام است؟

- كرايه دادن شترانت به اين مرد (هارون)

- سوگند به خدا، من شترانم را براي فساد، خوشگذراني و شكار كردن، كرايه ندادم، بلكه براي سفر مكه و انجام مناسك حج كرايه داده ام. علاوه بر آن كه خودم همراه آنها نمي روم و تنها خدمتكارانم در معيت آنها هستند.

- اي صفوان! آيا اين كار به حساب تو گذاشته مي شود يا نه؟

- بلي، فدايت شوم!

- آيا پس از كرايه دادن دوست داري كه آنان دست كم تا بازگشت از مكه زنده بمانند تا كرايه تو را بپردازند؟

- بلي

فمن احب بقاءهم فهو منهم و من كان منهم كان ورد النار

كسي كه بقاي ستمگران را دوست داشته باشد از آنان به شمار مي رود و هر كس جزو آنان باشد وارد آتش خواهد شد.

صفوان مي گويد: (پس از اين رهنمود و هشدار امام (ع) همه شترانم را فروختم.

خبر، به گوش هارون رسيد. مرا احضار كرد و گفت:

- به من گزارش شده كه تو همه ي شترانت را فروخته اي؟

- بلي

- چرا اين كار را كردي؟

- من، خود پير شده ام و خدمتكاران نيز وظيفه ي محوله را به خوبي انجام نمي دهند.

- هرگز چنين نيست. من خوب مي دانم كه اين كار به دستور موسي بن جعفر صورت گرفته است؟

- مرا با موسي بن جعفر (ع) چه كار؟

- اين حرف ها را رها كن! سوگند به خدا، اگر حسن معاشرت تو نبود فرمان كشتنت را صادر مي كردم. [1] .

- زياد بن ابي سلمه يكي از شيعيان و از اصحاب امام كاظم (ع) مي گويد:



[ صفحه 202]



به محضر موسي بن جعفر (ع) شرفياب شدم. امام (ع) فرمود: گويا براي دستگاه سلطنت كار مي كني؟ عرض كردم: بلي. فرمود: چرا؟ عرض كردم: چون مرد آبرومند و عيالواري هستم و زندگي ام خوب نيست. امام فرمود:

«يا زياد! لئن اسقط من جالق فاتقطع قطعة قطعة احب الي من ان اتولي لاحد منهم عملاً او اطأ بساط احدهم....

ان أهون ما يصنع الله بمن تولي لهم عملاً ان يضرب عليه سرادق من نار الي ان يفرغ الله من حساب الخلائق....» [2] .

اي زياد! اگر از نقطه ي بسيار بلندي فرو افتم و قطعه قطعه شوم، براي من بهتر از آن است كه در دستگاه يكي از ستمگران عهده دار منصبي باشم و يا آن كه بر بساطشان گام نهم.

آسان ترين كيفري كه خداوند در حق كارگزار اينان اعمال مي كند آن است كه سراپرده اي از آتش بر او زده مي شود تا زماني كه خداوند از حساب همه ي بندگان فارغ شود.

البته امام (ع) در اين روايت مواردي از همكاري را - كه به انگيزه رفع گرفتاري از شيعيان و برآوردن حاجت هاي آنان صورت مي گيرد - استثنا كرده است. [3] .

هدف حضرت موسي بن جعفر (ع) از اتخاذ اين سياست علاوه بر خط بطلان كشيدن بر مشروعيت دستگاه خلافت عباسي اين بود كه از نظر سياسي تشكيلات آنان را به انزوا كشاند و از داشتن پايگاه مردمي محروم سازد.



[ صفحه 203]




پاورقي

[1] رجال كشي، ج 2، ص 740، رديف 828.

[2] كافي، ج 5، ص 109 - 110.

[3] چنان كه با گماردن امثال علي بن يقطين در دستگاه خلافت نيز اهداف ديگري را دنبال مي كرد.