بازگشت

استجابت دعا


دعا وقتي خالصانه و از قلبي پاك و شكسته و با زباني صادق و حالتي متضرعانه، همراه ديگر شرايط ذكر شده در روايات، انجام گيرد به اجابت مي رسد، بدون شك، تمامي شرايط دعا در دعاهاي ائمه عليهم السلام فراهم بود، از اين رو، هيچ منعي براي استجابت آنها وجود ندارد؛ بر اين اساس، مي توان آن بزرگوار را «مستجاب الدعوة» ناميد. رويدادها و موارد فراواني از استجابت دعاي هر يك از پيشوايان، معصوم (ع) كه در صفحات تاريخ منعكس شد، مؤيد اين ادعاست. در ذيل، نمونه هايي از استجابت دعاي حضرت موسي بن جعفر (ع) را ذكر مي كنيم.

- محمد بن علي بن ماجيلويه مي گويد:

«زماني كه هارون، موسي بن جعفر (ع) را به زندان افكند، با فرا رسيدن شب، تجديد وضو كرد، رو به قبله ايستاد و چهار ركعت نماز خواند، سپس دست به دعا برداشت و عرض كرد، «يا مخلص الشجر من بين رمل و طين و يا مخلص اللبن من بين فرث و دم و يا مخلص الولد من بين مشيمة و رحم و يا مخلص النار من بين الحديد و الحجر و يا



[ صفحه 46]



مخلص الروح من بين الاحشاء و الامعاء خلصني من يدي هارون.»

اي رهايي بخش درخت از ميان شن و گل، و اي بيرون آورنده ي شير از ميان محتويات شكمبه و خون، و اي نجات بخش فرزند از ميان بچه دان و رحم، و اي بيرون آورنده آتش از بين آهن و سنگ و اي بيرون آورنده روح از ميان احشاء و امعاء مرا از چنگال هارون رهايي بخش.

پس از دعاي امام (ع) مردي سياه كه شمشيري برهنه در دست داشت در خواب نزد هارون آمد، بالاي سرش ايستاد و گفت: موسي بن جعفر را رها كن و گرنه با اين شمشير، گردنت را خواهم زد. هارون ترسيد و به زندانبان فرمان داد در زندان را بگشايد و آن حضرت را آزاد كند. [1] .

- حماد بن عيسي در محضر امام (ع) شرفياب شد و از حضرتش خواست تا دعا كند كه خداوند منزل، زن، فرزند، خدمتكار و نيز تشرف به مكه در هر سال را، به وي روزي فرمايد. امام (ع) براي وي چنين دعا كرد:

«اللهم صل علي محمد و ال محمد و ارزقه دارا و زوجة و ولداً و خادماً و الحج خمسين سنة»

خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و به او، خانه، زن، فرزند، خدمتكار و حج به مدت پنجاه سال، روزي نما.

حماد مي گويد: خداوند همه آنهايي را كه امام (ع) دعا كرده بود به من عنايت كرد.

وي در جريان پنجاه و يكمين سفر خود به مكه در ميقات هنگامي كه تصميم داشت براي احرام غسل كند حادثه اي پيش آمد و غرق شد و توفيق انجام پنجاه و يكمين حج را پيدا نكرد. [2] .

- يكي از ياران پيشواي هفتم (ع) به آن حضرت نوشت: من دختراني چند دارم، بدون آن كه پسري داشته باشم و اصولاً مردان ما اندكند و همسر من هم اكنون حامله است. از خداوند بخواه كه حمل او را پسر قرار دهد و نام او را نيز بگذار.

امام (ع) در پاسخ نوشت: خداوند، درخواستت را برآورد (چون متولد شد) نام او را محمد بگذار.



[ صفحه 47]



نويسنده ي نامه - كه در جريان سفر به مكه نامه را به حضور امام (ع) نوشته بود - مي گويد: به كوفه بازگشتم خبر يافتم شش روز پيش از ورود من به كوفه خداوند پسري به من عنايت كرده است. [3] .

- صاحب كتاب «نثر الدر» نقل مي كند: به موسي بن جعفر (ع) گفته شد هادي عباسي نسبت به شما قصد سوء دارد و تصميم به قتل شما گرفته است. حضرت با خاندان و ياران خود مشورت كرد. گفتند: ما صلاح مي بينيم مدتي از او دوري گزينيد و خود را به وي نشان ندهيد؛ زيرا ما از شر او نسبت به شما ايمن نيستيم.

امام (ع) تبسمي كرد و فرمود او گمان مي كند كه بر پروردگارش پيروز خواهد شد؛ سپس دست به دعا برداشت و از خداوند خواست تا شر هادي را از حضرتش دور كند.

اعضاي خانواده امام (ع) كه چنين ديدند پراكنده شدند؛ اما پس از مدتي كوتاه، دوباره گرد آن حضرت جمع شدند. حضرت نامه اي را كه خبر از مرگ هادي عباسي داده بود، براي آنان خواند و بدين ترتيب دعاي امام (ع) به اجابت رسيد. [4] .


پاورقي

[1] مناقب، ج 4، ص 305.

[2] مناقب، ج 4، ص 306 و بحارالانوار، ج 48، ص 47.

[3] بحارالانوار، ج 48، ص 41.

[4] الفصول المهمة، ص 235.