بازگشت

مهدي عباسي و امام كاظم


مهدي عباسي ابتدا سعي مي كرد با موسي بن جعفر (ع) برخورد تندي نداشته باشد او مي خواست از طريق تظاهر به اسلام و حسن رفتار با فرزند پيامبر (ص) و مبارزه با افكار الحادي به عنوان خليفه ي اسلامي مطرح شود، بدين جهت به توسعه و تعبير مسجدالحرام و مسجد النبي (ص) پرداخت و كعبه را با پرده هاي گرانقيمت تزيين كرد. [1] ، و ملحدان و زنادقه از جمله «مقنع» [2] را سركوب نمود و با بقاياي پيروان مزدك و ماني كه



[ صفحه 97]



با ظهور مقنع جان تازه اي گرفته بودند و به مبارزه برخاست. [3] .

در عين حال، محبوبيت و موقعيت روز افزون موسي بن جعفر (ع) در ميان توده هاي مردم مسلمان، خليفه ي عباسي را بر آن داشت تا در برابر آن حضرت موضعگيري نمايد كه در ذيل به چند نمونه ي آن اشاره مي كنيم.

- در يكي از سال ها مهدي پس از فراغت اعمال حج عازم مدينه شد و در مجلسي عمومي با پيشواي شيعيان ديدار كرد و براي آن كه به گمان خود از نظر علمي، امام (ع) را بيازمايد، مسأله حرمت شراب از نظر قرآن را مطرح كرد و پرسيد: آيا شراب در قرآن تحريم شده است؟ مردم هر چند مي دانند كه از نوشيدن آن نهي شده ولي نمي دانند كه محكوم به حرمت نيز شده است. امام (ع) فرمود:

«شراب در قرآن محكوم به حرمت است، آنجا كه مي فرمايد:

«قل انما حرم ربي الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغي بغير الحق» [4] .

بگو: پروردگار من همه ي كارهاي زشت را، چه آشكار باشد چه پنهان حرام كرده است، و همچنين گناه و ستم بنا حق را.

منظور از «اثم» در اين آيه همان شراب است. زيرا خداوند در آيه ديگر مي فرمايد:

«يسألونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما» [5] .

درباره ي شراب و قمار از تو سؤال مي كنند، بگو: در آن ها گناه و زيان بزرگي است، و منافعي (از نظر مادي) براي مردم در بر دارد، ولي گناه آنها از نفعشان بيشتر است.



[ صفحه 98]



خليفه ي عباسي كه سخت تحت تأثير منطق و استدلال امام (ع) قرار گرفته بود به علي بن يقطين رو كرد و گفت: سوگند به خدا، اين فتوا، فتواي هاشمي است. [6] .

- گسترش موقعيت روز افزون امام كاظم (ع) و روي آوردن شيعيان از شهرهاي مختلف به مدينه و پرداخت وجوه شرعي به آن بزرگوار همه از عواملي بود كه مهدي عباسي را به وحشت انداخت و وي را بر آن داشت كه براي محدود كردن فعاليت هاي امام (ع) و تحت نظر گرفتن ارتباطات او به والي مدينه دستور دهد امام (ع) را به بغداد اعزام كند.

امام (ع) به حكم اجبار به بغداد منتقل و بي درنگ روانه ي زندان شد. پس از مدتي مهدي روي پاره اي ملاحظات سياسي يا طبق اظهار خود به واسطه ي خوابي كه ديده بود امام (ع) را آزاد كرد. امام (ع) پس از آزادي به مدينه بازگشت. [7] .

- در دوراني كه امام كاظم (ع) در زندان مهدي عباسي به سر مي برد، خليفه نيمه شبي «حميد بن قحطبه» را احضار كرد و پس از تعريف و تمجيد از مراتب جان نثاري پدر و برادرش در راه عباسيان، او را در سحرگاه همان شب مأمور قتل امام (ع) كرد. ولي چون خوابيد، حضرت علي (ع) را در خواب ديد كه با اشاره به وي اين آيه را تلاوت مي كند:

«فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا في الارض و تقطعوا ارحامكم» [8] .

اگر (از حق) روي گردان شويد، انتظاري جز اين از شما نمي رود كه در زمين فساد و قطع پيوند خويشاوندي كنيد.

مهدي پريشان و وحشت زده از خواب بيدار شد، حميد بن قحطبه را خواست و دستوري را كه به وي داده بود باز پس گرفت و امام (ع) را مورد احترام قرار داد. [9] .



[ صفحه 99]




پاورقي

[1] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 400 و تاريخ الخلفاء، ص 273.

[2] مقنع، اهل مرو و مردي كوتاه قد و يك چشم بود، از اين رو، هميشه بر چهره خود نقاب مي زد، به همين جهت او را مقنع يعني نقابدار مي گفتند. البته او خود را هاشم مي ناميد.

وي ادعاي خدايي كرد و معتقد بود خدا در وجود او حلول كرده است. وي آميزه اي از عقايد مزدك و ماني را به صورت آييني جديد درآورد و در ناحيه ي خراسان گروه زيادي را به گرد خود جمع كرد. مهدي عباسي، سعيد هرشي را با سي هزار نيرو به جنگ وي فرستاد. سعيد مقنع را محاصره كرد.او وقتي خود را در محاصره ديد به همراه كليه نيروها و افراد خانواده اش خود را به درون آتش انداختند و همگي سوختند (ر. ك: الفخري، ص 162 و كامل، ج 6، ص 38 و 51.

[3] مختصر تاريخ العرب، ص 214 و تاريخ الخلفاء، ص 273.

[4] اعراف (7)، آيه 33.

[5] بقره (2)، آيه 219.

[6] بحارالانوار، ج 48، ص 149.

[7] ر. ك: تاريخ بغداد، ج 13:، ص 30، تذكرة الخواص، ص 13 و بحارالانوار، ج 48، ص 148. از روايتي كه شيخ كليني در كافي ج 1، ص 477 باب مولد ابي الحسن موسي بن جعفر (ع) و ابن شهر آشوب در مناقب، ج 4، ص 287 نقل كرده اند استفاده مي شود كه مهدي عباسي بيش از يك بار امام كاظم (ع) را به زندان افكنده است.

[8] محمد (47)، آيه ي 22.

[9] مناقب، ج 4، ص 300.