بازگشت

هارون الرشيد


هارون الرشيد - كه خود دشمن امام و دشمن ترين دشمنان اوست - به اوصاف و مناقب آن حضرت اعتراف كرده و مي گويد كه او از ديگران به خلافت شايسته تر است و بر اين مطلب موقعي كه پسرش مأمون علت بزرگداشت و احترام وي از امام را پرسيد، تصريح نمود و در پاسخ وي گفت:

«پسرم! اين پيشواي مردم و حجت خدا بر خلق و خليفه ي او بر بندگان است و من در ظاهر، آن هم با سلطه و زور زمامدار مردمم. به خدا سوگند كه اگر او در امر خلافت با من بستيزد من آن عضوي را كه دو چشمش در آن است از او مي گيرم - كنايه از اين كه سرش را از تن جدا مي كنم - سلطنت نازا است و خويشاوندي نمي شناسد.» و اضافه كرد: «پسرم! اين شخص وارث علم انبياست، اين موسي بن جعفر است، اگر علم و دانش درست بخواهي نزد اين است» [1] .


پاورقي

[1] ينابيع المودة: 3 / 32.