بازگشت

با ابومسلم


همين كه براي ابومسلم جريان عباسيان و فريبكاري ايشان روشن شد مي خواست كه حكومت را به اهل بيت عليهم السلام برگرداند، اين بود كه نامه اي به محضر امام صادق عليه السلام نوشت كه در آن نامه چنين آمده است:

«من مطلب را روشن كردم و مردم را از دوستي بني اميه به دوستي اهل بيت دعوت كردم و اگر شما مايل باشيد، كسي بر شما فزوني نخواهد داشت...»

امام عليه السلام پاسخي به وي نوشت كه در آن، حكمت و درايت و درك حقايق امور، نهفته است. در پاسخ آمده است:

«نه تو از ياران مني، و نه روزگار، روزگار من است.» [1] .

آري، چگونه مي تواند ابومسلم از ياران امام ابوعبدالله صادق عليه السلام باشد كه ثقل اكبر اسلام است؟

براستي ياران و مبلغان امام عليه السلام نيك مرداني پرهيزگار در دين خود بودند كه اطاعت خدا را بر هر چيز مقدم مي داشتند.

چگونه امام عليه السلام مي پسندد كه قدرت را از دست ابومسلمي بپذيرد كه همه ي محرمات الهي را مباح شمرده و خون مسلمانان را بناحق ريخته است؟


پاورقي

[1] ملل و نحل: 1 / 241.