بازگشت

مرگ سفاح


سفاح بيمار شد و چند روز در آن حال ماند تا بدترين و سخت ترين رنجها را بكشد، در پي همان بيماري از دنيا رفت.

وقتي كه بيماري اش سنگين شد و مرضش شدت يافت، دنبال برادرزاده اش - عيسي بن موسي - فرستاد، و در روايتي به دنبال عمويش - عيسي بن علي - فرستاد و نامه اي سربسته به وي داد كه در پشت نامه نوشته بود:

«از بنده ي خدا و ولي او، به خاندان و دوستداران رسول خدا (ص) و همه ي مسلمين» و به وي سفارش كرده بود كه اين راز تا وقتي كه او بميرد، نگه دارد، تا اين كه نامه را بر همه ي مردم بخواند، كسي نمي دانست كه او چه كسي را پس از خود خليفه قرار داده است [1] .

در شب يك شنبه مطابق دوازدهم ذيحجة سال) 136 ه) سفاح از دنيا رفت [2] و به جانب (دادگاه) الهي انتقال يافت. عيسي بن علي او را به جامه اش پيچاند و مرگ او را از مردم پنهان داشت. چون صبح شد تمام رجال بني عباس و دولت مردان بزرگ را جمع كرد و خبر مرگ سفاح را به آنان داد. وصيتنامه ي سربسته او را در حضور ايشان



[ صفحه 403]



بيرون آورد و نامه را در برابر آن گشود، ديدند در آن نامه، برادرش ابوجعفر (منصور) را خليفه ي پس از خود قرار داده و برادرزاده اش - عيسي بن موسي بن محمد - را وليعهد او تعيين نموده بود، و از حاضران براي ابوجعفر منصور بيعت گرفت و آنگاه مشغول كفن و دفن سفاح شده و مطابق وصيت اش او را در كاخ خودش دفن كرد. [3] .

به اين ترتيب زندگي آكنده از خونريزيها و هتك حرمت هاي سفاح پايان گرفت و زندگي او با الزام خلافت به برادرش منصور براي مسلمانان، خاتمه يافت كه او نيز از بدترين خلق خدا و ناپاك ترين حاكمان اسلام در پستي و انحراف از راه عدالت بوده است، زيرا كه او در راه بيچاره كردن مسلمين و گسترش ترس و بيم در تمام اطراف جهان اسلام - همان طوري كه بعدها خواهيم گفت - دريغ نكرد.

تا اين جا سخن درباره ي امام موسي عليه السلام در دوران سفاح پايان مي گيرد در حالي كه آن بزرگوار در عهد كودكي و آغاز عمر، گرفتاري و بدبختي جامعه ي اسلامي را در آن روزگاران سهمگين كه بر او گذشت به چشم مي ديدند، زيرا جامعه هنوز از زير ظلم و جور امويان خلاص نشده، زير چكمه هاي حكومت عباسيان قرار گرفت و امام عليه السلام همواره شاهد اين جور و خودكامگي و شكنجه و سختي بوده است، سلطه ي عباسي شروع به چپاول مسلمانان و غارت ثروت ها و صرف و خرج سخاوتمندانه ي آن در راه ناپاكي و بي بند و باري كرد، همان طوري كه در زمان حكومت اموي بوده است، طبيعي است كه اين اعمال اثر زيادي در زندگي امام موسي عليه السلام و ابتلاي وي به غم و اندوه داشته است.



[ صفحه 407]




پاورقي

[1] تاريخ يعقوبي: 3 / 348.

[2] مروج الذهب: 3 / 181.

[3] ابن اثير: 4 / 347.