بازگشت

نامه ي امام صادق به عبدالله


امام صادق عليه السلام به عبدالله بن حسن نامه اي نوشت و در آن نامه به خاطر مصيبت دردناكي كه به وي رسيده بود، او را تسليت گفت، با اين بيان:

«به نام خداوند بخشاينده مهربان،

به خلف صالح و ذريه پاك، از برادرزاده و عموزاده اش

اما بعد

هرچند كه من از تو و خاندانت كه با تو دچار مصائب شده اند، دور و تنهايم اما در غم و غصه، درد و رنجي كه دل مرا نيز به درد آورده، از شما جدا نيستم و محققا بي تابي، غم و غصه و سوزش مصيبت همانقدر كه به تو رسيده، مرا نيز فرا گرفته است، اما من به فرمان خداي عزوجل



[ صفحه 443]



كه پرهيزگاران را به صبر و حسن سوگواري دستور داده، تن دادم.

آن جا كه به پيامبرش - درود خدا بر او و خاندان پاك او باد - فرموده است: [منتظر حكم پروردگارت باش، زيرا تو مورد عنايت ما هستي] [1] و نيز مي فرمايد: [در برابر حكم پروردگارت صبر كن و همچون صاحب ماهي (يونس) (ع) مباش] [2] و آن جا كه در هنگام مثله شدن حضرت حمزه به پيامبرش خطاب مي كند: [و اگر عقوبت كنيد، همانند آنچه عقوبت شديد، عقوبت كنيد، و البته اگر صبر كنيد براي صابران بهتر است.] [3] و پيامبر (ص) صبر كرد، و عقوبت نكرد.

و آنجا كه مي فرمايد: [كسانت را امر به نماز كن و بر آن صبر كن (بگو:) ما از تو روزي نمي خواهيم، كه ما تو را روزي مي دهيم، و سرانجام از آن پرهيزگاران است] [4] و نيز فرمايد: [آنان كه چون مصيبتي رسد، گويند، ما از آن خداييم و بسوي او باز مي گرديم، آنانند كه درودهايي از جانب پروردگارشان و بخشايشي برايشان است و ايشانند هدايت يافتگان.] [5] و مي فرمايد [البته به صابران به طور كامل، اجرشان را بي حساب خواهند داد.] [6] و آن جا كه لقمان به پسرش مي گويد: [بر آنچه تو را رسد صبر كن كه آن از جمله كارهاي مهم است.] [7] و از قول موسي مي فرمايد: [موسي به قوم خود گفت: از خداوند ياري بجوييد و صبر كنيد، همانا زمين از آن خدا است و آن را به هر كس كه از بندگانش بخواهد وا مي گذارد و سرانجام از آن پرهيزگاران است.] [8] و هنگامي كه مي فرمايد: [كساني كه ايمان



[ صفحه 444]



آوردند و اعمال شايسته انجام دادند و يكديگر را سفارش به حق و سفارش به صبر كردند.] [9] و آنجا كه مي گويد: [و هر آينه بيازماييم شما را به چيزي از قبيل ترس، گرسنگي، كاهش از اموال و جانها و ميوه ها، و مژده بده صابران را.] [10] .

و نيز فرمايد: [بسا پيامبراني كه كارزار كردند با وي خداپرستان بسيار، و به سبب آنچه به ايشان رسيد، در راه خدا سستي نكردند و زمين گير نشدند و خداوند دوست دارد صابران را.] [11] و مي فرمايد: [مردان و زنان صابر و بردبار] [12] و آن جا كه مي گويد: [صبر كن تا اين كه خداوند حكم كند، و او بهترين حكم كنندگان است.] [13] .

اي عمو و اي عموزاده! بدانيد كه خداوند عزوجل، براي دوستانش، باكي ندارد كه ساعتي گرفتار باشند و هيچ چيز نزد او محبوبتر از مصيبت، سختي و گرفتاري با صبر نيست، و خداي متعال هرگز براي دشمنانش يك ساعت نعمت دنيا را اهميت نمي دهد و اگر اين نبود، دشمنان خدا و دوستانش را نمي كشتند و نه بيمناك ساخته و نه از حقوقشان منع مي كردند، در حالي كه دشمنان خدا در امان و مطمئن، دست بالا و چيره اند! و اگر چنين نبود، حضرت زكريا و يحيي بن زكريا به ظلم و جور به دست نابكاري از نابكاران كشته نمي شدند، و اگر چنين نبود جدتان علي بن ابي طالب عليه السلام مظلومانه به شهادت نمي رسيد، آن هم به خاطر آن كه امر خدا را اجرا فرمود و همچنين عمويتان حسين پسر فاطمه را به ظلم و عداوت شهيد نمي كردند درود خداوند بر ايشان باد.

و اگر اينها نبود كه خداوند در كتاب خود نمي فرمود: [و اگر نبود كه مردم امت واحدي بودند، هر آينه، آناني را كه به خداي بخشنده كافر



[ صفحه 445]



مي شدند، سقف خانه هايشان را از نقره، و نردبانهايي كه بدان وسيله بالا روند، برايشان قرار مي داديم.] [14] و اگر چنين نبود، خداوند متعال در قرآن مجيد نمي فرمود:

[آيا تصور مي كنند كه ما آنها را به مال و فرزندان، ياري مي كنيم؟ براي اين كه مي خواهيم در حق ايشان، به نيكيها و خيرات دنيا تعجيل كنيم؟ بلكه (چنين نيست) آنان نمي فهمند.] [15] .

و اگر چنين نبود، در حديث نيامده بود كه: [اگر مؤمن غمگين نمي شد، براي كافر سرپوشي از آهن خلق مي كرديم، تا هرگز سردرد نشود.]

و اگر چنين نبود، در حديث نيامده بود: [همانا دنيا در نزد خداوند عزوجل بقدر بال مگسي ارزش ندارد.]

و اگر چنين نبود كه خداوند جرعه اي آب بر كافر نمي نوشاند، و در حديث نيامده بود: [اگر مؤمني بر قله ي كوهي باشد، هر آينه خداوند، كافر و يا منافقي را برانگيزد تا او را بيازارد!].

و اگر اين چنين نبود، در حديث نيامده بود: [هرگاه خداوند گروهي و يا بنده اي را دوست بدارد، بلا را به سختي بر او وارد كند به طوري كه هنوز از غمي بركنار نشده، دچار غم ديگري گردد.]

و اگر چنين نبود، در حديث نيامده بود: [هيچ دو جرعه نوشيدني وجود ندارد كه بنده ي مؤمن در دنيا بنوشد، در نزد خداوند محبوبتر از فرو خوردن خشم و فرو خوردن غمي كه به هنگام مصيبت صبر كند، و سوگواري و خويشتن داري نيكي داشته باشد.]

و اگر چنين نبود، اصحاب رسول خدا (ص) براي دشمنان خود دعا نمي كردند تا عمر زياد و تن سالم و مال و فرزند فراوان داشته باشند.

و اگر چنين نبود، اين خبر به ما نمي رسيد كه رسول خدا (ص) وقتي كه مردي را مورد ترحم و استغفار ويژه قرار مي داد، برايش درخواست شهادت مي نمود.



[ صفحه 446]



پس شما اي عمو و عموزاده و پسرعموها و برادران من! بايد صبر كنيد و راضي و تسليم خدا باشيد و خود را به خدا بسپاريد و راضي و صابر به قضاي او، گرديد و به اطاعت او تمسك جوييد و سر به فرمان او نهيد، خداوند بر ما و شما، صبر را فرو ريزد و پايان كار ما را به اجر و سعادت ختم كند، و ما و شما را از هر هلاكتي به نيرو و توان خود، نجات بخشد كه او شنوا و نزديك است و درود خدا بر برگزيده ي او از ميان خلقش، حضرت محمد - پيامبر خدا (ص) - و خاندان او باد». [16] .

اين پيام امام عليه السلام، آرامش بخش ايشان در برابر غم هاي سخت و گرفتاري هايي شد كه مبتلا بودند، همان طوري كه مشتمل بر مدح و ستايش ايشان نيز بوده است و اگر خروج ايشان بر منصور، غير مشروع بود. امام عليه السلام اينقدر براي آنها غصه نمي خورد و چنين ستايشي از ايشان نمي كرد، زيرا مقام امام عليه السلام همچون مقام پيامبر (ص) بدور از سخن بيهوده و پرداختن به دليل عاطفه محبت است. و از چيزهايي كه بر حقانيت ايشان دلالت دارد، آن است كه امام عليه السلام همواره با دلسوزي جريان كار آنها را پيگيري مي كرد. خلاد بن عمير كندي غلام خاندان حجر بن عدي نقل كرده است كه بر ابي عبدالله - امام صادق عليه السلام - وارد شدم، فرمود:

«آيا اطلاعي از خاندان حسن داري؟»

خلاد مي گويد: خبري از ايشان به دست ما رسيده بود كه مايل نبودم آن را خدمت امام عليه السلام عرض كنم، و گفتم، اميدوارم، خداوند آنان را تندرست بدارد!

امام عليه السلام فرمود:

«آنها كجا و تندرستي و عافيت كجا؟»

آنگاه گريست به حدي كه صداي گريه اش بلند شد و ما نيز با او گريه كرديم. [17] خلاد مطالبي ديگر كه در ستايش آنان رسيده اضافه كرده و از پدرش نقل مي كند كه حضرت فاطمه بنت الحسين عليه السلام فرمود: از پدرم شنيدم كه مي گفت:

«از فرزندان تو، گروهي كنار شط فرات كشته مي شوند و يا بر سرشان، بلاهايي



[ صفحه 447]



مي آيد كه در ميان گذشتگان سابقه نداشته و آيندگان نيز چنان مصايبي نخواهند ديد.» در حالي كه از فرزندان آن بانو - در آن زمان - كسي جز ايشان نمانده بود.

به هر حال، آنان در برابر حكومت منصور قيام نكردند مگر با الهام از روح اسلام و هدايتي كه، به مبارزه ي با ستمگري و ايستادگي در مقابل ظلم و طغيان، دعوت مي كند.


پاورقي

[1] سوره ي طور: آيه 48.

[2] سوره ي قلم: آيه 48.

[3] سوره ي نحل: آيه 126.

[4] سوره ي طه: آيه 132.

[5] سوره ي بقره: آيات 157 - 156.

[6] سوره ي زمر: آيه 10.

[7] سوره ي لقمان: آيه 17.

[8] سوره ي اعراف: آيه 128.

[9] سوره ي والعصر: آيه 3.

[10] سوره ي بقره: آيه 155.

[11] سوره ي آل عمران: آيه 146.

[12] سوره ي احزاب: آيه 35.

[13] سوره ي يونس: آيه 109.

[14] سوره ي زخرف: آيه 33.

[15] سوره ي مؤمنون: آيات 56 - 55.

[16] بحارالانوار: 47 / 301 - 299، اقبال: ص 51 - 49.

[17] بحارالانوار: 47 / 302.