بازگشت

نفوذ زن


زن طبيعتا چنان است كه هيجانها و احساسات و عواطفش، او را وا مي دارد تا در پي برآوردن تمايلات خود باشد، آن وقت چگونه قابل قبول است كه در امور اجتماعي دخل و تصرف كند؟ اين مطلب را منصور و سفاح به خوبي مي دانستند، از اين رو هيچ كدام از اينها فرصتي ندادند تا زن وارد امور سياسي شود، اما همين كه خلافت به مهدي رسيد، قدرت نفوذ زن ظاهر شد، زيرا كه همسرش خيزران، قدرت و نفوذ زيادي در كاخ، و نديمان خليفه، و دربانان، و پزشكان و ديگران داشت، و هر كس را دلش



[ صفحه 496]



مي خواست مقرب مي ساخت و هر كه را نمي خواست مقرب نمي داشت، در مورد بختيشوع بن جرجيس - پزشك مشهور - شروع به سختگيري كرد و مهدي - خليفه - را وادار كرد تا او را به جندي شاپور برگرداند [1] ، و از همان روز نفوذ آن زن، روزافزون شد و گسترش يافت تا بدانجا كه در اواسط و اوخر دولت عباسي باعث نگراني عموم و عدم استقرار و آرامش مردم گرديد.


پاورقي

[1] اخبار الحكماء قفطي: ص 101.