بازگشت

وفات مهدي


مورخان درباره ي مرگ وي اختلاف نظر دارند، بعضي گفته اند كه وي به شكار رفت و به دنبال آهويي تاخت، تا آن جا كه آهو وارد خرابه اي شد، در آن خرابه تنگ بود، وقت ورود، كمرش به بالاي در خرابه گرفت و ستون فقره اش را بريد و همان روز مرد. و برخي گفته اند كه يكي از كنيزانش از دست كنيز ديگري كه مهدي او را دوست مي داشت، و به او عشق مي ورزيد، ناراحت بود، زهري را براي كشتن او به غذايي آغشته كرده بود، و مهدي بي خبر از همه جا آن غذا را خورد و مرد. به هر حال همين كه از دنيا رفت، خانواده و كسانش بر او گريه كردند، و غم و اندوه بر آنها سايه افكند، و پس از مرگش برخي از كنيزان لباس غم و سوگ بر تن كرده بودند، و ابوعتاهيه اشاره به آنان كرده، مي گويد:



رحن في الوشي و اقبلن عليهن المسوح

كل نطاح من الدهر له يوم يطوح



لست بالباقي و لو عمرت ما عمر نوح

فعلي نفسك نح ان كنت لابد تنوح [1] .



[ صفحه 510]



تا اين جا سخن ما درباره ي دوران خلافت مهدي و آنچه در آن دوران بر سر امام عليه السلام آمد، به پايان رسيد.



[ صفحه 513]




پاورقي

[1] الفخري: ص 157، يعني:

آن زنان با جامه هايي به رنگ عزا، و لباس هايي مويي درآمدند، هر مرد مبارزي، يكروز، با روزگار مبارزه دارد

تو جاودانه نيستي هرچند كه عمر نوح كني، پس اگر ناگزير از آني كه بر تو بگريند تو خود بر خويشتن نوحه سرايي كن!.