بازگشت

شهادت حسين


حسين پرچم نهضت را برافراشت، و جهاد مقدس را اعلام كرد، و طالبيون به او پيوستند، و جز اندكي از وي تخلف نكردند. آنگاه با جمعي از ويژگان به خدمت امام موسي عليه السلام رسيد تا با او درباره ي نهضتش مشورت كند، وقتي كه حسين وارد شد و در مجلس استقرار يافت، مقصود خود را به امام عليه السلام عرضه كرد، امام رو به او كرد و گفت:

«تو، به طور مسلم كشته مي شوي، پس شمشيرها را تيز كن، زيرا اين مردم فاسق اظهار ايمان مي كنند، اما در دل دورويي و شرك خود را، پنهان مي دارند، و ما همه از آن خداييم و بسوي او باز مي گرديم، و در پيشگاه خدا از اين گروه، بازخواست خواهد شد.»

امام عليه السلام مي ديد كه اين حركت، ناگزير از هم مي پاشد، و علويان به دست دشمنان حيله گر، قرباني خواهند شد، اما حسين نيز چاره اي جز قيام ندارد، به دليل آن شكنجه ها و فشارهايي كه بر او وارد شده است!

حسين از نزد امام، برخاست و مردم اطراف او را گرفتند و با ايشان نماز گذارد و پس از آن كه از نماز فارغ شد، براي سخنراني در بين مردم بپا خاست و پس از حمد و ثناي الهي گفت:

«منم فرزند رسول خدا (ص) كه در حرم رسول خدا، شما را به سنت رسول خدا (ص) دعوت مي كنيم [1] .

اي مردم! آيا شما آثار رسول خدا (ص) را در سنگ و چوب مي جوييد، و پاره ي تن او را ضايع مي كنيد» [2] .

همين كه خطابه ي شيواي او به پايان رسيد، گروههايي رو آوردند، و بر اساس كتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) و دعوت بر رضا از آل محمد (ص) بيعت كردند [3] .



[ صفحه 525]



بعضي گفته اند: كه وي به بيعت كنندگان گفت:

«من با شما بر اساس كتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) بيعت مي كنم و بر اين كه فرمان خدا را ببريد، و نافرماني نكنيد، و شما را به رضا از آل محمد، دعوت كرده و بر اين كه من در بين شما، مطابق كتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) و عدالت در بين مردم، و تقسيم برابر، رفتار كنم. و شما با من قيام كنيد و با دشمنان ما پيكار نماييد و ما اگر به عهد خود با شما وفا كرديم، شما نيز به ما وفادار باشيد و اگر وفا نكرديم، بيعتي در گردن شما نداريم» [4] .

اين خطابه دليل بر آن است كه نهضت اصلاحي وي در صدد اجراي عدالت اجتماعي، و بالا بردن سطح زندگي، و پياده كردن احكام قرآن، و اقامه ي عدل اسلامي مي باشد.

پس از اين كه: مردم با وي بيعت كردند، به قصد مكه بيرون شد، در حالي كه خاندان و اصحابش كه بالغ بر سيصد مردمي شدند به همراه او بودند. در مدينه كسي را به نام دينار خزاعي والي مدينه قرار داد، و با عجله حركت خود ادامه مي داد، تا اين كه به «فخ» رسيد، و در آن جا اردو زد، همان جا بود كه سپاهيان عباسي، به رهبري عباس بن محمد، و موسي بن عيسي، در رسيدند، و در روز «ترويه» به هنگام نماز صبح دو سپاه در آويختند، سپاهيان جور و ضلالت بر اين مشتي افراد مؤمن كه جز، نجات جامعه از دست اوباش حاكم - كه باعث فساد در روي زمين بودند - هدف ديگري نداشتند، حمله ور شدند.

پس از درگيري شديد بين نيروي حق، و نيروي باطل، حسين به وسيله ي تير نابه هنگام حماد تركي - پليد تبهكار - كه او را هدف گرفته بود، از پا در آمد، و بيشتر اصحاب او نيز به شهادت رسيدند، و سرهاي آنان را بريدند [5] تا به نزد خليفه عباسي ببرند. و سپاهيان عباسي كه شرف و انسانيت را درك نمي كردند، شروع به دفن اصحاب فاجر و تبهكار خود نمودند، و بدن حسين و اصحاب آزاده ي او را همچون قربانيان بي سر، بدون غسل و كفن واگذاشته، سرها را نزد موسي بن عيسي بردند و در مجلس او



[ صفحه 526]



جماعتي از علويان و در رأس آنها امام موسي عليه السلام بودند، وقتي كه چشم امام به آنها افتاد منظره ي غم انگيز و اندوهبار آنها دلم امام را به درد آورد، و شروع به وصف و تمجيد از حسين، و ابراز تأثر و اندوه نمود و كلماتي را درباره ي او ايراد كرد و فرمود:

«انا لله و انا اليه راجعون، به خدا سوگند مسلماني صالح كه بسيار روزه دار و نمازگزار بوده و امر به معروف و نهي از منكر مي كرده از دست رفت. در ميان خاندانش كسي چون او نبود...» [6] .

براستي كشته شدن حسين از رويدادهاي مهم آن عصر و مصيبت بزرگي براي اسلام بود، با قتل او حرمت پيامبر (ص) را - كه سزاوارترين حرمتها بود، تا رعايت شود - از بين بردند، شاعران شيعه شروع به گريه و ندبه و مرثيه خواني كرده و شديدترين گريه ها و دلخراش ترين ندبه را بر قتل او نمودند. از جمله كساني كه بر او مرثيه گفته، عيسي بن عبدالله است كه مي گويد:



و لابكين علي الحسين

بعولة و علي الحسن [7] .

و علي بن عاتكة الذي

اثووه ليس له كفن [8] .

تركوا بفخ غدوة

في غير منزلة الوطن



كانوا كراما قتلوا

لا طائشين و لا جبن



غسلوا لمذلة عنهم

غسل الثياب من الدرن



هدي العباد بجدهم

فلهم علي الناس المنن [9] .

و شاعر ديگري آنها را در قصيده اي مرثيه گفته است، كه از آن جمله مي گويد:



[ صفحه 527]



يا عين أبكي بدمع منك منهتن [10] .

فقد رأيت الذي لاقي بنوحسن



صرعي بفخ تجر الريح فوقهم

اذيالها و غوادي الدلج المزن



حتي عفت أعظم لو كان شاهدها

محمد ذب عنها ثم لم تهن [11] .

ماذا يقولون و الماضون قبلهم

علي العداوة و البغضاء و الأحن



ماذا يقولون: ان قال النبي لهم

ماذا صنعتم بنا في سالف الزمن



لا الناس من مضر حاموا و لا غضبوا

و لا ربيعة و الاحياء من يمن



يا ويحهم كيف لم يرعوا لهم حرما

و قد رعي الفيل حق البيت ذي الركن [12] .

براستي شهادت حسين شهيد (فخ) از رويدادها مهم اسلام بود كه باعث اندوه دردناكي در دل مسلمانان شد كه همواره با ناراحتي و سوز فراوان از آن ياد مي كنند.


پاورقي

[1] طبري در تاريخ خود مي نويسد كه حسين در پايان خطبه خود گفت: «من شما را به كتاب خود و سنت پيامبر مي خوانم، پس اگر به اين قولم وفا نكردم، ديگر بيعتي در گردن شما ندارم».

[2] مقاتل: ص 484.

[3] طبري: 10 / 25.

[4] مقاتل: ص 490.

[5] طبري در تاريخ خود ج 10 ص 28 مي گويد: عدد سرهايي كه بريده شد، صد و اندي بود.

[6] مقاتل: ص 453.

[7] مقصود، حسن بن محمد بن حسن مجتبي عليه السلام است، كه در اين جريان اسير شد، و با بدترين وضعي او را گردن زدند.

[8] مقصود از ابن عاتكه، عبدالله بن اسحاق بن حسن مثني است. الاستقصاء: 1 / 67.

[9] مروج الذهب: (ج 3 ص 249 - 248 (، يعني:

بايد اشك بباريم بر سيد و سرورمان حسين، و بر حسن و بر فرزند عاتكه كه او را بي كفن، دفن كردند،

آنان را بامدادان، دور از وطن، در فخ واگذاشتند، بزرگواراني بودند - بي باك و بدون ترس و هراس كشته شدند

ذلت و زبوني را همانند چركي كه از لباس بشويند، از خود شستند و زدودند!

مردم به وسيله ي جد ايشان هدايت يافتند، بنابراين ايشان را بر مردم منتي است.

[10] در معجم البلدان به جاي «منهتن»، «منهمر» آمده است.

[11] در معجم: ثم لم يهن، ثبت شده است.

[12] مقاتل الطالبيين: ص 460، يعني:

اي چشمان من! سيل آسا اشك بباريد! به خاطر آن مصائبي كه بر سر فرزندان حسن آمد، و من خود ديدم

كشته ها در بيابان فخ افتاده، در حالي كه باد بر آن بدنها مي وزيد و قطره هاي شبنم صبحگاهان بر آنها مي نشست

به طوري، استخوانهايشان را در آن بيابان افكندند كه اگر محمد (ص) آنها را ديده بود، دلش از غصه آب مي شد،

با وجود اين كه پيش از آنها دشمني و كينه توزي و حقد، در بين گذشتگان بوده است، آنها چه مي گويند؟

اگر پيامبر (ص) از آنان بپرسد كه شما در طول روزگار با ما چه كرديد، آنها چه پاسخي خواهند داد؟

نه مردم قبيله مضر، نه ربيعه و نه قبايلي از يمن، هيچ كدام نه از ايشان حمايت كردند، و نه هم بر آنان خشم بردند،

واي بر اينان چگونه پاس حرمت آنان را نداشتند! در حالي كه فيلها حرمت صاحب ركن را درباره ي بيت پاس داشتند.