بازگشت

تهديد امام موسي


همين كه موسي هادي، ريشه ي علويان را از بيخ و بن بركند، شروع به تار و مار كردن، و كشتار باقيمانده آنان كرد و به ياد بزرگ و سرور علويان، امام موسي عليه السلام افتاده و چنين گفت:

«به خدا سوگند كه حسين بدون دستور او قيام نكرده و جز محبت و شور او را بر



[ صفحه 529]



سر نداشته است زيرا كه وي صاحب وصيت و داراي مقام امامت در ميان اين خاندان است، خدا مرا بكشد، اگر او را زنده بگذارم!»

و در تهديد خود اضافه كرد:

«اگر نبود كه از مهدي به نقل از منصور شنيده ام كه جعفر - يعني امام صادق عليه السلام - چه فضيلت و برازندگي ديني در ميان اهل بيت دارد، و رفتار و فضيلت او چگونه است و از سفاح درباره ي مقام و فضيلت او نشنيده بودم، قبر او را مي شكافتم و بدنش را در آتش مي سوزاندم!»

قاضي ابويوسف كه در مجلس وي حاضر بود رو به او كرده و گفت:

«زنانش طلاق، و تمام بردگانش آزاد، و تمام ثروتش صدقه، و همه ي چهارپايانش مصادره باشند، و بر ذمه ي او كه تا مكه پياده رود، اگر موسي بن جعفر تصميم به خروج داشته باشد نه او چنين عقيده اي داشته، و نه فردي از اولاد او، و نه چنين چيزي، سزاوار است كه از آنها سر بزند!».

و پيوسته به نرمي با او صحبت كرد، تا اين كه آتش خشم او فرو نشست [1] و اين موضع والا، دليل بر بزرگي و شرف ابويوسف است.


پاورقي

[1] بحارالانوار: 11 / 278.