بازگشت

نفرين امام بر هادي


امام عليه السلام رو به قبله ايستاد و شروع به ناله و زاري در درگاه خداوند نموده و التماس مي كرد تا او را از شر اين طاغوت خلاص كند و اين دعاي گرانقدر را مي خواند:

«الهي كم من عدو انتضي علي سيف عداوته و شحذ لي ظبة مديته و ارهف لي شياحده و داف لي قواتل سمومه، و سدد نحوي صوائب سهامه و لم تنم عين حراسته و أضمر ان يسومني المكروه، و يجر عني ذعاف مرارته،



[ صفحه 531]



فنظرت الي ضعفي عن احتمال الفوادح، و عجزي عن الانتصار ممن قصدني بمحاربته، و وحدتي في كثير ممن ناواني، و ارصادهم لي فيما لم اعمل فيه فكري في الارصاد لهم بمثله، فأيدتني بقوتك و شددت ازري بنصرك، و فللت لي شياحده، و خذلته بعد جمع عديده، و حشده، و أعليت كعبي عليه، و وجهت ما سدد الي من مكائده اليه، و رددته عليه، و لم يشف غليله، و لم تبرد حرارات غيظه، و قد عض علي أنامله، و ادبر موليا قد اخفقت سراياه،

فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

پروردگارا! چه بسيار دشمناني كه به روي من شمشير عداوت خود را كشيده، و نوك نيزه اش را برايم تيز كرده، و دم برنده ي آن را به سمت من آماده گرفته، و زهرهاي كشنده ي خويش را مهيا ساخته، و رساترين تيرها را به طرف من هدف گيري كرده است، و چشم مراقبت او از من نخفته، و در دل كينه مرا نهان داشته تا مرا به بدي كشاند، و زهر تلخ خودش را بر من بچشاند، و به ضعف و ناتواني من نگريسته، مرا به نبرد خويش خوانده است. در برابر بسياري از كسان، كه در انديشه ي من بوده، و در كمين من نشسته بودند، و فكر من نمي رسيد كه چگونه با ايشان معامله ي به مثل كنم و من هم در كمين آنها باشم، تو با توانايي خويشس مرا كمك كردي، و به ياري خود، بازوانم را استوار ساختي، و تيزي تيغ دشمن را كند نمودي، و او را - پس از آن كه امكانات خود را آماده كرده و بر سر خشم آمده بود - منكوب كردي، و مرا بر او برتري دادي، و هر حيله اي كه برايم فراهم كرده بود، به خودش بازگرداندي، با اين همه تشنگي او فرو ننشست، و سوزش خشم او سرد نشد، انگشتهايش را بر من گزيد، و پا به فرار گذاشت و پرچمهايش سرنگون گشت،

پس اي پروردگار! سپاس تو را از آن جهت كه تو تواناي مغلوب نشدني، و بردبار ناشتابي، بر محمد و آل محمد رحمت فرست، و مرا از سپاسگزاران نعمتها و ياد كنندگان احسانت قرار ده!



[ صفحه 532]



الهي و كم من باغ بغاني بمكايده، و نصب لي أشراك مصايده، و وكل بي تفقد رعايته، و اضبأ الي اضباء السبع لطريدته انتظارا لانتهاز فرصته، و هو يظهر لي بشاشة الملق، و يبسط وجها غير طلق فلما رأيت دغل سريرته، و قبح ما انطوي عليه بشريكه في صلبه، و اصبح مجلبا الي في بغيه، اركسته لأم رأسه، و انتيت بنيانه من اساسه، فصرعته في زبيته و ارديته في مهوي حفرته، (و جعلت خده طبقا لتراب رجله، و شغلته في بدنه و رزقه)، و رميته بحجره و خنقته بوتره، و ذكيته بمشاقصته، و كبيته بخنجره، و رددت كيده في نحره، و ربقته بندامته، و فتنته بحسرته، فاستخدم فاستخذأ و تضائل بعد نخوته، و انقمع بعد استطالته ذليلا مأسورا في ربق حبائله التي كان يؤمل ان يراني فيها يوم سطوته، و قد كدت يا رب لولا رحمتك ان يحل بي ما حل بساحته، فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل، صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

معبودا! چقدر از ستمكاران كه با نيرنگهاي خويش به من ستم كرده، و براي من دام شكاري گسترده، و مرا به دست فرصت طلبي خويش سپردند، و در آن فرصت، همچون درنده اي كه به طرف طعمه ي خود مي جهد، به من حمله بردند، و براي دست آوردن فرصت، اظهار تملق كرده و برخلاف واقع، روي خوش نشان مي داد و چون تو حيله ي باطني او، و زشتي كار او را نسبت به هم كيش خود، ديدي، او برگشت و مرا زير ستم خود كشيد، تو او را به روي سر، بر زمين زدي، و ريشه اش را از بن بركندي، و در چاهي انداختي كه خود فراهم كرده بود، و بي آبرو كردي و گرفتار خود و معاش زندگي اش ساختي، و به سنگ خودش كوفتي، و با زه كمان خودش خفه كردي، و رشته ي پشيماني اش را به گردنش افكندي، و دچار ندامتش ساختي، و پس از تكبرش ريشه كن، و بعد از سركشي، ذليل و خوار شده، و به ريسمان كمند خويش دربند شد، او آرزو داشت تا مرا در روز قدرت خود ببيند. پروردگارا! اگر رحمت تو نبود، نزديك بود، برسد مرا آنچه بايد مي رسيد.

اي پروردگار توانا! سپاس تو را سزاست كه هرگز مغلوب نشوي و بردباري كه



[ صفحه 533]



شتاب نكني، بر محمد و آل محمد درود بفرست، و مرا از شكرگزاران نعمتها، و يادكنندگان احسانهايت قرار ده!

الهي و كم من حاسد شرق بحسرته، و شجي بغيظه، و سلقني بحد لسانه، و وخزني بمؤق عينه، و جعل عرضي غرضا لمراميه، و قلدني خلالا لم يزل فيه، فناديتك يا رب مستجيرا بك، واثقا بسرعة اجابتك، متوكلا علي ما لم أزل أعرفه من حسن دفاعك، عالما انه لا يضطهد من آوي الي ظل كنفك، و أن لا تفزع الفوادح من لجأ الي معقل الانتصار بك، فحصنتني من بأسه بقدرتك، فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

معبودا! چه بسيار حسوداني كه از حسرت خود گلوگير، و دشمني كه به خشم خود گرفتار شد، و همو كه مرا با تندزباني خود آزرده، و با مژه ي چشمش تند نگريسته، و مرا هدف نكوهش خود قرار داده و دشمني خود را با من ثابت كرد، تا اين كه تو را فرياد زدم.

پروردگارا! به تو پناه آورده و اميدوار به زود پذيري تو، و بر آنچه از نيكي دفاع تو سراغ داشتم، توكل جستم و مي دانستم آن كه در سايه ي رحمت تو جا دارد، هرگز ستم نكشد اين بود كه به قدرت خويش از ستم او مصونم داشتي، پس تو را سپاس، اي پروردگار توانايي كه هرگز مغلوب نگردي، و بردباري كه شتاب نكني، بر محمد خاندان او درود فرست، و مرا سپاسگزار نعمتها و متذكر احسانهايت قرار ده!

الهي و كم من سحائب مكروه قد جليتها، و سماء نعمة امطرتها، و جداول كرامة اجريتها، و اعين احداث طمستها، و ناشية رحمة نشرتها، و جنة عافية ألبستها، و غوامر كربات كشفتها، و امور جارية قدرتها اذ لم يعجزك اذ طلبتها، و لم تمتنع عليك اذا أردتها فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل، صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

معبودا! چه ابرهاي ناراحتي و بدي كه برطرف ساختي، و آسمان نعمتي كه



[ صفحه 534]



بباراندي، و رودهاي كرامتي كه جاري ساختي، و چشمه جوشان فتنه را كه از جوشش انداختي، و نهان رحمتي كه شاخ و برگ دادي و سپر عافيتي كه بر من پوشاندي، و رنج گرفتاري ها كه از من دور كردي، و امور جاري كه مقدر ساختي آنگاه كه اراده كردي، تو را عاجز نكرده و از فرمان تو امتناع نورزيدند.

پس اي پروردگار، سپاس سزاوار تو است، تو آن مقتدري كه مغلوب نشوي، و بردباري كه شتاب نورزي، بر محمد و آل محمد (ص) درود فرست، و مرا از سپاسگزاران نعمتها، و يادكنندگان نيكي هايت قرار ده!

الهي و كم من ظن حسن حققت و من كسر املاق جبرت، و من مسكنة فادحة حولت، و من صرعة مهلكة انعشت، و من مشقة ارحت، لا تسئل يا سيدي عما تفعل، و هم يسئلون، و لا ينقصك ما انفقت، و لقد سئلت فأعطيت، و لم تسئل فابتدأت، و استميح باب فضلك فما اكديت، ابيت الا انعاما و امتنانا، و الا تطولا يا رب و احسانا و ابيت يا رب الا انتهاكا لحرماتك، و اجتراء علي معاصيك، و تعديا لحدودك، و غفلة عن وعيدك و طاعة لعدوي و عدوك، لم يمنعك.

يا الهي و ناصري اخلالي بالشكر عن اتمام احسانك، و لا حجزني ذلك عن ارتكاب مساخطك،

اللهم: فهذا مقام عبد ذليل اعترف لك بالتوحيد، و اقر علي نفسه بالتقصير في اداء حقك، و شهد لك بسبوغ نعمتك عليه، و جميل عادتك عنده، و احسانك اليه، فهب لي يا الهي و سيدي من فضلك ما اريده الي رحمتك، و اتخذه سلما اعرج فيه الي مرضاتك، و آمن به من سخطك بعزتك و طولك، و بحق نبيك محمد صلي الله عليه و آله و الأئمة صلوات الله عليهم اجمعين، يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

آفريدگارا! چه خوش گماني ها كه به وجود آوردي، و چه شكست هايي كه جبران نمودي، و بيچارگي كمرشكني كه از من رفع كردي، و سقوط مهلكي كه دوباره



[ صفحه 535]



به نشاط آوردي، و رنجي كه به آسايش مبدل كردي. آنچه را تو انجام دهي كسي نپرسد، ديگرانند كه مؤاخذه شوند، آنچه تو ببخشي چيزي از كرمت كاسته نگردد و هرچه درخواست كنند يا نكنند، مرحمت نمايي، حتي پيش از آنكه درخواست كنند تو شروع به به احسان كردي و هر بخششي خواستند، تو دريغ نداشتي، كاري جز احسان و نعمت و بخشش نكردي.

پروردگارا تو را اعمال من از قبيل هتك حرمت ها و گستاخي بر نافرماني ها و تجاوز به حدود تو، و غفلت از وعده هاي عذابت، و فرمانبري از دشمن خويش و دشمن تو (شيطان)، مانع فيض نشود.

و اي آفريدگار و اي ياورم! ناسپاسي من، مانع كامل ساختن احسان تو نگردد، و مرا نيز اين همه احسان مانع از ارتكاب موجبات خشم تو نگردد،

بار خدايا! اينك بنده ي ذليل تو بر يگانگي تو اعتراف كرده، و به تقصير خويش در انجام وظيفه اقرار دارد، و به فراواني نعمتها و خوش رفتاري تو، و نيكوكاري ات نسبت به خود گواهي دهد، پس اي خدا، اي سرورم از فضل خويش آنچه از جهت تو خواسته و نردبان ترقي خود براي رسيدن به رضاي تو ساخته به عزت و احسانت و به حرمت پيامبرت محمد (ص) و امامان صلوات الله عليهم اجمعين، مرحمت كن! سپاس تو را تو آن مقتدري كه مغلوب نشوي و بردباري كه شتاب نورزي، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از سپاسگزاران نعمتها و يادكنندگان احسانت قرار ده!

الهي و كم من عبد امسي و اصبح في كرب الموت، و حشرجة الصدور، و النظر الي ما تقشعر منه الجلود، و تفزع له القلوب، و انا في عافية من ذلك كله، فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

معبودا! چه بسا بندگاني كه شامگاهان و بامدادان را بگذرانند، در رنج مردن، و رسيدن جان بر لبشان، و نگريستن بر آنچه مو را در اندام آدمي مي لرزاند، و دلها از آن در وحشت افتد، در حالي كه من تندرستم، و از همه ي اينها آسوده.

پس سپاس تو را اي پروردگار مقتدري كه مغلوب نگردي، و بردباري كه شتاب



[ صفحه 536]



نورزي، بر محمد و خاندان او رحمت فرست، و مرا از سپاسگزاران نعمت ها و يادكنندگان الطاف خويش قرار ده!

الهي و كم من عبد أمسي و أصبح سقيما موجعا مدنفا من انين و عويل، يتقلب في غمة و لا يجد محيصا، و لا يسيغ طعاما و لا يستعذب شرابا و لا يستطيع ضرا و لا نفعا و هو في حسرة و ندامة، و انا في صحة من البدن، و سلامة من العيش، كل ذلك منك، فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب و ذي اناة لا تعجل، صل علي محمد و آل محمد و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

معبودا! چه بسيار بندگاني كه شام و بامداد كرده در حال بيماري و دردمندي، و از رنج آزرده، و ناله و شيون مي كرده است، از غم به خود مي پيچيده و هيچ چاره اي نداشته است، نه خوراكي به او خوشايند بود و نه آبي برايش گوارا، نه قدرت بر دفع ضرر و نه توان جلب منفعتي را داشته و در حسرت و پشيماني بسر مي برده است. در صورتي كه من در تندرستي و سلامت از تمام آنها زندگي را مي گذرانم.

پس سپاس تو را سزا است اي پروردگار توانايي كه هرگز مغلوب نشوي و بردباري كه شتاب نورزي، بر محمد و آل محمد، درود فرست، و مرا از سپاسگزاران نعمت ها و يادكنندگان احسانت قرار ده!

الهي و كم من عبد امسي و اصبح خائفا مرعوبا مسهدا مشققا وحيدا و جاهلا هاربا طريدا او منجحزا في مضيق او مخبأة من المخابي ء قد ضاقت عليه الارض برحبها، فلا يجد حيلة و لا منجي و لا مأوي و لا مهربا و أنا في امن و أمان و طمأنينة و عافية من ذلك كله، فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل، صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

بارالها! چقدر از بندگاني كه در حال ترس و هراس، بيمناك و لرزان، تنها و ناآگاه، گريزان و در حال فرار، و خزيده به تنگنا و پنهان شده در دخمه ها شام و بامداد خود را مي گذرانند، به طوري كه زمين بر آنان تنگ شده و هيچ راه چاره و خلاصي پيدا نمي كنند، و مسكن و مأوي نمي يابند، و راه فراري ندارند. در حالي كه من در



[ صفحه 537]



امن و امان، و آسايش و سلامت از همه ي اينها بسر مي برم.

پس شكر تو را اي پروردگار توانايي كه مغلوب نگردي، و بردباري كه شتاب نورزي، بر محمد (ص) و خاندان محمد، درود فرست، و مرا از سپاسگزاران نعمت ها و ذاكرين الطافت قرار ده!

الهي و سيدي و كم من عبد امسي و اصبح مغلولا مكبلا با الحديد بايدي العداة لا يرحمونه فقيدا من بلده و ولده و اهله، منقطعا عن اخوانه، يتوقع كل ساعة بأية قتلة يقتل و باي مثلة و أنا في عافية من ذلك كله فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل، صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

بار خدايا! چه بسيار بندگاني كه صبح و شام كنند، در حالي كه به غل و زنجير، در دست دشمنان بي رحم، گرفتار و در بند، و بدور از شهر و ديار و فرزند و عيال، و جداي از دوستان و ياران بسر مي برد، و هر ساعت منتظر است كه چگونه كشته خواهد شد و با بريدن كدام عضو او را مثله خواهند كرد، در صورتي كه من از همه ي اين ها به سلامت هستم.

پس تو را سپاس، اي پروردگاري كه توانايي و مغلوب نمي شوي و بردباري، شتاب نمي ورزي، بر محمد (ص) و آل او رحمت فرست، و مرا از جمله سپاسگزاران نعمت ها و يادكنندگان احسانت قرار ده!

الهي و كم من عبد امسي و اصبح يقاسي الحرب و مباشرة القتال بنفسه قد غشيته الاعداء من كل جانب بالسيوف و الرماح و آلة الحرب يتقعقع في الحديد مبلغ مجهودة و لا يعرف حيلة و لا يهتدي سبيلا و لا يجد مهربا قد ادنف بالجراحات او متشحطا بدمه تحت السنابك و الأرجل يتمني شربة من ماء او نظرة الي اهله و ولده لا يقدر عليها و أنا في عافية من ذلك كله.

فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل، صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من



[ صفحه 538]



الذاكرين.

معبودا! چه بسا بندگاني كه در رنج كارزار، و در حال درگيري و پيكار شام و بامداد مي گذراند، در حالي كه دشمنان او را از هر سر با شمشيرها و نيزه ها و ديگر ابزار جنگ محاصره نموده اند، و او در پوششي از آهن تمام توان خود را صرف مي كند، و راه چاره و گريزگاهي نمي شناسد و پيدا نمي كند، به دليل زخمهاي فراوان از كار مانده، و يا در خون غلتيده است، زير سم اسبها و دست و پاي مخالفان، در آرزوي جرعه اي آب و يا در آرمان ديدار زن و فرزند مانده است، و دستش نمي رسد، در صورتي كه من از تمام اينها بركنار و سلامتم.

پس تو را سپاس اي پروردگاري كه تواناي مغلوب نشدني هستي و بردباري كه شتاب نمي كني، بر محمد و آل محمد (ص) رحمت فرست، و مرا از سپاسگزاران نعمتها و يادكنندگان احسانت قرار ده.

الهي و كم من عبد امسي و اصبح في ظلمات البحار و عواصف الرياح و الاهوال و الامواج، يتوقع الغرق و الهلاك، لا يقدر علي حيلة او مبتلي بصاعقة او هدم او حرق او شرق او خسف او مسخ او قذف، و انا في عافية من ذلك كله فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل، صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

معبودا! چه بسا بنده اي كه صبح و شام كند در تاريكي هاي درياها و در برابر وزش تندبادها، ترس و بيم ها و موج ها، در حالي كه هر لحظه انتظار غرق شدن و هلاك شدن مي رود، و او راه چاره اي نمي يابد، و يا گرفتار صاعقه، خرابي، سوختن، گلوگرفتگي، فرو رفتن بر زمين، مسخ شدن، در تهمت افتادن مي باشد، در صورتي كه من از همه ي اينها بركنار و تندرستم، پس تو را سپاس اي پروردگاري كه توانايي مغلوب نمي شوي و بردباري شتاب نمي ورزي، بر محمد و آل محمد (ص) درود فرست و مرا از سپاسگزاران نعمتها و يادكنندگان احسانت قرار ده!

الهي و كم من عبد امسي و اصبح مسافرا شاحطا عن اهله و وطنه و ولده متحيرا في المفاوز تائها مع الوحوش و البهائم و الهوام، وحيدا فريدا لا يعرف



[ صفحه 539]



حيلة و لا يهتدي سبيلا او متأذيا ببرد او حر او جوع او عري او غيره، من الشدائد مما أنا منه خلو، في عافية من ذلك كله، فلك الحمد يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا يعجل، صل علي محمد و آل محمد و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

بارالها! چه بسيار بندگاني كه شام و بامداد را دور از كسان خود و خانه و خانواده و فرزندان بسر مي برد، در حالي كه ميان دشتها سرگردان، و راه را گم كرده با وجود حيوانات وحشي، و ديگر حيوانات و درندگان، يكه و تنها، راه چاره اي ندارد، و راه را نمي شناسد. و يا از سرما و گرما، گرسنگي و برهنگي و ديگر سختيها رنج مي برد، در صورتي كه من از همه ي اينها بركنار و آسوده و در امانم.

پس تو را سپاس اي پروردگاري كه توانايي، مغلوب نمي شوي، و بردباري، شتاب نمي كني بر محمد و آل محمد رحمت فرست، و مرا از جمله سپاسگزاران نعمتها و يادكنندگان احسانت قرار ده!

الهي و سيدي و كم من عبد امسي و اصبح فقيرا عائلا عاريا مخففا مهجورا جايعا خائفا ظمآن ينتظر من يعود عليه بفضل، او عبد وجيه هو اوجه مني عندك و اشد عبادة لك مغلولا مقهورا قد حمل ثقلا من تعب العناء و شدة العبودية و كلفة الرق و ثقل الضريبة او مبتلا ببلاء شديد لا قبل له الا بمنك عليه و انا المخدوم المنعم المعافي المكرم في عافية مما هو فيه، فلك الحمد علي ذلك كله يا رب من مقتدر لا يغلب، و ذي اناة لا تعجل، صل علي محمد و آل محمد و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين.

بارالها، اي آقاي من! چه بسا بنده اي كه نيازمند، عيالوار، برهنه، بينوا، سرافكنده، دور افتاده، گرسنه، بيمناك، تشنه، شب و روز را مي گذراند، و انتظار مي برد كه كسي به او بخششي كند، و يا بنده اي كه در نزد تو با آبروتر از من، و عبادتش بيش از من است، در زنجير و گرفتار، در حالي كه از رنج رياضت و زحمت بندگي، و مشقت مملوكي، و يا گراني پرداخت اجرت و يا گرفتاري به بلاي دشوار، بار گراني را به دوش مي كشد، و تاب تحمل آن را ندارد، جز به ياري تو.



[ صفحه 540]



اما من، خدمتگزاري پرورده ي نعمت، و سالم و در عزت و از آن همه گرفتاري در امانم، پس تو را سپاس اي پروردگاري كه توانايي مغلوب نمي شوي، و بردباري شتاب نمي ورزي، بر محمد و آل محمد (ص) رحمت فرست، و مرا از سپاسگزاران نعمت ها و ذاكران احسانت قرار ده، و مشمول رحمت خويش گردان اي بخشنده ترين بخشندگان و اي صاحب اختيار بخشش كنندگان.

الهي و كم من عبد امسي و اصبح عليلا مريضا سقيما مدنفا علي فرش العلة و في لباسها يتقلب يمينا و شمالا لا يعرف شيئا من لذة الطعام و لا من لذة الشراب ينظر الي نفسه حسرة لا يستطيع لها ضرا و لا نفعا و انا خلو من ذلك كله بجودك و كرمك فلا اله الا أنت سبحانك من مقتدر لا يغلب و ذي اناة لا تعجل صل علي محمد و آل محمد و اجعلني لك من العابدين و لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين و ارحمني برحمتك يا مالك الراحمين.

اي معبود و اي سرورم، چه بسيار بندگاني كه در حال بيماري، مريضي، دردمندي و بدحالي روي بستر بيماري شب و روز را بگذراند در حالي كه ميان بستر از پهلو به پهلويي مي گردد، و از لذت خوردن و آشاميدن چيزي نمي فهمد، و با حسرت به خود مي نگرد و توان هيچ سود و زياني را براي خود ندارد، در صورتي كه من، به لطف و كرم تو از همه ي اينها آسوده ام، پس معبودي جز تو نيست كه پاك و منزه و توانايي هستي كه مغلوب نگردي و بردباري كه شتاب نورزي، بر محمد و آل محمد (ص) درود فرست و مرا از عابدان، و سپاسگزاران نعمت ها و ذاكران احسان خود قرار ده، و مشمول رحمت خويش گردان، اي صاحب اختيار بخشندگان!

مولاي و سيدي و كم من عبد امسي و اصبح و قددنا من حتفه و احدق به ملك الموت في اعوانه يعالج سكرات الموت و حياضه، تدور عيناه يمينا و شمالا ينظر الي احبائه و اودائه و اخلائه، قد منع عن الكلام و حجب عن الخاطب ينظر الي نفسه حسرة فلا يستطيع لها ضرا و لا نفعا و أنا خلو من ذلك كله بجودك و كرمك، فلا اله الا انت سبحانك من مقتدر لا يغلب و ذي اناة لا يعجل صل علي محمد و آل محمد و اجعلني لك من



[ صفحه 541]



العابدين، و لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين و ارحمني برحمتك يا مالك الراحمين.

اي مولاي من و اي آقاي من! چه بسيار بندگاني كه شب و روز را مي گذرانند در حالي كه روز مرگ او نزديك شده، و ملك الموت با يارانش او را در محاصره ي خود گرفته اند، در سختي جان كندن و در محدوده ي مرگ، چاره مي جويد، چشمانش به راست و چپ نگران است، به جانب دوستان، علاقمندان و يارانش مي نگرد، از سخن گفتن منع شده و از پاسخ دادن محروم است، و با حسرت به خود مي نگرد، هيچ سود و زياني به حال خود ندارد.

در حالي كه من از همه ي آنها به لطف و كرم تو در امانم، پس معبودي جز تو نيست، پاك و منزه و توانايي هستي كه مغلوب نگردي و بردباري كه شتاب نورزي، بر محمد و آل محمد (ص) درود فرست، و مرا از عبادت كنندگان و سپاسگزاران نعمت ها و از جمله ذاكران احسانت قرار ده، و مشمول رحمت خود گردان، اي صاحب اختيار بخشندگان.

مولاي و سيدي و كم من عبد امسي و اصبح في مضايق الحبوس و السجون و كربها و ذلها و حديدها يتداوله اعوانها و زبانيتها فلا يدري أي حال يفعل به و اي مثله يمثل به فهو في ضر من العيش و ضنك من الحيوة ينظر الي نفسه حسرة لا يستطيع لها ضرا و لا نفعا و أنا خلو من ذلك كله بجودك و كرمك، فلا اله الا انت سبحانك من مقتدر لا يغلب و ذي اناة لا تعجل صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لك من العابدين و لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين و ارحمني برحمتك يا ارحم الراحمين.

اي مولا و اي آقاي من! چه بسيار بنده اي كه صبح و شام كند در تنگناي زندان ها و سياهچال ها با گرفتاريها و شكنجه ها، و بندهاي آهنين آنها، كاركنان آن جا و مأمورانش او را دست به دست كنند، و او نمي داند كه چه رفتاري با وي خواهند كرد و سرانجام با بريدن كدام عضو از اعضاي بدنش مثله خواهند نمود، و او در زيان و ضرر زندگي و تلخي و تنگناي معيشت بسر مي برد، به خود با حسرت نگاه مي كند و هيچ



[ صفحه 542]



سود و زياني از دستش ساخته نيست.

در حالي كه من از همه ي اين گرفتاريها به لطف و كرمت بركنار و آسوده ام! پس معبودي جز تو كه پاك و منزهي وجود ندارد، اي توانايي كه مغلوب نگردي و بردباري كه شتاب نورزي، بر محمد و خاندانش درود فرست، و مرا جزو عابدان و سپاسگزاران نعمت ها و ذاكران احسانت قرار ده، و مشمول رحمت خويش گردان اي بخشنده ترين بخشندگان.

سيدي و مولاي و كم من عبد امسي و اصبح قد استمر عليه القضاء و احدق به البلاء و فارق اودائه و احبائه و اخلائه و امسي حقيرا اسيرا ذليلا في ايدي الكفار و الاعداء، يتداولونه يمينا و شمالا، قد حصر في المطامير و ثقل بالحديد، لايري شيئا من ضياء الدنيا و لا من روحها، ينظر الي نفسه حسرة لا يستطيع لها ضرا و لا نفعا و انا خلو من ذلك كله بجودك و كرمك، فلا اله الا انت سبحانك من مقتدر لا يغلب و ذي اناة لا تعجل صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لك من العابدين، و لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين، و ارحمني برحمتك يا مالك الراحمين.

اي آقا و اي مولاي من! چه بسيار بنده اي كه صبح و شام كند، در حالي كه قضاي الهي درباره ي او رفته، و در محاصره بلا و گرفتاري قرار گرفته و از دوستان و علاقمندان و يارانش دور افتاده است، و در حال اسارت، بيچاره و ذليل و خوار، در دست كافران و دشمنان، روز را پشت سر گذاشته، و او را به طرف شب مي كشانند، در سياهچال ها گرفتار، و در غل و زنجير بسته شده، به طوري كه هيچ روشني دنيا را نمي بيند و از سرسبزي و خرمي جهان چيزي به چشم او نمي خورد، به حسرت بر خود مي نگرد، در حالي كه هيچ سود و زياني را توانايي ندارد.

در صورتي كه من از همه ي اينها به لطف و كرمت، آسوده و بركنارم، پس معبودي جز تو نيست كه پاك و منزهي و آن توانايي هستي كه مغلوب نگردي و بردباري كه شتاب نورزي، بر محمد (ص) و آل محمد، رحمت فرست. و مرا از جمله عابدان و سپاسگزاران نعمتها و ذاكران احسانت قرار ده، و مشمول رحمت خويش گردان، اي صاحب بخشندگان.



[ صفحه 543]



مولاي و سيدي و كم من عبد امسي و اصبح قد اشتاق الي الدنيا للرغبة فيها، الي ان خاطر بنفسه و ماله حرصا منه عليها قد ركب الفلك و كسرت به و هو في آفاق البحار و ظلمها ينظر الي نفسه حسرة لا يفدر لها علي ضر و لا نفع، و انا خلو من ذلك كله بجودك و كرمك فلا اله الا انت سبحانك من مقتدر لا يغلب و ذي اناة لا يعجل صل علي محمد و آل محمد و اجعلني لك من العابدين و لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين و ارحمني برحمتك يا مالك الراحمين.

اي مولا و اي آقاي من! چه بسيار بندگاني كه به خاطر دلبستگي در اشتياق دنيا، صبح و شام خود را مي گذرانند، به طوري كه جان و مال خود را به خاطر حرص و طمع دنيا به خطر مي اندازند، در حالي كه كشتي نشستگاني هستند كه كشتي آنها شكسته، و او در كنار دريا و تاريكي هاي آن افتاده، به خود با حسرت مي نگرد و هيچ سود و زياني را توانايي ندارد در صورتي كه من از همه ي اينها به لطف و كرم تو آسوده ام، پس معبودي جز تو نيست، پاك و منزه آن مقتدري هستي كه مغلوب نگردي و بردباري كه شتاب نورزي، بر محمد و آل محمد (ص) درود فرست، و مرا از عابدان و سپاسگزاران نعمتها و ذاكران احسانت قرار ده و به رحمت خود ببخش اي صاحب بخشندگان.

مولاي و سيدي و كم من عبد امسي و اصبح قد شربت الأرض من دمه و اكلت السباع و الطيور من لحمه و انا خلو من ذلك كله بجودك و كرمك لا باستحقاق مني يا لا اله الا انت سبحانك من مقتدر لا يغلب و ذي اناة لا تعجل صل علي محمد و آل محمد، و اجعلني لنعمائك من الشاكرين، و لآلائك من الذاكرين، و ارحمني برحمتك يا مالك الراحمين.

اي مولا و اي سرورم! چه بسيار بنده اي كه شب و روز را بگذراند در حالي كه قضاي حتمي بر او گذشته و گرفتار بلا و درگير كافران و دشمنان است و نيزه ها و شمشيرها و تيرها او را هدف گرفته و بزودي كشته خواهد شد و زمين از خون او سيراب و درندگان و پرندگان از گوشت او خواهند خورد، در حالي كه من از همه ي اينها به لطف و كرم تو - نه به شايستگي خودم - آسوده ام، اي معبودي كه جز تو معبودي نيست، تو منزه



[ صفحه 544]



و مقتدري هستي كه مغلوب نگردي و بردباري كه شتاب نورزي، بر محمد و آل محمد (ص) رحمت فرست و مرا از سپاسگزاران نعمتها و ذاكران احسانت قرار ده و مشمول رحمت خويش گردان! اي صاحب بخشايندگان.

و عزتك يا كريم لأطلبن مما لديك و لألحن عليك و لألجأن اليك و لا مدن يدي نحوك مع جرمها اليك فبمن اعوذ يا رب و بمن الوذ، لا احد لي الا انت، افتردني و انت معولي و عليك معتمدي، اسئلك باسمك الذي وضعته علي السماء فاستقلت، و علي الجبال فرست و علي الارض فاستقرت و علي الليل فاظلم و علي النهار فاستنار، ان تصلي علي محمد و آل محمد، و ان تقضي لي حوائجي كلها و تغفر لي ذنوبي كلها صغيرها و كبيرها و توسع علي من الرزق ما تبلغني به شرف الدنيا و الآخرة يا ارحم الراحمين.

به عزت خودت اي كريم، از آنچه در نزد تو است مي جويم، و بر تو اصرار مي ورزم و دستم را - با همه ي گنهكاري هايش - به سوي تو دراز مي كنم، اي پروردگار! به كه پناه ببرم، و به چه كسي پناهنده شوم، جز تو كسي را ندارم، آيا تو هم كه تنها پناهگاه مني مرا از در خانه ات مي راني در حالي كه توكل و اعتماد من به تو است؟ تو را به آن نامت مي خوانم كه بر آسمانها آن نام را قرار داده اي و استقرار يافته اند، و بر كوهها نهاده اي تا استوار گشته اند، و بر زمين، قرار داده اي، تا آرام گرفته است، و بر شب گذاشته اي تا تاريك گشته، و بر روز نهاده اي تا روشن شده است. اينك بر محمد و آل محمد درود فرستي و تمام حاجت هاي مرا برآوري و همه ي گناهان مرا بيامرزي - چه كوچك و چه بزرگ - و روزي را به مقداري كه باعث آبرو و شرف دنيا و آخرت من گردد، بر من گشايش بخشي، اي بخشنده ترين بخشايندگان!

مولاي بك استعنت فصل علي محمد، و آل محمد، و اغثني و بك استجرت فاجرني و اغنني بطاعتك عن طاعة عبادك، و بمسئلتك عن مسئلة خلقك، و انقلني من ذل الفقر، الي عز الغني، و من ذل المعاصي الي عز الطاعة، فقد فضلتني علي كثير من خلقك جودا منك و كرما لا باستحقاق مني. الهي فلك الحمد علي ذلك كله صل علي محمد و آل



[ صفحه 545]



محمد و اجعلني لنعمائك من الشاكرين و لآلائك من الذاكرين و ارحمني برحمتك يا ارحم الراحمين!

اي مولاي من! از تو كمك مي طلبم، پس بر محمد و آل محمد (ص) دروود فرست، و مرا ياري كن، و به تو پناه مي آورم مرا پناه ده، و به فرمانبرداري خود از فرمانبري بندگانت بي نيازم گردان، و به درخواست از خود، از درخواست مخلوقت بي نيازم ساز، و مرا از خواري تنگدستي به عزت توانگري دگرگون كن، و از ذلت گناهكاري به عزت طاعت و بندگي برگردان، توئي كه مرا بر بسياري از مخلوقت - به لطف و كرم خويش - برتري داده اي نه چون من استحقاق داشته ام.

پس بارلها! تو را سپاس به خاطر تمام اين نعمت ها، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از جمله سپاسگزاران نعمتها و يادكنندگان احسانت قرار ده! و مشمول رحمت خويش گردان، اي بخشنده ترين بخشايندگان [1] .

و پس از فراغت امام عليه السلام، از دعاي شريف خود، نگاهي به ياران خود كرد در حالي كه نگراني و ترس را از دل آنها برطرف مي ساخت، و پرتوي از دانش خود كه برگرفته از علم و دانش جدش رسول خدا (ص) بود، بر آنها جلوه گر مي ساخت، فرمود:

«شما نبايد ترس و بيمي به خود راه دهيد، زيرا نامه اي از عراق نخواهد رسيد، مگر اين كه نخستين نامه اي كه برسد، مربوط به خبر مرگ موسي هادي است.»

اصحاب از آن حضرت خواستند تا پرده را به يكسو زند، و حقيقت را بر آنها بگويد، عرض كردند:



[ صفحه 546]



«خدا شما را تندرست بدارد، قضيه از چه قرار است؟»

«سوگند به حرمت اين قبر - به قبر پيامبر (ص) اشاره فرمود - كه موسي هادي، امروز از دنيا رفت! به خدا سوگند كه اين مطلب، همان طوري كه شما حرف مي زنيد و من مي شنوم، برايم مسلم است...»

پس گروه اصحاب، پراكنده شدند، و بي صبرانه منتظر رسيدن نامه رسان از عراق بودند، و خيلي زود نامه رسان رسيد و مژده ي هلاكت طاغوت را به آنها داد. و يكي از افراد اهل بيت، اين كرامت و معجزه اي را كه از دست امام عليه السلام سر زد، به شعر درآورده، مي گويد:



و سارية لم تسير في الأرض تبتغي

محلا و لم يقطع بها العبد قاطع



سرت حيث لم تحد الركاب و لم تنخ

محلا و لم يقصر لها البعد مانع



تمروراء الليل و الليل ضارب

بجثمانه فيه سمير وهاجع



تفتح ابواب السماء و دونها

اذا قرع الابواب منهن قارع



اذا وردت لم يردد الله وفدها

علي اهلها و الله راء و سامع



و اني لأرجو الله حتي كأنما

اري بجميل الظن ما هو صانع [2] .



[ صفحه 547]




پاورقي

[1] اين دعا معروف به دعاي جوشن صغير است، و سيد بن طاووس در مهج الدعوات (ص 427 - 220 (و مرحوم شيخ عباس قمي در مفاتيح الجنان به نقل از كفعمي در حاشيه ي كتاب بلد الأمين و ابن شهر آشوب در مناقب، اين دعا را نقل كرده اند، اما نسخه هاي دعا در اين مصادر، اختلافاتي دارد.

و در بعضي نسخ علاوه بر دعا، ذكر سجده ي مفصلي نيز دارد، كه در متن حاضر نيامده است، و در مقابله اي كه با مفاتيح الجنان به عمل آورديم، حدود يك صفحه در اين كتاب بيشتر از مفاتيح در بين دعا [مولاي... قد اشتاق.. - و عزتك يا كريم...] آمده است و همچنين جملاتي در قسمتهاي مختلف اضافه دارد كه همه را ترجمه كرديم. م.

[2] مناقب: 2 / 378.

«بسا رهروي كه در زمين راه نرود»، يعني:

بسا دعايي كه در زمين روا نگردد، بلكه به آسمان بالا رود، و دوري مسافت مانع آن نشود كه به اجابت رسد، و از ستمگران انتقام گيرد،

به آن جايي رود كه هيچ سواره اي به آن جا نرسد و در هيچ جا نماند و بعد مسافت آن را از پيشروي باز ندارد

او جلوتر از شب پيش مي رود در حالي كه شب، پرده ي تاريكي خود را بر شبرو خوابيده گسترده است

درهاي آسمان و بالاتر از آن، گشوده مي شود، هرگاه از آن قبيل كوبندگان، درهاي آسمان را بكوبند

هرگاه وارد شود، خداوند آن را بر اهلش بدون اجابت نمي گذارد، چه خداوند بينا و شنوا است

و من چنان به خداوند اميدوارم كه گويا با اعتقاد و حسن ظن مي بينم كه او چه مي كند.