بازگشت

نخستين بنيانگذار


بنيانگذار اين دانشگاه علمي بزرگ، امام اميرالمؤمنين عليه السلام نخستين رهبر



[ صفحه 90]



دانش و ترقي در اسلام بود. آن بزرگوار براي گسترش علوم و تمدن مسلمانان كوشيد و مسجد كوفه را مدرسه ي خود قرار داده و از بالاي منبر مسجد كوفه خطبه هاي زرين خود را كه مشتمل بر علم اقتصاد، سياست، اداره ي مملكت، فلسفه و حكمت، اصول تربيت (با هدف عميق در مرحله ي رفتار و اخلاق صحيح) بود، ايراد كرد.

بويژه اصحاب و ياران مخصوصش را از علوم تابناك خود كه از پيامبر گرامي (ص) سرچشمه مي گرفت، بهره مند ساخت، و آنان علوم كلام، توحيد، فقه، شريعت، تفسير، بلاغت و ديگر علوم را از وي آموختند و جهان اسلام را با تأليفات و آثار خود سيراب كردند.

از آن جمله عبدالله بن عباس، حبر اين امت و مرجع بزرگ در علوم قرآني بود، و ابوالأسود دوئلي كه نخستين استاد در علم نحو به شمار مي رود همچنين ابورافع همان كسي كه تاريخ جنگها و شرح حال ها را نوشت [1] ، وي صاحب كتاب سنن و احكام و داوري است [2] صحابه اين كتاب را به عظمت ياد مي كردند و او را بر بسياري از دانشمندان نظير خود كه بر حيات انديشه ي اسلامي روشني بخشيدند، ترجيح مي دادند. [3] .

امام حسن عليه السلام - ريحانة الرسول و سبط اكبر - پس از پدر بزرگوارش در راه پيشبرد و پاسداري از مؤسسه ي علمي پدرش قيام كرد، اما پس از نيرنگ مردم عراق با وي، از كوفه به مدينه انتقال يافت و مسجد پيامبر (ص) را مدرسه قرار داد و درسهاي علمي خود را آن جا تدريس مي كرد. راويان و محدثان، برخي از شاگردان نامدار و راويان حديث از آن حضرت را نام برده اند، از آن جمله: حسن مثني، مسيب بن نجبه، سويد بن غفلة، علاء بن عبدالرحمن، شعبي، هبيرة بن بركم، اصبغ بن نباته، جابر بن خلد، ابوالجواز، عيسي بن مأمون بن زرارة، نفالة بن مأموم، ابويحيي عمير بن سعيد نخعي، ابومريم بن قيس ثقفي، طحرب عجلي، اسحق بن يسار - پدر محمد بن اسحق -، عبدالرحمن بن عوف، سفين بن ليل، و عمر بن قيس، كه همه ي اينها از اهل كوفه



[ صفحه 91]



بودند. [4] .

مدينه با اين كه از شاداب ترين شهرهاي اسلامي از نظر علم، ادب و فرهنگ بود، درخشيدن گرفت.

امام حسين عليه السلام پس از شهادت برادرش به پاسداري از اين دانشكده و تغذيه ي دانشجويان بوسيله ي علوم مختلف پرداخت، اما امام عليه السلام با اينان مدت زيادي نبود كه دچار طاغوت زمان - يزيد بن معاويه - شد و در امتحان دشواري گرفتار آمد و يزيد كفر و بي ديني خود را علني كرد. در اين موقعيت بود كه امام حسين عليه السلام يك ضرورت ديني تشخيص داد كه خون گران قيمت خود را فداي دين جدش بنمايد و در راه كلمه ي توحيد و نجات مسلمانان از ظلم و جور بني اميه، ستارگان درخشاني از فرزندان و اهل بيت خود را قرباني دهد و بالاترين فداكاري را در راه حق و آفريدگار جهان، به نام خود به ثبت رساند، كه تاريخ بشريت بالاتر و ارزشمندتر از آن را، به خود نديده است.

پس از شهادت امام حسين عليه السلام فرزندش علي بن الحسين [5] عليهماالسلام مشغول عبادت شد، همواره روزها، روزه دار، و شب ها را به انفاق در راه خدا مي پرداخت به طوري كه از زيادي عبادت چون مشك خشكيده اي شد، علاوه بر آن غمهاي طاقت فرسايي كه در مراحل مختلف زندگي بر آن حضرت وارد گرديد و نيز آنچه از مصائب و گرفتاريها كه بر پدر بزرگوارش رسيد، فاجعه ي كربلا پيوسته در مقابل چشمش مجسم بود و در امواجي از غم ها و غصه ها گرفتار بود. او را به حق يكي از گريه كنندگان پنجگانه به شمار آورده اند كه مصيبت و سوز و گداز را در جهان هستي تجسم بخشيدند!

با وجود اين همه آلام سهمگين كه پيوسته دست به گريبان او بود نقش مهمي را در افزايش دانشمندان و راويان احاديث خود، در علوم و فنون مختلف ايفا كرد.

فرزندانش: محمد، زيد، عبدالله - ابوسلمة بن عبدالرحمن، طاووس بن



[ صفحه 92]



كيسان، ابوالزناد، عاصم بن عمر بن قتاده، عاصم بن عبيدالله، قعقاع بن حكيم، زيد بن اسلم، حكم بن عتيبه، حبيب بن ابي ثابت، ابوالاسود محمد بن عبدالرحمن بن نوفل، مسلم البطين، يحيي بن سعيد انصاري، هشام بن عروة، علي بن زيد بن جدعان و ديگران از آن بزرگوار نقل حديث كرده اند [6] .

اين راويان حديث، از آن بزرگوار علوم مختلف را روايت كرده اند، از جمله «صحيفه ي سجاديه» را كه به منزله ي انجيل آل محمد (ص) است و اين بدان خاطر است كه اين صحيفه مشتمل بر سرمايه هاي فكري برجسته اي از قوانين اخلاقي و اصول فضيلت و علوم توحيد و غيره است.

همچنين «رساله ي حقوق» - كه برجسته ترين رساله اي است كه در اسلام فراهم آمده - از آن حضرت است. در اين رساله، براي حقوق دولت بر مردم و مردم بر دولت و حقوق مسلمانان بر يكديگر - همان طوري كه برنامه هاي كلي براي اصول تربيت و انواع راه و روش تعليم را تعيين كرده است - و حقوق معلم بر شاگردان و ديگر حقوقي كه مردم در دوران زندگي فردي و اجتماعي بدانها نيازمندند، قوانين سازنده اي را وضع كرده است.

از آن بزرگوار سخنان شايسته و نظرات پرارج و ضرب المثل هايي نقل كرده اند، به اين ترتيب امام سجاد عليه السلام در ساختار زندگي علمي و پيشرفت حيات فكري تمام مردم دنيا سهم بسزايي دارد.

امام محمد باقر [7] عليه السلام پس از شهادت پدرش بزرگوارش، به سرپرستي اين مؤسسه ي ديني و افزايش دانشمندان و دانشجويان علوم و آداب اسلامي، همت گماشت. در دوران آن حضرت مدارس علمي درخشيدن گرفت و دانشمندان در اطراف آن بزرگوار گرد آمده و از زلال علومش سيراب مي شدند. وي در عصر خود، تنها مرجع



[ صفحه 93]



براي جهان اسلام، در علوم شرعي بود، مالك جهني درباره ي او مي گويد:



اذا طلب الناس علم القرآن

كانت قريش عليه عيالا



و ان فاه فيه ابن بنت النبي

تلقت يداه فروعا طوالا



نجوم تهلل للمدلجين

فتهدي بانوارهن الرجال [8] .

دانشمندان عصر، در برابر آن بزرگوار كوچكي مي كردند [9] و اين خود دليل بر اعتراف ايشان به مقام والاي علمي آن حضرت بود كه هيچ كسي بدان پايه نمي رسيد.

راويان مورد اطمينان، قسمتهاي زيادي از فقه اهل بيت عليهم السلام را از آن حضرت نقل كرده اند، مانند زرارة بن اعين، كه امام صادق عليه السلام درباره ي او فرمود:

«اگر زراره نبود گمان مي كردم كه احاديث پدرم به زودي از بين برود.» [10] .

و محمد بن مسلم كه از او سه هزار حديث استفاده كرده است [11] ، و ابوبصير كه امام صادق عليه السلام درباره ي او، و برادرانش فرموده است:

«اگر اينان نبودند، آثار نبوت گسسته شده و از بين مي رفت.» [12] .

و عبدالملك بن اعين كه امام صادق عليه السلام درباره ي او دعا كرد و گفت:

«بار خدايا اباضريس را كه ما در نظر او بهترين خلق تو هستيم، روز قيامت، در زمره ي ياران محمد (ص) قرار ده!» [13] .

و عمر بن دينار كه يكي از رجال «صحاح سته» است، اعرج، زهري، ابوجهضم - موسي بن سالم - قاسم بن فضل، اوزاعي، ابن جريح، اعمش، شيبة بن نصاح، عبدالله بن ابي بكر، عمر بن حزم، عبدالله بن عطا، بسام صيرفي، حرب بن سريج،



[ صفحه 94]



حجاج بن ارطارة، محمد بن سوقه، مكحول بن راشد، معمر بن بسام [14] و ديگران از آن بزرگوار نقل حديث كرده اند. در زمان آن حضرت حيات علمي درخشيدن گرفت و دانشگاه اهل بيت عليهم السلام كه جهان اسلام را در تمام جهات نهضت فكري كمك مي كرد، رشد يافت.


پاورقي

[1] تأسيس الشيعة لعلوم الاسلامي ص 232.

[2] اعيان الشيعه 1 / بخش 2 ص 35 - 34.

[3] رجال نجاشي: ص 5.

[4] حياة الامام الحسن: 2 / 280 به نقل از تاريخ ابن عساكر.

[5] زهري، مي گويد: هيچ فرد قرشي را نديده ام كه افضل از علي بن الحسين عليهماالسلام باشد، و نيز گويد: كسي را فقيه تر از او نديده ام. ابن وهب از قول مالك نقل مي كند كه در ميان اهل بيت رسول خدا (ص) كسي مانند علي بن الحسين عليهماالسلام نبود. تهذيب التهذيب: 7 / 305.

[6] تهذيب التهذيب: 7 / 305.

[7] به خاطر مهارتش در علوم، به باقر ملقب شد و اين لقب را پيش از اين كه آن حضرت به دنيا بيايد پيامبر (ص) به وي داد. همان طوري كه در حديث جابر بن عبدالله انصاري آمده است كه رسول خدا (ص) به وي فرمود: «اميد است كه تو زنده بماني تا فرزندي از فرزندان مرا از نسل امام حسين (ع) به نام محمد ملاقات كني، او علم را به خوبي مي شكافد، وقتي كه او را ملاقات كردي سلام مرا به وي برسان!» اين حديث در كتاب «فصول المهمة» ابن صباغ، (ص 193 (و قريب به اين مضمون هم در كتاب «عيون الأخبار» ابن قتيبه، 1 / 212 آمده است.

[8] الاتحاف بحب الاشراف: ص 52، يعني:

هرگاه مردم در پي علم قرآن برآيند قريش خاندان قرآن اند و اگر پسر دختر پيامبر در آن باره سخن گويد به معاني و فوايد زيادي دست يازد.

ستارگاني كه براي رهروان شب تار مي درخشند و مردم را در پرتو هدايت خويش راهنمايند.

[9] مرآة الجنان: 1 / 248.

[10] رجال كشي: ص 88.

[11] رجال كشي: ص 112.

[12] رجال كشي: ص 113.

[13] رجال كشي: ص 117.

[14] تهذيب التهذيب: 9 / 350.