بازگشت

مكارم اخلاق


امام صادق عليه السلام اصحاب و پيروان خود را بر آراستگي به مكارم اخلاق و رفتار پسنديده، وادار مي كرد، تا الگوي شايسته اي براي اجتماع باشند و در اين زمينه، وصيت هايي از آن حضرت رسيده است. از جمله، وصيتي است كه به فرزندش امام موسي عليه السلام فرموده كه در آن آمده است:

«پسرم! هر كس بدانچه بهره ي اوست، راضي باشد، بي نياز گردد و هر كه دست به آنچه كه متعلق به ديگران است دراز كند، با تنگدستي از دنيا مي رود و هر كس به آنچه خدا نصيب او كرده است راضي نشود، خدا را در قضا و تقديرش متهم كرده است و هر كه لغزش خود را كوچك شمرد، لغزش ديگران در نظرش بزرگ نمايد.

پسرم! هر كه پرده ي ديگران را بدرد، پرده ي ناموسش دريده شود. هر كه شمشير ستم بركشد، با همان شمشير كشته شود. هر كس براي برادر مؤمنش چاهي بكند، در همان چاه بيفتد. هر كه با نادانان درآميزد، كوچك شود. هر كس با دانشمندان معاشرت كند، بزرگ گردد. هر كه به جاهاي بدنام قدم گذارد متهم شود.

پسرم! مبادا! بزرگان را كوچك شماري كه تو را كوچك خواهند شمرد. زنهار! از اين كه در كاري كه مربوط به تو نيست وارد شوي كه باعث لغزش تو خواهد شد.

پسرم! حق را بگو، چه به سود تو و يا به زيان تو باشد.

پسرم! تلاوت كننده ي قرآن، فاش گوينده ي سلام، آمر به معروف و ناهي از منكر باش! با آن كس كه از تو قطع رحم كرده با او صله رحم كن، با آن كس كه از تو قهر كرده و حرف نمي زند، تو آغاز به سخن



[ صفحه 112]



كن، و هر كه از تو درخواست كرد، درخواستش را برآور!

زنهار! از سخن چيني، كه باعث كينه و دشمني در دل افراد مي گردد و زنهار! از اين كه متعرض عيبهاي ديگران باشي، كه موضع شخصي كه متعرض عيبهاي ديگران مي شود، موضع هدف تيرهاي دشمني است.

پسرم! هرگاه خواهان بخشندگي بودي، سراغ معادن بخشش برو، زيرا كه بخشندگي معادن دارد و معدن ها نيز اصلي دارند و اصلها شاخه هايي دارند، هر شاخه اي ميوه اي دارد و هيچ ميوه اي به كمال نمي رسد مگر وسيله ي شاخه و هيچ شاخه اي بدون اصل ممكن نيست و هيچ اصلي جز وسيله ي معدني پاكيزه، پايدار نمي ماند.

پسرم! هرگاه خواستي ديدار كني به ديدار نيكان برو، با بدكاران ديدار نكن، زيرا كه آنان چون صخره اي هستند كه هرگز آبي از آنها جاري نشود و درختي هستند كه هرگز برگ سبز ندارند و زميني هستند كه جز بوته ي خار در آنها نرويد.» [1] .

اين وصيت مشتمل بر اعمال نيك، مكارم اخلاق و اركان فضايل و آداب است. امام عليه السلام همواره فرزندان و يارانش را با چنين سفارشهاي ارزنده و درس هاي سودمند، بهره مند مي ساخته، تا آنان بتوانند ديگران را به درستي و راستي دعوت كنند. امام نامه اي به بعضي از اصحابش نوشته و آنان را در آن به مكارم اخلاق و رفتار پسنديده امر فرموده است، كه در آن نامه آمده:

«بر شما باد به دوستي با تنگدستان مسلمان! زيرا هر كس آنها را كوچك شمارد و برايشان تكبر كند، از دين خدا لغزيده است. و بدانيد كه هر كس مسلماني را كوچك شمارد، دچار خشم خدا گردد. از خدا بترسيد درباره ي برادران مسلمان خود، زيرا آنان به شما حق دارند تا آنها را دوست بداريد، زيرا خداوند به پيامبرش دستور داده است تا آنان را دوست بدارد و هر كه دوست ندارد آن كه را خداوند به دوستي او فرمان داده است، خدا و پيامبرش را نافرماني كرده و هر كس از خدا و پيامبر، نافرماني كند و بر آن حال بميرد از گمراهان مرده است.

مبادا بر يكديگر ستم كنيد كه اين كار از خصلت نيكان نيست، هر كه



[ صفحه 113]



به ديگران ستم روا دارد، خداوند ستمش را به خود او باز گرداند. ياري خدا از آن كسي است كه مظلوم واقع شده و هر كس را خدا ياري كند، پيروز است و پيروزي از طرف خدا نصيب او گردد.

مبادا بر يكديگر حسد بورزيد كه حسد، ريشه ي كفر است.

مبادا بر ضرر مسلمان ستمديده اي كمك كنيد كه به درگاه خدا از شما نفرين كند، و نفرينش درباره ي شما قبول شود، زيرا پدر ما (ائمه) رسول خدا فرموده است: نفرين مسلمان ستمديده به اجابت مي رسد.

مبادا هواي نفس شما، شما را وادار به حرام كند، زيرا هر كس در دنيا هتك حرمت خدا را بكند، خداوند بين او و نعمت هاي بهشتي حايل شود.» [2] .

امام عليه السلام با اين وصيت، اصحاب خود را به عمل خير و آموختن ارزشهاي والايي دعوت كرده است كه انسان را از بدي دور ساخته و به جانب كمال سوق مي دهد. از آن بزرگوار، اين قبيل وصيتها فراوان رسيده است كه بدان وسيله اصحاب خود را وادار مي كند تا به مكارم اخلاق و رفتار نيكو آراسته شوند.


پاورقي

[1] الامام جعفر الصادق: ص 80 - 79، و قريب به اين مضمون در حلية الاولياء (ج 3 ص 135 (آمده است.

[2] تحف العقول: ص 76.