بازگشت

مقاومت مثبت


اين روش انقلابي را امام حسين عليه السلام انتخاب كرد، آنگاه كه طاغوت زمانش - يزيد بن معاويه - كفر و الحاد خود را علني كرد و در مقابل اراده ي امت ايستاد و تصميم بر ذلت و خواري و به بردگي كشيدن آنها گرفت و آنان را وادار به كارهاي ناروا ساخت. در چنين شرايطي، امام عليه السلام ناگزير شد - با علم به كمي يار و ياور و تنها گذاشتن دوستان - نهضت خود را علني سازد و ناچار شمشيرها و سرنيزه ها را به جان خود بخرد. اين سخن را در مكه معظمه با بيان ذيل اظهار كرد:

«چه سخت مشتاق ديدار گذشتگانم! چون اشتياق يعقوب به ديدار يوسف! و برايم قتلگاهي معين شده است كه ناچار به ديدار آنم و گويا مي بينم، مفاصل اعضاء و و پيوندهاي خويش را - در سرزميني بين نواويس و كربلا - گرگها پاره پاره مي كنند، و شكمهاي تهي آمال و



[ صفحه 30]



و آرزوها و انبانهاي خالي را انباشته سازند، و از آنچه در قضاي الهي گذشته است چاره اي نيست» [1] .

امام بزرگوار آنچه را كه در كربلا - از پاره پاره افتادن اعضا و جوارح خويش، بر روي خاك كربلا - بر سرش مي آيد، اطلاع داده است و چقدر مشتاق و علاقمند آن سرنوشت تابناك - كه باعث پيروزي اصول و اركاني كه به تحقق عدالت اجتماعي مابين مردم منتهي مي شد - بوده است!

البته سالار شهيدان، تن به چنان فداكاري طاقت فرسا داد تا پيكره ي امت را از آن خطري كه حكومت اموي ايجاد كرده، نگهدارد. شهادت آن بزرگوار اثر عميقي در بيداري و هوشياري توده ها داشت، كارهاي انقلابي ادامه يافت و بالا گرفت تا آنجا كه حكومت اموي را از بين برد و همه ي آثار آن را از جهان عرب و اسلام محو و نابود ساخت.


پاورقي

[1] اللهوف: ص 33.