بازگشت

شهادت امام كاظم


يحيي بن خالد كه از اين پيش آمد نگران شده بود نزد هارون رفته و با عذرخواهي از آنچه فضل بوجود آورده بود، خود خواسته هارون را كه به شهادت رساندن امام بود، بدست سِندي بن شاهك انجام داد. و اينكه يحيي بن خالد عامل به شهادت رساندن امام بود در روايات چندي به آن تصريح شده است از جمله طبق نقل ابوالفرج و ديگران او به صورت ظاهر براي كار ديگري ولي در واقع براي به شهادت رساندن آن حضرت به بغداد رفته بود. و خود اين اقدام حاكي از آن است كه او نمي خواسته بطور آشكار مسئوليت چنين كاري را بر عهده بگيرد يادآوري مي شود كه عناد او را در جريان هشام بن حكم با امام كاظم (ع) ديديم بنا بر اين آنچه در بعضي از روايات آمده مبني بر اينكه او در باطن به امام علاقه داشته در حاليكه هارون از آن اطلاع نداشت، صحيح به نظر نمي رسد.

در روايتي از امام رضا (ع) آمده است كه به حضرت عرض شد: آيا يحيي بن خالد پدرتان را مسموم كرد؟ امام اين گفته را تأييد فرمود. اين مطلب در روايات ديگري نيز مورد تأييد قرار گرفته است.

در مورد شهادت امام كاظم (ع) بر حسب گواهي اغلب مورخين ترديدي وجود ندارد اما از آنجا كه شهادت امام مخفيانه صورت گرفته و حكّام بني عباس فريبكارانه به مردم اعلام نموده اند كه آن حضرت به مرگ طبيعي از دنيا رفته، برخي از مورخين تحت تأثير قرار گرفته و در كتابهاي خود مرگ آن حضرت را مرگ طبيعي گزارش داده اند اگر چه بعضيها نقل شهادت را نيز با عبارت «قيل» آورده اند.

در رابطه با كيفيت شهادت امام سه روايت مختلف نقل شده است:

1ـ شهادت آن حضرت بوسيله مسموم كردن امام صورت گرفته كه در روايتي از امام رضا (ع) نقل كرديم و نيز روايات ديگري كه يحيي بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مي كند اين معني را تأييد كرده است.

2ـ آن حضرت را در فرشي پيچانده و چنان فشار داده اند كه منجر به مرگ امام شده است.

3ـ روايت شاذي است كه مستوفي آن را چنين نقل كرده: شيعه گويند به فرمان هارون الرشيد سرب گداخته در حلق او ريختند.

البته روايتي كه بيش از همه شهرت دارد مسموم ساختن امام است پس از شهادت امام، جسد مبارك آن حضرت را به دو دليل در معرض ديد خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:

1ـ بنا به نوشته اربلي، سِندي بن شاهك، فقهاء و وجوه اهل بغداد را كه ميثم بن عَدي نيز در ميان آنها ديده مي شد بر سر جسد مبارك امام آورد تا ببينند زخم و جراحت و يا آثار خفگي در آن وجود نداشته و آن حضرت به مرگ طبيعي از دنيا رفته است.

2ـ از آنجا كه برخي از شيعيان معتقد به مهدويت آن حضرت بودند و يا احتمال داشت اعتقاد به مهدويت او پيدا كنند از اين رو جسد امام را روي پل بغداد بر زمين نهادند و يحيي بن خالد دستور داد تا فرياد بزنند: اين موسي بن جعفر است كه رافضه معتقدند او نمرده است و مردم آمده و او را در حالي كه از دنيا رفته بود نگاه كردند و پس از آن جنازه را در «باب التين» بغداد در مقبره قريشي ها دفن كردند تاريخ شهادت امام بنا به نقل شيخ صدوق 25 رجب 183 هـ. ق مي باشد و شيخ مفيد 24 رجب را نقل كرده و مستوفي آن را در روز جمعه 14 صفر مي داند.