بازگشت

مباحث كلامي و مشكلات فكري و سياسي


از جمله مذاهب اسلامي كه در اواخر قرن اول هجري پيدا شد و پس از آن هم سهم عمده اي در درگيريهاي فكري جامعه اسلامي برعهده گرفت، مذهب اعتزال بود، اصل اساسي اين مذهب توجيه مسائل دين در سايه عقل بود، «واصل بن عطاء» و «عمرو بن عبيد» از جمله مهمترين رهبران آن بودند. توجيه مسائل ديني در پرتو عقل چيزي نبود كه براي شيعيان قابل قبول نباشد اما نكته مهم اين بود كه سپردن مقوله هاي ديني بدست عقل، بطوري كه در توجيه و تحليل عقلي اين مقوله ها راه افراط سپرده شود، كاري نبود كه نتايج مطلوبي به بار آورد از نمونه هاي آن انواع و اقسام عقائدي است كه بوسيله اين عقل گرايان در رابطه با توحيد مطرح شده است، گاهي صفات متضاد بر خدا نسبت داده و گاه برخي از صفاتي را كه به تصريح قرآن، خدا متّصف به آنها است از او سلب كرده اند.

توجيهات عقلي آنها خطري براي جذب برخي از شيعيان بود، گرچه افرادي چون هِشام بن حَكَم خود به تنهائي از عهده آنان برمي آمدند لذا ائمه شيعه در عين عنايت به عقل، حدّ مشخّصي براي كاربرد آن در مسائل ديني تعيين كرده بودند مسائلي از دين كه تأمّل در آنها منجر به خبطهاي بزرگي مي شد، بخصوص در رابطه با صفات باريتعالي كه ممكن بود مسئله به كفر و انكار و تعطيل نيز منجر شود در زمان امام موسي بن جعفر(ع) اينگونه تأويلات فراوان بود لذا آن حضرت در رابطه با صفات خدا و ابحاثي نظير آن، رهنمودهاي بسيار مهم و ارزنده اي دارند از آن جمله وقتي درباره صفات خدا از وي سؤال كردند فرمود:

لا تَجاوَزُوا عَمّا فِي الْقُرآنِ.

از آنچه در قرآن است پافراتر نگذاريد.

و در تعبير ديگري فرمود:

لا تَتَجاوَزْ فِي التَّوْحيدِ ما ذَكَرَهُ اللهُ تَعالي في كِتابِهِ فَتَهْلُك.

در رابطه با توحيد از آنچه خداي تبارك و تعالي در كتاب خود ذكر كرده پا فراتر نگذار كه هلاك مي شوي.

و در روايت ديگري آمده:

انَّ اللهَ اَعْلي وَ اَجَلُّ وَ اَعْظَمُ مِنْ اَنْ يبْلَغَ كُنْهَ صِفَتِهِ فَصِفُوهُ بِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهْ وَ كُفُّوا عَمّا سِوي ذلِكَ.

خداوند بالاتر و بزرگتر از آن است كه كسي بتواند به حقيقت صفت او برسد پس او را همانگونه كه خودش توصيف فرموده بشناسيد و از غير آن دست برداريد.

و زماني كه خود مي خواست صفات خدا را بشمارد تنها از مضامين قرآن بهره مي گرفت و پافراتر نمي نهاد. و در مقابل اهل حديث كه از مشبّهه بوده و با تشبّث به ظواهر آيات و روايات مي كوشيدند براي خدا صفات انساني و مادي بتراشند، نيز ايستاده و خدا را از هر نوع تشبيه و صفت مادّي مبرّا مي ساخت.

وقتي به او گفته شد عدّه اي را عقيده بر آن است كه خدا به سَماء الدّنيا (آسمان دنيا) نزول مي كند فرمود:

اِنَّ اللهَ لا ينْزِلُ وَ لا يحْتاجُ اِلي اَنْ ينْزِلَ اِنَّما مَنْظَرُهُ فِي الْقُربِ وَ الْبُعْدِ سَواءٌ.

خدا تنزّل نمي كند و احتياجي بدان ندارد زيرا دور و نزديك بطور مساوي در منظر و معرض ديد او است.

كلمات دقيق و بسيار گرانبهائي پيرامون صفات خدا از موسي بن جعفر (ع) رسيده است.

نمونه هاي ديگر رواياتي است در رابطه با مسائل اسلامي كه از آن حضرت نقل شده است و هدف اين روايات معمولا ً توضيح مواضع اعتقادي شيعه در برابر معتزله از يك طرف و اهل حديث از طرف ديگر مي باشد كه يكي راه افراط و ديگري راه تفريط مي پيمايند.

در بحث جبر و اختيار استدلالهاي محكم و زيبائي از موسي بن جعفر (ع) نقل شده است. او در مقابل ابوحنيفه امام اعظم اهل سُنّت به اين استدلالها پرداخته و او را به زانو درآورد.