بازگشت

شرايط سياسي


جامعه اسلامي در دوران امامت امام صادق (ع) از نظر سياسي - اجتماعي با فراز و نشيبها و تحولات مهمي رو به رو بود. اين دوره از تاريخ اسلام از نظر مورخان، دوران بي ثباتي سياسي و بروز فتنه ها و آشوبها در جامعه اسلامي است.

اداره سياسي كشور اسلامي در نيمه دوم قرن نخست واوائل قرن دوم هجري در دست غاصب و نالايق خاندان (سفيان) و (حكم) بود. موضعگيري صريح و كينه توزانه زمامداران اموي و كارگزاران آنان در برابر اسلام ناب و جبهه امامت، جنايات هولناك و كم نظير آنان در حق آزاديخواهان و حق جويان، بويژه خويشان و خاندان پيامبر (ص)، ايجاد جو وحشت و اختناق در سطح جامعه، وارد آوردن فشار اقتصادي توانفرسا بر توده هاي مردم، بي كفايتي و خود كامگي و قدرت طلبي زمامداران اموي و... همه از عواملي بود كه در دامن زدن به فتنه ها و قيامهاي مردمي و تحولات سياسي پي درپي در جامعه اسلامي بويژه درون دستگاه خلافت مؤثر بود، كه در نهايت به اضمحلال و سرنگوني آن منتهي شد.

با سقوط حكومت اموي در هيجدهمين سال امامت امام صادق (ع)، عباسيان كه در حقيقت روي ديگر سكه امويان بودند، بر مسند خلافت تكيه زدند. آنان پس از استوار ساختن پايه هاي حكومت خود، در مقابل اسلام علوي و رهبران آن و عموم مردم، همان سياستي را در پيش گرفتند كه بني اميه داشتند، بلكه در بعضي ابعاد ظلم و جنايت، بر آنان نيز پيشي گرفتند. چندانكه برخي افرادي كه هر دو دوره را درك كرده بودند چنين آرزو مي كردند:

يا ليت جور بني مروان عادلنا و ان عدل بني العباس في النار [1] اي كاش، ستم مروانيان براي ما باز مي گشت و عدالت عباسيان در آتش مي افتاد.

از جمله ويژگيهاي برجسته اين دوره كه بيانگر اوضاع سياسي - اجتماعي جامعه اسلامي است، پيدايش و گسترش شورشها و قيامها عليه حكومتمداران است. اين شورشها و قيامها هر چند با انگيزه ها و اهداف گوناگون اسلامي و غير اسلامي انجام مي گرفت، ليكن شورشگران و انقلابيون در ضديت با دستگاه خلافت و سرنگوني رژيم غاصبانه و ستمگرانه اموي و عباسي با يكديگر هم عقيده بودند. اين شورشها و قيامها فراوان است كه ما به تفكيك دو دوران به مهمترين آنها اشاره مي كنيم.


پاورقي

[1] المحاسن و المساوي، ص 246، دار صادر (بيروت).