بازگشت

سقوط امويان و سلطه عباسيان


تاريخ حكومت و سلطنت هزار ماهه امويان از ديدگاه سياسي همواره دستخوش فراز و نشيب بود. دوران طلايي خاندان سفيان، دوران بيست ساله سلطنت معاويه است. وي موفق شد مخالفان خود را از صحنه خارج كند و بر اوضاع مسلط شود. عمده مخالفان حكومت وي، شيعيان و خوارج بودند؛ البته كسان ديگري نيز وجود داشتند كه از وي خشنود نبودند؛ ولي آشكارا مخالفت نمي كردند.

با مرگ معاويه و روي كار آمدن يزيد و جنايات هولناكي كه در مدت سه سال حكومتش مرتكب شد، بويژه فاجعه خونين كربلا و به شهادت رساندن فرزند پيامبر و ياران آن حضرت، و به اسارت گرفتن خاندان او، سلطنت خاندان سفيان دچار بحران سختي شد كه به اضمحلال حكومت آنان منجر گشت.

سلسله مروانيان از طايفه بني اميه به رهبري (مروان بن حكم) جانشين سفيانيان شدند. سالهاي پاياني حكومت 21 ساله (عبدالملك بن مروان) را مي توان دوران اقتدار اين خاندان شمرد. چه آنكه وي با درايت و اقدامات مستبدانه خود، از قبيل مسلط كردن عناصر جسور و خونريزي مثل حجاج بن يوسف بر مردم مسلمان در عراق و حجاز، بر اوضاع مسلط شد و با پيروزي بر زبيريها، دوباره سراسر سرزمينهاي اسلامي را تحت كنترل خود درآورد. خلفاي پس از عبدالملك، بجز هشام كه حدود بيست سال در مسند قدرت بود، چندان بر اوضاع مسلط نبودند.

با شهادت زيد بن علي در سالهاي پاياني حكومت هشام و شهادت فرزندش يحيي، همزمان با مرگ اين خليفه ديكتاتور و خون آشام اموي، حكومت مروانيان نيز در سراشيبي سقوط قرار گرفت؛ چرا كه موج مخالفت و اعتراض عليه دستگاه خلافت از گوشه و كنار برخاست و نقاط مختلفي از كشور اسلامي دستخوش تشنج و درگيريهاي قومي شد. شيعيان و علويان و گروهي از مبلغان و داعيان بني عباس كه در مناطق شرقي كشور اسلامي پراكنده شده بودند، تحركاتي را آغاز كردند و به عنوان اعتراض به قتل زيد و فرزندش يحيي و ابراز سوگواري و همدردي با آنان لباس سياه پوشيدند و اين روش را چند سال ادامه دادند. [1] مردم ستمديده و ناراضي فلسطين نيز بر كارگزار حكومت اموي خشم گرفته او را از ديار خود طرد كرده و فرد ديگري را از ميان خود براي زمامداري برگزيدند. عمان، دمشق، حمص، يمامه، خراسان، عراق و بسياري از نقاط ديگر در آتش فتنه و كشمكشهاي قومي و حكومتي مي سوخت. [2] اختلاف و كشمكشهاي درون دستگاه خلافت بر سر قدرت، نابساماني اوضاع كشور را تشديد مي كرد و ضعف و پريشاني و در نهايت، سقوط حكومت امويان را نويد مي داد. تا آنكه سرانجام، حكومت سراسر ننگ و جنايت امويان با به هلاكت رسيدن (مروان بن محمد) معروف به (مروان حمار) در سال 132 هجري قمري به پايان خود رسيد. [3] .


پاورقي

[1] ر. ك: زيد بن علي، رضوي اردكاني، ص 279.

[2] ر. ك: كامل، ابن اثير، ج 5، ص 292 - 308.

[3] ر. ك: الفخري، ص 138؛ و كامل، ج 5، ص 424 - 429.