بازگشت

ضديت حكمرانان با اسلام


بارزترين مشخصه حكمرانان اموي، ضديت آنان با اسلام علوي و موضع گيري عليه رهبران الهي آن بود.

آنان با نام اسلام و عنوان خليفه رسول خدا بر مسند خلافت تكيه زده بودند، ولي در عمل نه تنها براي اسلام و دستورات آسماني آن ارزشي قائل نبودند، بلكه همواره سعي در خاموش كردن نور الهي داشتند. امويان اين ضديت را از نياكان خود به ارث برده بودند. دشمني (امية بن عبد شمس)، نياي اعلاي امويان، با عمويش - (هاشم) ، فخر فروشي (حرب بن اميه) نسبت به (عبدالمطلب) و كينه توزي (ابوسفيان) در حق رسول خدا (ص) و آيين آسماني او در صفحات تاريخ ذكر شده و مورد اتفاق همه مورخان است.

ابوسفيان و باندش تا جايي كه امكان داشت از هيچ كوششي براي خاموش كردن نور رسالت و ويران ساختن بناي با عظمت و شكوهمندي كه پيامبر (ص) بنيادش نهاده بود، فروگذار نكردند و زماني زير پرچم توحيد درآمدند كه قدرت اسلام آنان را بر سر دو راهي مرگ يا اسلام قرار داد و آنان براي رهايي از مرگ، ناچار تظاهر به پذيرش اسلام كردند و كفر و شرك و حقد و كين خود، نسبت به اسلام و خاندان هاشم را همچون آتش زير خاكستر در درون خود پنهان نمودند.

معاويه، فرزند ابوسفيان، همچون پدرش، اسلام و رهبري آن رسول خدا (ص) را بزرگترين و خطرناكترين دشمن خود مي دانست، و زماني كه به قدرت رسيد با تمام وجود به مقابله و مخالفت با آن برخاست. او هر چند در وضعيتي نبود كه به طور مستقيم به جنگ با پيامبر (ص) برخيزد، ولي ستيز او با اميرمؤمنان كه جان رسول خدا (ص) و جانشين آن حضرت بود و به تصريح آن گرامي، صلح با وي، صلح با پيامبر (ص) و ستيز با وي ستيز با رسول خدا (ص) محسوب مي شد، [1] به طور غير مستقيم به معناي ستيز با بنيانگذار اسلام بود. كشيدن خنجر بر روي ياران و فرزندان رسول خدا (ص) و به شهادت رساندن چهره هايي همچون حسن بن علي (ع) از سوي معاويه جز با انگيزه ستيز با پيامبر (ص) صورت نمي گرفت.

ديگر عناصر اين خاندان و در پي آنان، خاندان حكم بن ابي العاص (مروانيان)، سياستها و اهداف نياكان خود را دنبال كردند و در مجموع، اين دو خاندان، در مبارزه با اسلام، كاري نماند كه نكرده و در پيكار با رسول اكرم (ص) و عترت پاكش، وسيله وابزاري نمانده بود كه بهره نگرفته باشند.

شهادت امام مجتبي، امام سجاد و امام باقر عليهم السلام به زهر كين و شهادت امام حسين و يارانش و نيز زيد بن علي و فرزندش يحيي به خنجر عداوت امويان، نمونه هاي بارزي از جنايات بي شمار سفيانيان و مروانيان، در حق خاندان پيامبر است.

پيشوايان معصوم كه پس از پيامبر (ص) پاسداري از اسلام و ارزشهاي آن را بر عهده داشتند، در حدي كه شرايط سياسي اقتضا مي كرد، در برابر انحرافات، كجرويها و تلاشهاي مذبوحانه امويان، به مبارزه و روشنگري پرداخته، احساسات ديني و مذهبي مردم مسلمان را عليه عاملان و مسببان آن همه جنايات برانگيختند.

اين مبارزات و روشنگريها بويژه حادثه خونين كربلا، در ايجاد تنفر از حكومت بني اميه و قيام عليه آنان نقش - بسيار مؤثري داشت.


پاورقي

[1] ر. ك: مسند، احمد بن حنبل، ج 2، ص 442.