بازگشت

خلاصه


حكومت هزار ماهه امويان همواره دستخوش فراز و نشيب بوده است. دوران حكومت بيست ساله معاويه از خاندان سفيان و عبدالملك بن مروان از خاندان حكم، در مقايسه با دورانهاي ديگر، دوران اقتدار امويان بشمار مي رود. ولي خلفاي ديگر اين دودمان از نظر سياسي، پيوسته دچار مشكل و مواجه با مخالفتها، قيامها و شورشهاي مردمي بودند. دامنه اين قيامها و شورشها در دوران حكومت مروان حمار، آخرين خليفه اموي به حدي گسترش يافت كه اوضاع، از كنترل خليفه بيرون رفت و سرانجام در سال 132 هجري منجر به سقوط حكومت آنان شد.

سرنگوني حكومت امويان، معلول عواملي چند بود كه مهمترين آنها عبارت است از:

1 - ضديت حكمرانان اموي با اسلام.

2 - تشديد عصبيتهاي قومي.

3 - فشارهاي سياسي و اقتصادي بر مردم.

4 - كشمكشهاي درون دستگاه خلافت.

با سقوط امويان، بني عباس بر مسند حكومت تكيه زدند. آغازگر حركت عباسيان براي به دست گرفتن قدرت، ابوهاشم علوي بود. وي هسته مركزي مبلغان و داعيان عليه حكومت امويان را تشكيل داد. پس از مرگ وي محمد بن علي بن عبدالله بن عباس رهبري تشكيلات مخفي مبلغان را بر عهده داشت. فرزندان او، ابراهيم امام، سفاح و منصور، راه پدر را دنبال كردند. آنان از اوضاع نابسامان دوران مروان حمار و محبوبيت خاندان پيامبر در ميان مردم بويژه خراسانيان، بيشترين استفاده را كردند و با فرستادن ابومسلم به خراسان و ابوسلمه به عراق و پيروزيهاي پي در پي آنان، توانستند خلافت را قبضه كنند.