بازگشت

مرحله اثبات امامت خويش


امام صادق (ع) در اين مرحله، خود را جانشين پيامبر (ص) پيشواي امت و صاحب اصلي حكومت مطرح مي كرد.

اين مرحله از تلاش امام (ع) متناسب با شرايط سياسي جامعه و نيز موقعيت و نياز مخاطبان به شيوه هاي مختلف انجام مي گرفت كه در ذيل به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

در حضور طاغوت زمان: گزارشهايي از فعاليتهاي امام صادق (ع) به منصور رسيد كه سخت او را عصباني كرد و موجب شد حضرت را به نزد خود جلب كند. سپس به انگيزه تحقير آن حضرت پس از بيان مقدمه اي گفت:

مردم بي خرد و نادان حجاز مي پندارند شما علامه و ناموس دهر، حجت خدا، ترجمان حق، معدن دانشهاي پروردگار، ميزان عدل الهي و چراغ پر فروغ او هستيد كه انسان جستجوگر در پرتو آن، از تاريكي به روشنايي راه مي يابد.... آنان درباره شما غلو كرده نسبتهايي به شما مي دهند كه در شما نيست....

امام (ع) در پاسخ ياوه هاي وي فرمود:

من شاخه اي از شاخه هاي درخت پر بار رسالت و چلچراغي از چلچراغهاي خاندان نبوتم. من پرورش يافته فرشتگان بزرگوار و مشعلي فروزان از مشعلهاي روشنايي بخش و هدايتگر و برگزيده اي از كلمه باقيه در صلب برگزيدگان هميشه تاريخ تا روز قيامت هستم.

امام (ع) در اين بيانات بسيار بلند، نه تنها بر آنچه شيعيان نسبت به آن بزرگواران مي گفتند و بدان اعتقاد داشتند، صحه گذاشت، بلكه به فرازهاي برجسته تر و فضايل و كمالات تازه تري در ارتباط با خود اشاره كرد.

منصور، وقتي با اين سخنان كوبنده و جايگاه بلند امام (ع) مواجه شد، ناچار به شكست خود اعتراف كرد و بر اين حقيقت تلخ زبان گشود كه امام (ع) همچون استخواني گلوگيرش شده كه نه تبعيدش امكان پذير است و نه كشتنش. [1] در برابر توده مردم: گوياترين و جالبترين نمونه در اين زمينه، جريان سخنان آن حضرت در روز عرفه در حضور انبوه حاجيان است:

(ايها الناس! ان رسول الله كان الامام، ثم كان علي بن ابي طالبٍ، ثم الحسن، ثم الحسين، ثم علي بن الحسين، ثم محمد بن علي، ثم هه) [2] مردم! رسول خدا (ص) امام و پيشواي مردم بود، و پس از او علي بن ابي طالب، سپس [حضرت امام] حسن آنگاه [امام] حسين، سپس ‍[امام] علي بن حسين، و پس از آن [امام] باقر و آنگاه من پيشوا هستم؛ مسائلتان را از من بپرسيد.

امام (ع) - به گفته عمرو بن ابي مقدام - راوي حديث - اين پيام را سه بار تكرار كرد؛ سپس به سه جهت ديگر نيز رو كرد و در هر سمت، سه بار آن را تكرار نمود؛ بگونه اي كه در مجموع دوازده بار بيان فرمود، و با اين صراحت، پيام امامت را با فريادي رسا به گوش مسلماناني كه از سراسر بلاد اسلامي در مراسم حج شركت كرده بودند رساند.

چند نكته

1 - امام صادق (ع) در اين پيام رساني مهم همراه نام خود نام پيامبر (ص) و امامان و جانشينان آن حضرت را نيز برد و بدين وسيله، سلسله امامت امامان و رسالت پيامبر (ص) را بگونه اي متصل و تفكيك ناپذير از يكديگر مطرح كرد و آن را از بي سابقه و بي ريشه بودن بيرون آورد.

2 - پيشواي ششم براي ابلاغ پيام امامت، ايام و مراسم حج را كه نمايندگان طبيعي مردم از سراسر بلاد اسلامي در مكه گرد آمده بودند، انتخاب كرد؛ آن هم روز عرفه در صحراي محدود عرفات كه تمامي حاجيان به صورت متراكم براي وقوف در اين سرزمين جمع اند.

يك كلمه حرف بجا در چنين محيطي مي توانست كار گسترده ترين شبكه ارتباط جمعي را در آن زمان انجام دهد.

3 - تكرار پيام در چهار جهت و در هر جهت سه بار، بيانگر اهتمام حضرت صادق (ع) به موضوع پيام است. امام (ع) در چگونگي القاي پيام امامت و تكرار آن، عنايت داشته تا مردم آن را در حد يك رخداد عادي تلقي نكنند.

در برابر افراد: بخش اعظم فعاليتهاي امام صادق (ع) در ارتباط با امامت را، تلاشها و برخوردهاي خصوصي آن حضرت با افراد تشكيل مي داد. اين افراد يا واسطه ابلاغ پيام امامت بودند و يا خود در خصوص مسئله امامت مسئله دار بودند و حضرت، آنان را به حق رهنمون مي ساخت. در ذيل براي هر بخشي، يك نمونه ذكر مي كنيم.

ابوالصباح كناني مي گويد: امام صادق (ع) فرمود:

(نحن قوم فرض الله عزوجل طاعتنا، لنا الانفال و لنا صفو المال...) [3] ما (امامان) قومي هستيم كه خداوند بزرگ، اطاعت ما را بر همگان واجب كرده است؛ (انفال) و (صفوالمال) از آن ماست.

(انفال) و (صفوالمال) درزمان رسول خدا (ص) از آنان حضرت است. و پس از درگذشت آن گرامي در اختيار جانشينان او قرار مي گيرد. امام صادق (ع) با اين بيان، خود را جانشين پيامبر (ص) و حاكم فعلي جامعه اسلامي معرفي كرد كه اين اموال بايد به وي سپرده شود وزير نظر او به مصرف برسد.

سيد بن محمد حميري مي گويد: من عقيده (غلات) را داشتم و در مسئله امامت بر مذهب كيسانيه و معتقد به امامت محمد بن حنفيه و غيبت او بودم و بدينسان سالها در گمراهي بسر مي بردم تا آنكه خداوند به وسيله جعفر بن محمد صادق (ع) بر من منت نهاد و به دست او مرا از آتش دوزخ رهايي بخشيد و به راه راست هدايت كرد. من با دلائل زيادي كه از او مشاهده كردم، دانستم كه وي حجت خدا بر من و بر تمامي مردم زمانش مي باشد و او پيشوايي است كه خداوند اطاعت و پيروي او را بر همگان واجب كرده است. [4] .


پاورقي

[1] ر. ك: بحارالانوار، ج 47، ص 167.

[2] بحارالانوار، ج 47، ص 58. علامه مجلسي در ذيل حديث شريف و در توضيح واژه (هه) مي نويسد: واژه (هه) لغت محلي برخي از قبائل عرب است و معنايش - چنين است: (انا فاسألوني).

[3] كافي، ج 1، ص 186. انفال به غنائمي گفته مي شود كه بدون درگيري با دشمن از وي به دست مي آيد. و نيز شامل برخي از اموال ديگر مي شود كه در كتابهاي فقهي برشمرده شده است، و (صفوالمال) اموال گزيده اي است كه فرمانروايان و سران به خود اختصاص مي دادند و ديگران در آن سهمي نداشتند (ر. ك: مرآة العقول، ج 2، ص 326).

[4] كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ج 1، ص 33، نشر اسلامي؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 93.