بازگشت

پرورش يافتگان مكتب امام


امام كاظم (ع) برغم مشكلات و گرفتاريهاي فراواني كه از ناحيه سردمداران جاه طلب بني عباس برايش پديد آمده بود، [1] موفق شد صدها رجال علمي و دانشمند برجسته در زمينه هاي: فقه، حديث، تفسير، كلام و ديگر رشته هاي علمي تربيت كند.

شيخ طوسي دركتاب رجال خود شمار اين شاگردان را 270 تن ذكر كرده است. [2] باقر شريف قريشي، اسامي 321 تن از شاگردان و راويان آن حضرت را با شرح مختصري از زندگي هر يك از آنان، ذكر كرده است. [3] به احتمال قوي رقمهاي فوق بايد تعداد شاگردان ممتاز و نخبه آن حضرت باشد و شاگرداني كه از نظر علمي در مرتبه پايينتر قرار داشته اند در اين تعداد منظور نشده اند.

زيرا اغلب شاگردان امام صادق (ع) پس از رحلت آن حضرت به فرزندش موسي بن جعفر (ع) روي آورده و در زمره شاگردان آن حضرت قرار گرفتند.

اينك به اجمال، شرح حال برخي از پرورش يافتگان مكتب امام كاظم (ع) را مرور مي كنيم:

1 - محمد بن ابي عمير

محمد بن ابي عمير از شخصيتها و چهره هاي برجسته اي بود كه نه تنها در ميان شيعيان بلكه در ميان جامعه اهل سنت نيز از محبوبيت و مقبوليت خاصي برخوردار بود. [4] او محضر سه امام: - امام كاظم، امام رضا و امام جواد عليهم السلام - را درك و از آنان روايات بسياري در زمينه هاي گوناگون نقل كرده است. [5] ابن ابي عمير از نظر مقام علمي، جزو شش فقيه بزرگي است كه دانشمندان شيعه، روايات آنان را بي هيچ شبهه اي پذيرفته اند. آنان عبارتند از: (يونس بن عبدالرحمن)، (صفوان بن يحيي)، (محمد بن ابي عمير)، (عبدالله بن مغيره)، (حسن بن محبوب) و (احمد بن محمد بن ابي نصر). [6] مقام علمي (ابن ابي عمير) به حدي بود كه وقتي عده اي از رجال علمي از (هشام بن حكم) خواستند در مسائل مورد اختلاف با (هشام بن سالم) مناظره كند تا معلوم شود كداميك از آن دو در بحث و مناظره توانمند تر هستند. (هشام بن سالم) گفت: حاضرم به شرطي كه مناظره در محضر (محمد بن ابي عمير) صورت گيرد. [7] محمد با كوشش و تلاش پي گير، تعداد معتني بهي از روايات و علومي را كه از مكتب خاندان رسالت فرار گرفته بود در بيش از 94 جلد رساله جمع آوري كرد [8] كه متأسفانه در جريان گرفتاري كه از طرف دستگاه ستمگر عباسي برايش پيش آمد اين نوشته ها از بين رفت. [9] (ابن ابي عمير) در عبادت و بندگي خدا به پيشوايان معصومش اقتدا كرده و از عابدترين و پارساترين شخصيت ها بود. [10] (فضل بن شاذان) مي گويد:

(به عراق رفتم. مردي را ديدم كه دوست خود را سرزنش مي كرد مي گفت: تو فرد عايله مندي هستي و براي تأمين هزينه آنان بايد كار كني و من بيم آن دارم كه بر اثر طولاني بودن سجده هايت، چشمانت را از دست بدهي. رفيقش وقتي با اصرار و پافشاري او مواجه شد با ناراحتي گفت: چه مي گويي! اگر بنا باشد چشم كسي بر اثر سجده هاي طولاني از بين برود مي بايست چشم (ابن ابي عمير) از دست برود. اگر درباره من چنين گماني داري نسبت به مردي كه پس از نماز صبح به سجده شكر مي رود و تا هنگام ظهر سر برنمي دارد چه مي گويي؟!) [11] شخصيت عظيم و ارتباط نزديك (محمد بن ابي عمير) با امام كاظم (ع)، هارون، خليفه عباسي را بر آن داشت تا با گماردن جاسوساني فعاليتهاي محمد را زير نظر بگيرد و پس از اينكه اطلاع يافت اسامي تمامي شيعيان عراق در اختيار اوست او را دستگير و زنداني كرد و از وي خواست نام افراد را فاش سازد.

محمد امتناع كرد. او را برهنه كردند و ميان دو درخت خرما آويختند و صد تازيانه به او زدند و به بيش از صد هزار درهم جريمه اش - كردند. [12] (محمد بن ابي عمير) - طبق نقل شيخ مفيد - هفده سال در زندان بسر برد و همه اموالش از بين رفت. مردي ده هزار درهم به او بدهكار بود، وقتي متوجه شد (ابن ابي عمير) ثروت خود را از دست داده است، خانه خود را فروخت و پول را نزد او برد.

محمد، پرسيد: اين پول را از كجا آورده اي، گنجي پيدا كرده اي يا ارث به تو رسيده است؟ - خانه ام را فروخته ام.

- ذريح محاربي از امام صادق (ع) نقل كرده است كه: كسي را نبايد به خاطر وام، از خانه مسكوني اش بيرون كرد. من با اينكه (حتي) به يك درهم از اين پولها نياز دارم ولي نمي پذيرم. [13] .

2 - يونس بن عبدالرحمن

يونس بن عبدالرحمن، از چهره هاي برجسته و از دانشمندان بزرگ شيعه به شمار مي آيد. او محضر دو امام: (امام كاظم و امام رضا عليهماالسلام) را درك كرد و در مكتب تربيتي آنان مدارج كمال را طي و مقامي بس بلند و عظيم پيدا كرد و از نظر پاكي و تقوي و دانش به پايه اي رسيد كه وقتي (عبدالعزيز)، يكي از اصحاب وارسته امام هشتم (ع)، به آن حضرت عرض كرد: من هميشه به شما دسترسي ندارم، احكام و دستورهاي ديني را از چه كسي فرا بگيرم؟ امام (ع) فرمود: (از يونس بن عبدالرحمن فرا بگير.) [14] در روايتي ديگر درباره او فرمود: (يونس بن عبدالرحمن، سلمان زمان خويش است) . [15] يونس بن عبدالرحمن تأليفات فراواني پيرامون مباني و موضوعات مختلف شيعه داشت. از فضل بن شاذان نقل شده است كه او هزار جلد رساله بر رد مخالفان نوشت. [16] در جريان شهادت امام كاظم (ع) و پيدايش (واقفيه) [17] يونس بن عبدالرحمن از كساني بود كه در برابر اين موج انحرافي به شدت ايستادگي كرد و نسبت به اثبات امامت امام رضا (ع) پافشاري نمود به طوري كه در آن شرايط خطرناك و اوج اختناق و خفقان به محض شنيدن خبر شهادت موسي بن جعفر (ع)، در مجمعي خطاب به حضار گفت:

(اي اهل مجلس! بين من و خدا، امامي جز علي بن موسي (ع) وجود ندارد، او امام من است). [18] .

3 - صفوان بن يحيي

صفوان از چهره هاي برجسته و از بزرگان اصحاب امام كاظم (ع) بود و نزد محدثان از موثق ترين و پارساترين مردم زمان خود به شمار مي رفت. شبانه روز 150 ركعت نماز مي خواند و در سال سه ماه روزه مي گرفت و زكات اموالش را در طول سال سه بار مي پرداخت. [19] او امام هشتم (ع) را نيز درك كرد و وكيل آن حضرت بود و نزد آن بزرگوار مقام و منزلت بلندي داشت. [20] امام كاظم (ع) در سخني فرمود:

(ضرر دو گرگ درنده اي كه به جان گله گوسفند بي چوپاني بيفتند از زيان حب رياست نسبت به دين شخص مسلمان، بيشتر نيست، سپس - فرمود: ليكن صفوان رياست طلب نبود.) [21] امام جواد (ع) نيز صفوان را به نيكي ياد مي كرد و مي فرمود:

(خدا از او - به خاطر رضايتي كه من از او دارم - راضي است. او هيچگاه با من و پدرم مخالفت نورزيد) . [22] از صفوان بن يحيي در ابواب مختلف فقه رساله هاي مختلفي به يادگار ماند كه بالغ بر سي جلد مي شد. [23] .

4 - علي بن جعفر

علي بن جعفر از فرزندان امام جعفر صادق (ع) و از اصحاب عظيم الشأن و پارساي امام كاظم (ع) بود. وي محضر چهار امام (امام صادق، امام كاظم، امام رضا و امام جواد عليهم السلام) را درك كرده است. [24] علي بن جعفر پس از رحلت پدر گرامي اش پيوسته در خدمت برادرش موسي بن جعفر (ع) بود و از محضر او در زمينه هاي مختلف بهره جست. يك نمونه آن كتابي است تحت عنوان (مسائل علي بن جعفر) كه از امام كاظم (ع) پرسيده است. [25] (محمد بن حسن بن عمار) مي گويد: من دو سال در مدينه، در محضر علي بن جعفر به كسب علم و دانش - پرداختم و او احاديثي كه از برادرش موسي بن جعفر (ع) شنيده بود باز مي گفت و من مي نوشتم. [26] علي بن جعفر با بينش عميقي كه از اصل (امامت) داشت، تداوم و تقويت آن را براي رشد و پيشرفت جامعه اسلامي امري ضروري مي دانست. از اين رو با اينكه از نظر سني بزرگتر از بعضي پيشوايان معاصر عليهم السلام بود؛ نهايت احترام و تعظيم را نسبت به آنان داشت.

در مجلسي كه در محضر امام جواد (ع) بود هنگامي كه امام (ع) برخاست تا برود، علي بن جعفر كفشهاي آن حضرت را جفت كرد. [27] در مجلسي ديگر علي بن جعفر در مسجد نشسته بود كه امام جواد (ع) وارد شد. در اين هنگام علي بن جعفر با عجله برخاست و بي كفش و عبا به استقبال امام (ع) شتافت و دست آن حضرت را بوسيد، سپس در محضر امام (ع) ننشست و سرپا ايستاد. امام جواد (ع) فرمود: عموجان! بنشين خدا تو را رحمت كند. عرض كرد: اي سرور من! چگونه بنشينم و حال آنكه تو ايستاده اي. پس از اينكه امام (ع) رفت، علي بن جعفر در جاي خود نشست. يارانش او را سرزنش كردند و گفتند: تو با اينكه عموي پدر او هستي آيا سزاوار است با او چنين رفتار كني؟ گفت:

(ساكت باشيد! در جايي كه خداوند مرا با اين ريش سفيد سزاوار امامت نيافت ولي اين جوان را لايق دانست و مقام امامت را به وي تفويض - كرد، آيا من فضل او را انكار كنم؟ پناه مي برم به خدا از آنچه شما مي گوييد. من بنده او هستم.) [28] .


پاورقي

[1] در بحث هاي آينده به نمونه هايي از اين مشكلات و گرفتاريها اشاره خواهيم كرد.

[2] رجال شيخ طوسي، ص 342 - 366، ط نجف اشرف، 1381 ه‍. ق.

[3] حياة الامام موسي بن جعفر (ع)، ج 2، ص 225 - 374.

[4] ر. ك - فهرست شيخ طوسي، ص 266 و اختصاص مفيد، ص 86. به عنوان نمونه، جاحظ يكي از دانشمندان اهل سنت درباره او مي گويد: (ابن ابي عمير در همه چيز يگانه زمان خود بود. (كان او حد زمانه في الاشياء كلها) فهرست شيخ، همان).

[5] برخي، مجموع رواياتي را كه از ابن ابي عمير نقل شده است بالغ بر 645روايت دانسته اند (ر. ك. معجم رجال الحديث، ج 14، ص 286).

[6] اختيار معرفه الرجال، معروف به رجال كشي، جزء 6، ص 556، حديث 1050.

[7] همان جزء سوم، ص 279، شرح حال هشام بن حكم، حديث 500.

[8] ر. ك - فهرست شيخ طوسي، ص 266 و معجم رجال الحديث، ج 14، ص 280. برخي از كتب او عبارتند از: مغازي، كفر و ايمان، بداء، الاحتجاج في الامامة، حج، متعه، صلوة صيام، توحيد، نكاح و طلاق.

[9] معجم رجال الحديث، ج 14، ص 282 و رجال كشي، جزء 6، ص 590، حديث 1103.

[10] ر. ك - الاختصاص، شيخ مفيد، ص 86، نشر مؤسسه اعلمي، بيروت.

[11] رجال كشي، جزء6، ص 591 - 592، حديث 1106؛ شرح حال محمد بن ابي عمير؛ معجم رجال الحديث، ج 14، ص 283 و سيرة الائمة الاثني عشر، ج 2، ص 324.

[12] رجال كشي، جزء 6، ص 591، حديث 1105 و معجم رجال الحديث، ج 4، ص 282 - 283.

[13] الاختصاص، ص 86، نشر مؤسسه اعلمي بيروت.

[14] رجال كشي، جزء 6، ص 483، حديث 910، شرح حال يونس بن عبدالرحمن و معجم رجال الحديث، ج 20، ص 200.

[15] رجال كشي، جزء 6، ص 488، حديث 926.

[16] همان، ص 485، حديث 917.

[17] واقفيه به گروهي گفته مي شود كه پس از شهادت موسي بن جعفر (ع) شهادت او را منكر شده، او را همان قائم آل محمد و زنده معرفي كردند و در امامت آن حضرت جمود و توقف كردند؛ به همين مناسبت (واقفيه) ناميده شدند.

[18] همان، ص 489 - 490، حديث 933.

[19] ر. ك. فهرست شيخ طوسي، ص 171، 364 و معجم رجال الحديث، ج 9، ص 124.

[20] همان.

[21] رجال كشي، جزء 6، ص 503، ح 966، شرح حال صفوان بن يحيي و معجم الرجال الحديث، ج 9، ص 127.

[22] رجال كشي جزء 6، ص 503 - 504، ح 966 و معجم رجال الحديث، ج 9، ص 126 و 127.

[23] معجم رجال الحديث، ج 9، ص 124.

[24] از برخي روايات و گفته دانشمندان استفاده مي شود كه علي بن جعفر محضر امام هادي (ع) را نيز درك كرده است. (ر. ك - اصول كافي معرب، ج 1، ص 260، ح 4، باب النص علي ابي محمد (ع) و عمدة الطالب، ص 241، ط مطبعه حيدريه نجف اشرف، 1380 ه‍. ق.).

[25] ر. ك - فهرست شيخ طوسي، ص 212، ح 459 و بحارالانوار، ج 47، ص 258 - 259، پاورقي.

[26] كافي، ج 1 ص 258، ح 12، باب النص علي ابي جعفرالثاني (ع)؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 273 و بحارالانوار، ج 47، ص 266.

[27] رجال كشي، جزء 5، حديث 804، شرح حال علي بن جعفر و تنقيح المقال، ج 2، ص 273.

[28] كافي، ج 1، ص 258، ح 12؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 273 و عمدة الطالب، ص 261. لازم به يادآوري است كه در مقدار عمر علي بن جعفر و نيز محل دفن او اختلاف است. در بعضي منابع عمر او كمتر از صد سال و در برخي ديگر بيشتر ذكر شده است. در مورد محل دفن او، در پاره اي منابع آمده است كه وي بنابر تقاضاي مردم قم در اواخر عمرش به ا ين شهر هجرت كرد و در همانجا درگذشت (تنقيح المقال، ج 2، ص 273) ولي بيشتر مورخان و صاحبنظران بر اين عقيده اند كه وي در (عريض) از توابع مدينه در گذشت و در همانجا دفن شده است و آرامگاهي كه در قم به نام علي بن جعفر است متعلق به فرد ديگري است كه در نام و نام پدر با فرزند امام صادق عليه السلام مشترك است و شايد هم مدفون در قم علي بن جعفر بن علي بن جعفر باشد. (اعيان الشيعه، ج 8، ص 177) .